مکانيسم هاي اتوماتيک خبر رساني

نویسنده این مقاله  Ignacio Ramonet و مترجم آن حوا بختیاری است. خواندن آن را به ویژه برای دانشجویان رشته کتابداری عزیز توصیه می کنم:

تکاپو براي رسيدن به سود دهي، رسانه ها را واداشته تا بيش از هميشه اين پرسش برايشان مطرح شود که مخاطبين دوست دارند چه نوع اخباري را دنبال کنند . با در نظر گرفتن اين که : کمتر از ١٥ درصد از مطالبي که در روزنامه ها چاپ مي شود واقعا براي اکثريت مردم جالب است . پس مشکلي که وجود داره اين است که عرضه متناسب و جوابگوي تقاضا نيست. در اين صورت دو سوال مطرح مي شود :چه نوع اخباري را بايد تهيه کرد ؟ و چه زماني دقيقا بايد آن را در اختيار مخاطب گذاشت ؟

 

سوالاتي به قدمت آغازفعاليت و حضوررسانه هاي جمعي که براي نخستين بار اينترنت مي تواند با بکار گيري از ابزارهاي نو پاسخ دهي به آن ها را امکان پذير سازد . از جمله Google trends سرويسي دارد که امکان « شناسايي وتشخيص دفعاتي که يک واژه در بخش جستجوي گوگل درخواست شده را بر حسب منطقه و زبان مورد استفاده (١) فراهم مي سازد ». اين چنين مي توان به طورمستقيم و زنده دريافت که چه موضوع خبري در زمان مشخصي مورد توجه کاربران اينترنتي قرار گرفته .

با در نظر گرفتن اين اطلاعات ، Google News سرويس اطلاع رساني اينترنتي رايگاني را راه اندازي کرده که به طور خودکار مقالاتي را از منابع بي شماردر وب سايت ها ومشخصا در ساير رسانه ها (…) برگزيده و به طور مداوم عرضه مي کند ، ولي پيشگام بزرگ اين شيوه ي جديد « مقالات درخواستي » سايت امريکايي Demand Media است (www.demandmedia.com) که در سال ٢٠٠٦ تاسيس شده . طبق اساسنامه اش «ماموريت» «جواب دهي به موضوعات مورد درخواست جهاني با در نظر گرفتن جنبه تجاري(٢) »مي باشد. اما نه باهر محتوايي، زيرا هدف بزرگ و جاه طلبانه اش« پديد آوردن محتوايي است که بتواند مشکلات را حل کرده به سوال ها پاسخ دهد، امکان صرفه جويي مالي را فراهم ساخته و با مديريت زمان مردم را راضي و خوشنود سازد (٣) ». رسانه ي – خوش بختي !

اينکه چگونه عمل مي کند بسيار ساده است ، به گفته ي يک روزنامه نگار : براي تعيين اينکه چه مطلبي بايد انتخاب شود الگوريتم سايت demand media به لغاتي که بيشتر در اينترنت جستجو شده وواژه هاي کليدي که از طرف ارائه دهندگان تبليغاتي درخواست شده رجوع مي کند و اين که مقالاتي در اين رابطه بر روي وب سايت وجود دارد يا نه ، مي پردازد.بعد اين موضوع را بررسي مي کند که چه مطالبي را کار بران اينترنتي مايلند بدانند و چه مبلغي را آگهي دهندگان تبليغاتي حاضرند در ازاي نمايش بنر(baner) هايشان در کنار اين مطالب بپردازند. هنگامي که تقاضا توسط الگوريتم تشخص داده شد ، موضوعات انتخابي بر روي سايت demand studio به نمايش در آمده و سکوي کاري براي ده هزارنويسنده و تهيه کننده ويدئوکه به طور آزاد فعاليت مي کنند مهيا مي سازد . کافي است که متقاضيان بر روي سايت اينترنتي studioثبت نام کرده و منتظر سفارش موضوع مقالات باشند – گاهي اوقات شصت و دو هزارپيشنهاد در يک روز مطرح مي شود . براي هر مقاله ١٠ دلار و هر ويدئو ٢٠ دلار (٤) پرداخت مي شود .»

اين چنين بود که demand media با توليد صنعتي محتوا بر روي اينترنت ، خبررساني با هزينه کم را اختراع کرد . به عنوان مثال ، در جريان سه ماهه ي دوم سال ٢٠١٠ ، ده هزار پيژيست، روزنامه نگار آزاد، اين سايت به طور ميانگين نزديک شش هزار مقاله و ويدئو در روز تهيه کرده اند ! (…) البته با اين آهنگ کاري نبايد انتظاراطلاعاتي باکيفيت بالا را داشت. ولي اين سايت به مهمترين شرکا ي، يو توب ، تبديل شده که ماهانه بين ده تا بيست هزار ويدئوتوليد و در اختيارشان قرارمي دهد که حدودا شامل يک ميليون و نيم صفحه مي شود که هر روزمورد بازديد قرار مي گيرد …. و پديده ي نادر در زمينه ي رسانه هاي اينترنتي اينکه ِDemand Media در سال ٢٠٠٩ با در آمدي بين دويست تا سيصد ميليون دلار از بازار پر رونقي برخوردار است .

در همين رابطه، ياهو! ، رقيب بزرگ گوگل در ژانويه ٢٠١٠ در امريکا سايت خبري به نام the upshot را راه اندازي کرد مطالبي که به آن ها پرداخته مي شود به انتخاب روزنامه نگاران نيست بلکه تنها به کمک آمار تهيه شده از جستجوي کاربران برروي کل شبکه اينترنتي ياهو! به دست مي آيد ، به ويژه از روي سايت اخبار روز ياهو(٥). ضمنا، ياهو! درماه مه سال٢٠١٠ يک شرکت امريکايي Associated Content که در زمينه ي توليد مطالب درخواستي با قيمت نازل تخصص داشت راخريد .« کارمندان شرکت هر ماه بيش از پنجاه هزار مقاله، تصوير، صدا و ويدئو پيشنهاد شده توسط نزديک به سيصد و هشتاد هزار همکار مستقل که انواع مقالات در مورد موضوعات مختلف(٦) راتهيه کرده اند مورد بررسي قرار مي دهند . اين شرکت به کار بران اينترنتي که تمايل دارند مطلبي نوشته و به چاپ برسانند نويد داده که مي توانند از اين طريق پولي هم دريافت کنند با اين ايده که به هر کسي که اطلاعات سود مند، نقد ها، نقشه هاي راهنما (٧) مصاحبه ها، سر مقاله هايي تهيه کرده و کار کارشناسي (٧) انجام داده ، بر اساس کارشناسي اش حقوقي تعلق مي گيرد » .

به نوعي صحبت ازپديد آمدن « توده جهاني» کار مستقل و آزاد است . از اين زمينه ها و سکو هايي شغلي به عنوان « مزارع تهيه مطلب و محتوا » يا « کارخانه هاي توليد خبر » نام برده مي شود . چه کسي اين اطلاعات را به «قيمت تخفيف يافته» خريداري مي کند ؟ « انجمن ها ، شرکت ها ،سايت هاي اينترنتي، مجلات و گروه هاي خبري ، شرکت هاي صنعتي يا تجاري که مايلند فروش ، عايدي هاي تبليغاتي ياتعداد بنر هاي(٨) خود را افزايش دهند .»

شرکت امريکايي AOL ، يکي از پيشگامان اينترنت که از گروه time warner جدا شده و در حال حاضر مشغول انجام تغييرات بنيادي در سازماندهي خويش است، تصميم گرفته به نوبه ي خود به جايگاهي « تحت عنوان شرکت توليد کننده خبر(٩) دست يابد » – ماه فوريه سال ٢٠١١ در راستاي اين هدف ، روزنامه ي اينترنتي the huffington post را خريد. AOL در سال ٢٠١٠ « مزرعه ي محتوا و مطالب » خود به نام seed.com را راه اندازي کرد که مقالات تازه کاران دنياي روزنامه نگاري ، ادبيات يا عکاسي را در مورد موضوعات متنوع از جمله ( سرگرمي ها ، بهداشت و سلامت، ورزش، حيوانات خانگي، تکنولوژي هاي نو، اقتصاد و امور مالي، گشت و گذار و سفر، سياست ) تهيه کرده تا آن ها را بر روي سايت هاي تخصصي متعددش عرضه و پخش کند (Daily Finance- Stylelist.com- AOL travel- Moviefone- Wow.com- AOL Food ) .

همان طور که آقاي هانسل ، يکي از مسئولين Seed.com و خبرنگار سابق روزنامه ي نيو يورک تايمز توضيح مي دهد موضوع « استفاده ي دوباره از مدل کار روزنامه نگاري مستقل و آزاد است همانطور که هميشه وجود داشته و ارتقا کيفيت و کارايي آن (١٠) » .

در اروپا هم، « مزرعه هاي محتوا و مطالب» از اين نوع در حال شکل گيري است . Populis با اصليت ايتاليايي از سکو هاي برترفعاليت در اين زمينه است که شعار خود ستايانه اش حاکي از آن است : « وقتي پديد آوردن وخلق محتوا با علم وب تلاقي مي کند ».

شرکت پوپوليس مدعي است که بيش از هجده ميليون بازديد کننده در ماه دارد . مسئولين آن مجموعه داده هايي که شامل شانزده ميليون موضوع مي باشد تشکيل داده اند که هم براي کاربران اينترنتي جالب است و هم نظرآنهايي که آگهي هايشان همزمان در کنار مقالات قرار خواهد گرفت را تامين مي کند .اين مقالات توسط روزنامه نگاران حرفه اي نوشته نشده بلکه به قلم «سردبيران مستقل» به رشته تحرير در آمده، تازه کاران باذوقي که در مورد يک موضوع مشخص کار کردند قلم خوبي دارند و اعلام آمادگي ومعارفه آن ها از طريق سايت صورت گرفته . تعرفه ي روزنامه نگاران آزاد متفاوت است و بر حسب بلندي مقاله و کيفيت و سطح نگارش از پنج تا صد و پنجاه اورو متغير مي باشد .

در فرانسه نيز، سايت هاي حاوي مقالات درخواستي پديد آمده (١١) . Wikio که دروازه ي اروپائي نمايشگرجريان اطلاعاتي است هر ماه قريب سه ميليون بازديد کننده را به خود جلب کرده . سايت آن تحت عنوان Les experts.com مقالاتي راکه به ويژه در مورد زندگي تجربي (١٢) است ارائه مي کند. انتخاب موضوعات توسط کار بران و طبق درخواست شان تنظيم مي شود. هدف سايت پيشنهاد حدود صد هزار مقاله در ماه است که به دست ارتشي از وب لاگ نويسان تامين مي شود. در موقع قبول مقاله حقوق ثابت و مکمل حقوقي نسبت به ميزان استقبال از مقاله ، عايدي تبليغاتي و کارشناسي وبلاگ نويس پرداخت مي گردد. در عوض مجله ي اينترنتي Suite١٠١ ، کانادايي، که از ماه سپتامبر ٢٠٠٩ در فرانسه فعال است ( www.suite101.fr ) ، حقوقي به همکاران مستقل خود نمي پردازد.به آن هاحقوقي تحت عنوان « عايدي حاصل از تبليغات » پرداخت مي کند. البته تنها در صورتي که کاربران بر روي بنر هاي تبليغاتي که با قيمت هاي بسيار مناسب فروخته شده و در کنار مقالات وجود دارند کليک کنند .يک تحقيق امريکايي در مورد اقتصاد بر روي اينترنت در سال ٢٠١٠ نشان داده که ٧٩ درصد خوانندگان خبر بر روي وب سايت هرگز يا به ندرت روي تبليغي(١٣) کليک مي کنند .خبرگزاري هاي متداول و سنتي که شديدا به دنبال «کاهش هزينه » از قبل روزنامه نگاران هستند به اين روش هاي توليد«مشارکتي» محتوا علاقمند شده اند . بدين ترتيب گروه رسانه اي آلماني Hubert Burda Media ، که صاحب صد و هشتاد و شش مجله ، در ده کشور مي باشد، بين سي وپنج تا چهل درصد سرمايه سايت 101suite را در اختيار گرفته .

آيا اين « کارخانه هاي توليد خبر » مي توانند با رسانه هاي خبري کلاسيک يا سايت هاي اينترنتي که به دست روزنامه نگاران حرفه اي اداره مي شوند ،رقابت کنند ؟ اکثرصاحبان اين «مزرعه هاي محتوا» به دو دليل بر اين باور نيستند : نخست اين که به نظر آن هاجاي بهره وري از سايت هاي اطلاع رساني اشباع شده ، و اينکه « آنها به هيج وجه در صدد گنجاندن خود در اين عرصه نمي باشند . مقالاتي که پيشنهاد مي کنند (کوتاه، آسان ، مورد قبول همگان) به ويژه در مورد زندگي تجربي، و «بهتر زندگي کردن » ، توصيه هايي در مورد کمک به خود، سفارش هايي در رابطه باسلامت و بهداشت، پول و سرمايه، اشتغال، سرگرمي ها، مسافرت و… مي باشند . اين سايت ها با محتوا ارزان قيمت low cost به خصوص در جستجوي تعداد زياد بازديد کنندگان هستند تا تبليغات را با قيمت نازل به فروش رسانده بر روي «اقتصاد همراه با کليک » سرمايه گذاري کنند .تصور مدير و بنيان گذار شرکت Populis آقاي لوکا آسکاني، بر اين است که سايت او مي تواند مکملي باشد : « بر روي اينترت بيست تا بيست و پنج در صد اخبار مورد استفاده از طريق رسانه هاي سنتي تامين مي شود ، شصت تا شصت و پنج درصد از پژوهش ها و تحقيقات صورت گرفته و حدود پانزده درصد از محتوا و مطالب برگرفته از شبکه هاي اجتماعي است. سعي ما بر اين است که در اين سه زمينه حضور داشته باشيم و پاسخ هاي مناسب را ارائه دهيم .( ١٤) » باوجود بحران در رسانه ها، سايت هاي رايگان خبري اينترنتي از موفقيتي همانند «مزرعه هاي محتوايي» برخوردار هستند… حتي برخي از روزنامه هاي معتبر در صدد اين کار بر آمده اند ..

گروه امريکايي the Washington post company، ناشر روزنامه معروفي به اين نام ، در ماه ژوئيه سال ٢٠١٠، ICurrent، را در اختيار گرفت. اين سايت به کاربران پيشنهاد مي کند که « روزنامه اي مطابق و بر پايه خواسته هايشان » را مطالعه کنند . اين روزنامه به طور اتوماتيک با دريافت متن ومحتواي برگرفته از بيست و هفت هزار سايت خبري و وبلاگ تهيه شده و در اختيار کاربر قرار مي گيرد تا به ميل و نياز خود به زمينه هاي تخصصي تري نيز بپردازد و پيشنهاد هاي(١٥) مشخص تري را مطرح سازد . اين دورنما به خصوص آقاي بيل کلر مدير نيويورک تايمز را به وحشت مي اندازد و او چنين اظهار مي کند : « من سرنوشت خبررساني را به دست گوگل نخواهم سپرد (١٦) ».

1 – Article Google trends Wikipedia.org 10 fevrier 2011

2-idem

3- www.demandmedia.com/ about/demand-media-manifesto

4 – Caroline Boudet، Demand media l’usine a info du web Les Echos Paris 23 Novembre 2009

5 – CecileDucourtieux et Xavier ernisien Quand les internautes dictent l’ actualite Le Monde 13 Juillet 2010

6 – AFP 18 Mai 2010

7 – L ‘Expansion.com 19 Mai 2010

8 – www.tubbydev.com Fermes de contenus: business plan et metriques Decembre 2010

9 – L ‘Expansion.com 17 Mars 2010

10 – Ibid

11 – Nicolas Rauline، Les fermes de contenus a la demande se lancent a la conquet du marche francais Les Echos 21 Decembre 2010

12 – Exemples de sujets ; Comment reussir son entretien d’ embauche? Comment vendre son appartement? Quells shampoings pour les cheveux gras? Ou acheter des oeillets pas cher ?

13 – Le Monde 20 Mars 2010

14 – Nicolas Rauline art. Cit .

15 – Maris-catherine Beuth Les nouvelles ficelles des sites d’ infos americains Le Figaro.fr 18 Juillet 2010

16 – El PaisMadrid 25 Juillet 2010

منبع لوموند دیپلوماتیک

ادغام یا اصلاح جایگاه سازمانی

این مطلب برای لیزنا نوشتم که در بخش سخن هفته منتشر شد.

این روزها بحث ادغام سازمان اسناد و کتابخانه ملی در بعضی رسانه ها مطرح است. موافقان و مخالفانی از درون و برون سازمان نیز به آن پرداخته اند. بحث درباره این ادغامها و آثار مثبت و منفی آنها نیاز به شرح مفصل و مستوفایی دارد که در این مختصر نمی گنجد. فقط یادآور می شوم که آخرین مورد یعنی ادغام  کتابخانه ملی و سازمان اسناد در حالی انجام شد که تقریبا همه کارشناسان و متخصصان کتابداری کتابخانه ملی با آن مخالف بودند. به نظر می رسید این ادغام صرفا با هدف کوچک سازی دولت انجام شده باشد. ظاهرا دیواری کوتاهتر از دیوار این دو سازمان برای کوچک سازی و عمل به برنامه پنج ساله پیدا نکرده بودند.

 

اما به این بحث از منظر دیگری هم می توان نگاه کرد.  تا سال 1369 جایگاه سازمانی کتابخانه ملی در حد یک اداره کل مطرح بود. با تلاش رئیس وقت سازمان و همراهی بعضی نمایندگان مجلس  قانون اساسنامه کتابخانه ملی در آبان سال 69 به تصویب مجلس رسید. در این اساسنامه، کتابخانه ملی به لحاظ جایگاه سازمانی قد کشید و به عنوان سازمانی با ردیف بودجه و هیأت امنای مستقل تحت ریاست عالیه رئیس جمهور در آمد. ترکیب هیأت امنای این کتابخانه به قرار زیر تعیین شد:

  • رياست جمهوري اسلامي ايران (رياست عاليه كتابخانه ملي ايران)
  • وزير علوم ، تحقیقات و فناوری
  • وزير آموزش و پرورش
  • وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي
  • دو نفر از صاحبنظران در امر كتاب، كتابداري يك نفر به پيشنهاد وزير فرهنگ و آموزش عالي و يك نفر به پيشنهاد وزير ارشاد اسلامي و تاييد رئيس هيأت امنا
  • رئیس کتابخانه ملی

به موجب این اساسنامه این کتابخانه موظف به گردآوری و سازماندهی همه آثار ایرانیان و مربوط به ایران و همه آثار نشر یافته در حوزه اسلام شناسی و ایران شناسی است. علاوه بر این وظیفه که وظیفه ذاتی هر کتابخانه ملی است وظایف راهبردی دیگری نیز برای آن در نظر گرفته شده است:

  • پژوهش و برنامه ريزي علمي كتابداري و اطلاع رساني و شركت در تحقيقات و فعاليتهاي بين المللي ذيربط.
  • اتخاذ تدابير و اخذ تصميمات لازم براي صحت، سهولت و سرعت امر تحقيق و مطالعه در همه زمينه ها به منظور اعتلاي فرهنگ ملي و انجام تحقيقات مربوطه.
  • انجام مشاوره ، نظارت ، هدايت و ارائه خدمات فني و برنامه ريزي و سازماندهي كتابخانه هاي كشور.
  • ارائه روشهاي مطلوب به منظور هماهنگ كردن خدمات و فعاليتهاي كتابخانه هاي عمومي و تخصصي جهت تسهيل مبادله اطلاعات.

این ترکیب هیأت امنا نشان از بذل توجه و اهمیت دادن قانون گذار به امر کتاب و کتابخانه و کتابخوانی است. بویژه وظایف راهبردی که در این زمینه به کتابخانه ملی واگذار شده است بر اهمیت این نهاد می افزاید. از تصویب و اجرای این قانون حدود بیست سال می گذرد. شاید لازم باشد میزان کارآیی این تصمیم، در پژوهشی روشمند و معتبر سنجش شود. به عنوان فردی که بیش از پانزده سال در جریان فراز و فرودهای مدیریتی و تشکیلاتی این نهاد ملی بوده ام بعضی نکات را مطرح می کنم:

این ترکیب هیأت امنا و اتصال آن  به ریاست جمهوری  زمینه های مثبتی را برای کتابخانه ملی پدید آورد:

معتقدم که اگر کتابخانه ملی در حد یک اداره یا اداره کل در یک وزارتخانه باقی مانده بود  هیجگاه نمی توانست ساختمان ارزشمند فعلی را داشته باشد.

کتابخانه ملی ایران

National Library of Iran

اگر حمایتهای هیأت امنا نبود محال بود تشکیلات سرتندرستی از دالانهای سازمان برنامه مرحوم بیرون بیاید.  تصویب بعضی طرح ها مثل واسپاری منابع غیر کتابی در شورایعالی انقلاب فرهنگی و طرح فیپا حاصل این اتصال بود .

رشد نسبتا مداوم بودجه هم تا حدود زیادی حاصل همین جایگاه سازمانی بوده است.

اما این جایگاه رفیع سازمانی فقط نعمت به دنبال نداشته بلکه نقمتهایی هم داشته و آسیب ها و کاستی هایی را به بار آورده است :

ترکیب هیأت امنا و حجم مسئولیت  آنان به گونه ای است که عملا تشکیل جلسات را مشکل می کند. طی پانزده سال گذشته هیأت امنای محترم شاید کمتر از تعداد انگشتان دست جلسه داشته اند ! اما تعداد مصوبات بسیار بیش از این تعداد است !! معمولا رئیس کتابخانه برای گذران امور، نیاز خود را  در قالب صورتجلسه ای تنظیم و پس از امضای رئیس جمهور به امضای سایر اعضا می رساند. یعنی عملا بدون مشورت و تبادل نظر و تشکیل جلسه این صورتجلسات تایید شده اند!

جایگاه تشکیلاتی کتابخانه وضعیتی پدید آورده است  که پست ریاست سازمان صبغه ای سیاسی پیدا کند. سه رئیس سازمان منصوب شده از سوی هیأت امنا هیج یک متخصص کتابداری و اطلاع رسانی نبوده اند.

کیفیت کار مدیریتی و تصمیمات رئیس کتابخانه  صرفا  به وجدان کاری و کاردانی وی  بستگی دارد. عملا نظارتی روشمند از سوی هیأت امنا و حتی نهاد ریاست جمهوری  صورت نمی گیرد. شاید فقط سازمان بازرسی کل کشور است که نظارت های ادواری خود را اعمال می کند.

عملا در دوره های مختلف شاهد بوده ایم که رئیس سازمان برای گرفتن وقت و طرح مشکلات کتابخانه با ریاست عالیه (رئیس جمهور) ماه ها در انتظار بوده و اغلب، موفق هم نمی شدند. این سختی دسترسی به ریاست عالیه و هیأت امنا و عدم نظارت باعث می شود که مدیریت سازمان آهسته آهسته احساس یکه سالاری کند و آسیب های زیادی  پدید آید.

استقلال نسبی این سازمان مشکل دیگری را نیز برای کارمندان فراهم می آورد. آنان از امکانات رفاهی هیج یک از وزارتخانه ها و نهاد ها و حتی نهاد ریاست جمهوری که اسما به آن متصلند نتوانسته اند استفاده کنند.

قبل از نتیچه گیری لازم می دانم نکته ای را یادآوری کنم . تجربه های پیشین بیانگر این واقعیت هستند که ادغام با سازمان یا نهاد دیگر تنش های خسارت باری را ایجاد می کند. ادغام آخر نشان داد که هر اقدامی در این زمینه چندین سال هر دو نهاد را دچار رکود و سکون و سردر گمی می کند. شاید هنوز تنش های این ادغام به صورت زیرپوستی مانع از رشد و تعالی سازمانی است.

از آن چه که گفته شد شاید بتوان این نتیجه را گرفت که بجای مطرح کردن بحث ادغام و تحمل تنشهای سازمان سوز آن، بهتر است در جایگاه سازمانی کتابخانه ملی تجدید نظر شود.

بیش از 85 درصد کشورهایی که «کتابخانه ملی» دارند، به لحاظ تشکیلاتی ذیل وزارت فرهنگ و یا آموزش عالی کشورهای خود  فعالیت می کنند. شاید مطلوب ترین گزینه برای کتابخانه ملی ما هم این باشد که به عنوان سازمانی مستقل با حفظ تشکیلات و وظایف، ذیل یکی از وزارتخانه های مرتبط قرار گیرد. بدیهی است که باید ترکیب اعضای حقوقی هیأت امنا هم مورد تجدید نظر قرار گیرد و مرکب از افرادی باشد که اقلا قابل دسترس بوده و تشکیل جلسه برای آنان میسر باشد! البته این طرح همواره مورد مخالفت بعضی از مسئولان سازمان واقع می شود. شاید آنان جایگاه رفیع سازمانی و اتصال به نهاد ریاست جمهوری را بر عملکردهای ضعیف ساختار فعلی ترجیح می دهند. گرچه همانگونه که قبلا هم متذکر شدم بهتر است برای آگاهی از آثار اجرای بیست ساله  این اساسنامه، پژوهشی معتبر انجام شود و هرگونه تغییری منوط به نتایج آن تحقیق شود.

خسروی، فریبرز. «اصلاح جایگاه سازمانی یا ادغام!». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 23. 29 فروردین 1390.

نظرات

در این سازمان تصمیمات به اوامر ملوکانه یکی دو نفر موکول است که نه تنها متخصص نیستند بلکه دانش مدیریتی لازم هم نداشته یا ندارند.
نظارت درستی از طرف مقامات بالادستی انجام نمیگیرد و روئسا مطلق العنان می باشند
کتابخانه از متخصص در حال خالی شدن است.
خیلی درست نوشته اند ما عین شترمرغ شده ایم . می خواهیم از امکانات نهاد استفاده کنیم می گویند شما جزو نهاد نیستید . می خواهیم از امکانات سایر جاها استفاده کنیم می گویند نهاد شما بهترین امکانات کشور را دارد
خدا دکتر خسروی را خیر دهد که مصائب کتابخانه را ریشه ای نوشته اند.
بسیار دقیق و زیبا مشکل را مطرح کرده اند. بهترین دلیل بر عدم رسیدگی به سازمان این است که چندین ماه است که سازمان بی سرپرست است و هیات امنا فرصت تشکیل جلسه ندارد. بعضی همکاران کتابخانه ملی خیال می کنند همین که بالای کارتشان بنویسند نهاد ریاست جمهوری برایشان ارزش است. چنین فکری درست نیست . اشاره نوشته استادخسروی به مبانی و علت های مشکلات پیش آمده است
همکار گرامی ، ممکن است متن خبر را یک بار دیگر بخوانید. نویسنده با ادغام کتابخانه ملی با هر سازمان دیگری مخالف هستند و برای جلوگیری از آن راه حلی را پیشنهاد می کنند که شما هم اگر ممکن است در باره آن نظرتان را بفرمائبد. صحبت نویسنده ارائه راه حلی در برابر ادغام است
سلام علیکم
آقای دکتر خسروی تصور می کند اگر زیر مجموعه وزارت خانه ها باشد به کتابخانه ملی توجه بیشتری می شود؟ به نظر بهتر نیست به جای بهانه تراشی برای کار نکردن و تلاش برای تغییر ساختار سازمانی، سعی شود مشکلات را پشت سر گذاشت و در جهت ارتقا تلاش کرد. تجریه کلیه تغییرات گذشته نشان می دهد که این سازمان همواره در این تغییرات متضرر شده است. از جمله آنها ادغام با سازمان اسناد ملی. که یک عنوان کذایی و نامفهوم را برای کتابخانه ملی ما به ارمغان آورده است. چشم ها را باید شست ….

 

دروازه بانی : از عربستان تا ایران

در ماه های اخیر جنبش های مردمی در منطقه فراگیر شده است.در این منطقه خیزشهایی تجربه می شود که در سه یا چهار دهه اخیر بی سابقه بوده است. تونس ، مصر ، لیبی ، یمن و…این وقایع در مرکز خبر رسانه ها  قرار دارند. در این روزها به راحتی می توان دریافت که بعضی رسانه ها در برجسته سازی اخبار یک کشور تلاش وافری را نشان می دهند و در مقابل وقایع کشور دیگر یا سکوت می کنند ویا بسیار گذرا به آن می پردازند. العربیه و سایر رسانه های متعلق به عربستان سعودی در اطلاع رسانی از وقایع سوریه از خود تلاش مضاعفی را نشان می دهند اما گویا در بحرین هیچ اتفاقی نیفتاده یا اتفاق بسیار کم اهمیتی رخ داده است. در مقابل رسانه های جمهوری اسلامی ایران بالعکس عمل می کنند. یعنی در مقابل خبرهای سوریه یا مسکوتند و یا بسیار کم گو اما در اطلاع رسانی وقایع بحرین تلاش زیادی دارند به گونه ای که برای بحرینی های معترض ،یکی از معتبرترین کانالها “العالم” است.

روزانه هزاران خبر از مجاری گوناگون به دفاتر این رسانه ها می رسد. مسلما امکان انعکاس همه این اخبار وجود ندارد. اینکه کدام اخبار ارسال و جلوی انتشار کدام خبر گرفته شود از مسائل اصلی رسانه هاست .برای گزینش خبر  فرایندی به نام دروازه بانی خبر شکل می گیرد. کار این فرایند انتخاب اخبار با عنایت به استراتژی و اهداف رسانه خواهد بود. واقعیت این است که مرز میان دروازه بانی خبر و سانسور، مرزی بسیار باریک و بعضا غیر قابل تفکیک و تشخیص است .

اگر سانسور را ” ايجاد هرگونه اخلال نظام‌مند و آگاهانه در فرايند ارتباط از مرحله شكل‌گيري معنا و هدف در فرستنده تا پديد آمدن معنا در گیرنده ” (1)بدانیم به راستی کار این تفکیک و تشخیص بسیار مشکل تر خواهد بود. گاهی حتی خبری از دروازه هم عبور می کند اما با افزودن یا کم کردن جملاتی چنان تغییری در معنا پدید می آورند که آن را به عکس خود تبدیل می کنند.

در باره عوامل تاثیر گذار بر دروازه بانی خبر و ساختار آن ، از سوی علمای ارتباطات نظرات زیادی مطرح شده است .به نظر می رسد یکی از نظرات قابل توجه نظرات چامسکی و هرمن در کتاب ارزشمند “فیلترهای خبری”(2) باشد. ایشان در مورد فیلترهای خبری در امریکا و عوامل موثر بر آن  می نویسند:

  1. میزان تمرکز مالکیت وسایل ارتباط جمعی
  2. اعتقاد و وابستگی وسایل ارتباط جمعی به اخبار و اطلاعاتی که دولت، سازمان های مهم تجاری و متخصصان صاحب نام به عنوان منابع اصلی ارتباطی و خبری در اختیارشان می گذارند
  3. منابع خبری وسایل ارتباط جمعی: وسایل ارتباط جمعی به عنوان منبع اطلاعات قرار می گیرند
  4. انتقاد از وسایل ارتباط جمعی
  5. ضدیت با کمونیسم

البته ضدیت با کمونیسم این روزها مفهوم دیگری یافته و جای آنرا مثلا تروریسم گرفته است. واقعیت این است که مالکیت رسانه عاملی تاثیرگذار بر رنگ و بو و عملکرد دروازه بانی دارد. پژوهش های زیادی صورت گرفته که در آنها مساله شخصیت و منش و میزان سواد و تعهد دروازه بان مورد تاکید قرار گرفته است اما به نظر می رسد که مالکیت و منافع صاحبان این رسانه ها حرف اول را در نحوه دروازه بانی می زند. این سخن فقط در مورد کشورهایی که نظام های غیر دمکراتیک دارند صدق نمی کند بلکه در مورد کشورهای شمال نیز صادق است و بیهوده نیست که چامسکی معتقد است که کشورهای چون امریکا سعی دارند از طریق رسانه ها با استفاده از عملیات روانی به تثبیت قدرت خود بپردازند . در این مسیر روشنفکران علمی و تکنولوژیک که چامسکی آنان را نوعی روحانیت سکولار می نامد که کارشان اعمال کنترل ایدئولوژیک بر توده ها در دمکراسی های سرمایه داری است.

رسانه های جدید که در بستر اینترنت شکل گرفته اند تاثیر شگرفی داشته اند. ویژگی گسترده و مردمی بودن این رسانه ها بسیاری از این نظرات و تئوری ها را در آینده ای نه چندان دور دچار تحول و بازخوانی خواهد کرد

1- فریبرز خسروی ، سانسور کتاب. تهران: نشر نظر، 1378.

2- ادوارد هرمن ، نوام چامسکی ، فیلترهای خبری. ترجمه تژا میرفخرایی، تهران: موسسه ایران ، 1377.

اسکیزوفرنی کتابدارانه

این یادداشت را برای عطف نوشته بودم که با عنوان سرمقاله  در شماره زمستان 89 نشر یافت.

دو ابراهیم، افشار و عمرانی در سرمقاله‌های پیشین عطف نکات بسیار حیاتی را در تحلیل وضعیت کتابداری ایران مطرح کرده‌اند. این نوشته‌ها بسیار دردمندانه و مشفقانه‌اند. در این فکر بودم که چرا این کاستی‌ها در کتابداری ایران پدید آمده و گسترش یافته است. کاستی‌هایی که اخلال و کندی نامبارکی را بر خدمات کتابداری و اطلاع‌رسانی در این کشور تحمیل کرده است. این علائم و نشانه‌ها شاید نشانگر این است که همزمان دچار دو بیماری جانکاه شده‌ایم که در وجود یک فرد حقیقی غالباَ غیرقابل‌جمع بوده زیرا به نوعی اجتماع نقیضین است. بیماریهای اسکیزوفرنی و نارسیسیم. یکی بیانگر گسیختگی و دوپارگی شخصیت است و دیگری از خودشیفتگی و انانیت سخن می‌گوید. در این نوبت فقط در مورد اسکیزوفرنی می‌نویسم و به نارسیسیم بعداَ خواهم پرداخت.

من همچون کارلس هنری نمی‌خواهم بگویم همه یا اکثر کتابداران منش و رفتار شیزوفرنیک دارند. اما وجود بعضی نشانه‌ها می‌تواند موید ظهور نوعی گسیختگی و دوپارگی شخصیت در جامعه کتابداری کشور باشد. این بیماری تا حدودی شبیه اختلالی  است که داریوش شایگان فرهنگ‌شناس معاصر بدان اسکیزوفرنی فرهنگی نام نهاده و دوگانگی ذهنی و عملی روشنفکران ایرانی تبیین کرده است. او توضیح می‌دهد  که بخشی از وجود ما هنوز با نگاه کهنه به اشیا می‌نگرد ولی عقلمان با عقاید نوینی روبروست. این دوگانگی شکافی را ایجاد می‌کند که موجب گژتابی و کج‌آهنگی بسیار خواهد شد. همانگونه که از نوشته‌های دو ابراهیم هم بر می‌آید ما به شدت دچار این دوگانگی هستیم. یک سویمان چنان پای در گذشته دارد که خواب اصحاب کهف را به یاد می‌آورد .و سوی دیگرمان چنان در جابلقای وب و جابلسای دیجیتال و وبسنجی فرو رفته که از واقعیات و نیازهای جامعه به شدت فاصله گرفته است.

سوی گذشته‌نگرمان چنان به مرده ریگ آموخته‌ها و ناآموخته‌های خود چسبیده که کمتر نوآوری را بر می‌تابد و یا اصلاَ متوجه تولدهای جدید در عرصه علم نمی‌شود. به قول عمرانی“همزه ما قبل مفتوح در دوران ذخیره و بازیابی گوگلی طنزیست که در کلاسهای فهرستنویسی ما گفته می‌شود، آنگلوامریکن هم رسماَ برچیده شد و آردی‌ای آمد، چند معلم دلسوز در این سالها با پیش‌نویسهای آردی‌ای حرکت کردند که امروز و با آمدن ویرایش نهایی رسماَ در کلاسهای درس خود به دانشجویان بگویند قواعد توصیفی برای سازماندهی دیگر کافی نیست؟ منگنه جزوه‌های بعضی از استادان عزیز به شدت زنگ زده و مطالبشان به غایت نخ‌نماست. استاد محترمی هنوز در کلاسهایش پیدایش فاکس پرو را یک تحول در عرصه کتابداری! می داند و پایگاه ها و بانک هایی را معرفی می کند که سال هاست برچیده شده  است! و طی این سال ها دانشجویان نیز نمی دانم به علت منفعت طلبی یا کمرویی شیزوفرنیک به او بیدارباش نداده اند. از این قبیل مثال ها بسیار است که نشان می دهد یک سوی جامعه کتابداری دچار ماند و فسردگی در گذشته است. اما سوی دیگرمان:

سوی به ظاهر آینده نگر و مدرنمان نیز همانگونه که گفته شد چنان در جابلقای وب و در جابلسای دیجیتال مشغول است که فراموش کرده است که آن همه تدریس و تحصیل برای خدمت به جامعه است .این آرمان شهرهایی که در این سو ترسیم می شود شعر شبستری در گلشن راز را تداعی می کند که :

بیا بنما که جابلقا کدام است                                  جهان شهر جابلسا کدام است

این تراوش های نوگرایانه در عمل راه به جایی نمی برد و گرهی را نمی گشاید و مشکلی را حل نمی کند و جهان شهری را نمی نمایاند. به قول افشار حتی از سوی  کسانی که در آن سوی آب ، کیفیت ارائه خدمات را شخصا تجربه کرده اند”کمتر نشانی از اخطار و هشدار در مورد پسماندگی خدمات کتابخانه‌ها درکشورمان دیده می‌شود (البته جدا از مکالمات خصوصی). بی‌اعتنائی به ورطه عظیمی که میان سطح خدمات کتابخانه‌های ما و خدمات کتابخانه‌های کشورهای موفق‌تر وجود دارد و فریاد نکردن آن، بی‌اعتنائی به رسالت حرفه‌ای و نقشی است که از یک تحصیلکرده دنیا دیده در مقام وجدان آگاه جامعه انتظار می‌رود. اشتغال به تحقیق و تتبع برای انتشار مقاله در مجلات “علمی پژوهشی” ( این اختراع وطنی وزارت فخیمه علوم و تحقیقات)، و از آن فراتر، نهادن تاج “مقاله آی. اس .آی” بر سر خود و وطن عزیز و … جایی برای پرداختن کمبودهای شرم آور و “پیش پا افتاده” نمی‌گذارد، کمبودهای پیش پا افتاده‌ای نظیر ساختمانهای نامناسب با معماری غلط، مجموعه‌های فقیر و نامناسب، قفسه‌های بسته به روی مراجعه‌کننده، ساعات کار کم کتابخانه، مقررات محدود‌کننده، ساختار سازمانی آشفته و فلج‌کننده و پیچیده، صاحب‌مقامان و مدیران بی‌تدبیر و جاهل به استانداردهای خدمات کتابداری، کتابداران کارنابلد و بد‌آموخته از جمله “بحثهای نازل”ی هستند که عمر شریف یک عضو محترم هیئت علمی نباید به مصرف آنها برسد. چرا که آنها باید وقت خود را صرف تولید علم و اندازه‌گیری آن کنند.”

این دوپارگی موجب ظهور گروه جدیدی نیز می شود. گروهی که به تعبیر شایگان در کتاب زیر آسمان های جهان، می توان به آنان لقب روکش کار داد. اینان که نه درک ژرف ودرستی از گذشته رشته دارند و نه مطالعات جدی و عمیقی دروضعیت کنونی آن، سعی می کنند افکار کهنه خود را با رنگ آمیزی و روکشی نوین ارائه دهند. این ارائه مصنوعی هم موجب سطحی تر شدن رشته شده و هم نشان از بی ریشگی خواهد داد.

دوپارگی شخصیت نمود دیگری نیز در جامعه کتابداری دارد. گرچه ممکن است این بیماری مسری کل جامعه باشد. مداح ِ در حضور و نقادِ در غیاب بودن یکی ار نشانه های این بیماری است . در جمع های خصوصی تجزیه تحلیل های بعضا عمیق و دقیقی صورت می گیرد و نقد های ارزشمندی انجام می شود اما بسیار دیده شده است که در جمعی دیگر عکس آن بیان می شود. در مورد سستی معیار های گزینش یک فرد برای پست و یا موقعیت خاص در خلوت هزار نقد و ایراد وارد می شود اما  در جلوت ، همه آن خلوت نشینان ، در گفتن تبریک از هم سبقت می گیرند.این تضادِ بود و نمود، نشان از نفاقی خانمان بر انداز دارد.

مداح ِ در حضور و نقادِ در غیاب بودن یکی ار نشانه های این بیماری است . در جمع های خصوصی تجزیه تحلیل های بعضا عمیق و دقیقی صورت می گیرد و نقد های ارزشمندی انجام می شود اما بسیار دیده شده است که در جمعی دیگر عکس آن بیان می شود.

بیایید به علائم دیگر اسکیزوفرنی بپردازیم :

دیگر از نشانه ی این بیماری دوری از واقعیات و تصور توطئه و خصومت بی دلیل است . در جامعه کتابداری هم چنین نشانه هایی دیده می شود. همانگونه که در توضیح دوپارگی شخصیت آمد ، ما به شدت از واقعیات و نیازهای جامعه فاصله گرفته ، خیال اندیش شده ایم.این خیال اندیشی فقط کاستی های گفته شده را پدید نمی آورد بلکه توهم توطئه و دشمن اندیشی بی دلیل را نیز به ارمغان می آورد.  گروه کتابداری الف گروه ب را برنمی تابد و آن ها واپسمانده و سنتی لقب می دهد. گروه ج هر دو گروه الف و ب را برنمی تابد و یکی گروه را امّل و گروه دیگر را سطحی می انگارد و… این گسیختگی تا بدانجا می انجامد که حتی در یک گروه پنج نفره به دو یا سه گروه تقسیم می شوند و اگر عمیق تر نگاه شود شاید به پنج گروه یک نفره! این  رفتار درون گروهی است. در ارتباطات برون گروهی و ارتباط با سایر رشته ها نیز این توهم توطئه بیش و کم دیده می شود.می دانیم که ظاهرا کتابداری در بدو تولدش در ایران از بد حادثه یا بی جایی در ذیل علوم تربیتی قرار گرفته است. طی سال های اخیر  وقتی پیشنهاد می شد که بهتر است کتابداری در زیر شاخه رشته هایی نظیر مهندسی کامپیوتر قرار گیرد ، بزرگوارانی در رده های بالای کتابداری به شدت با آن مخالفت می کردند. استدلال آنان نیز این بود که “این یک توطئه است! آنان می خواهند ما را مستحیل کنند. ما از بین خواهیم رفت!” و وقتی در پاسخ گفته می شد این پیشنهاد را آنان نکرده اند بلکه از سوی خودمان مطرح می شود. می گفتند که “این قبیل خودی ها هم تحت تاثیر دشمنان رشته اند”!.

علامت دیگر این بیماری تحریک پذیری و واکنش شدید است. این روحیه باعث می شود آستانه مقاومت پایین بیاید و نقد و نقادی هم جایگاهی نداشته باشد. شاهد بوده ایم که نشر یک نقد موجب کینه ورزی های دنباله داری شده است. دانشجویانی را می شناسیم که نشر یک نقد موجب عدم پذیرششان در مقطع بالاتر شده است! گاهی جامعه ما حتی طنز را نیز بر نمی تابند. یادتان می آید که عده بسیار زیادی (و از جمله خودم!) از صحنه های پدیدآمده در طنز مهران مدیری برآشفتیم و موضع گیری شدیدی کردیم!

نشانه دیگر در خود ماندگی ، انزوا و احساس خود کم بینی و کم تحرکی است. کدام رشته را می شناسید که مهمترین خواست دانشجویان و بعضا فارغ التحصیلانش  در اغلب همایش ها تغییر نام رشته باشد؟ دانشجویی به طنز برآمده از واقعیت می گفت : وقتی از من می پرسند چه می خوانی ؟ می گویم در دانشگاه شهید بهشتی هستم! وقتی بیشتر پیگیری کنند می گویم دانشکده پیراپزشکی و وقتی بیشتر پیله کنند می گویم گروه مدارک و اسناد پزشکی! آیا این نشان از در خود ماندگی و خود کم بینی نیست؟ کتابداران ما چقدر کتابخوانند و کتابشناس؟ چند درصدِ استادان بزرگوار دارای مطالعاتِ فرا رشته ای اند و معلومات عمومی مکفی برای تدریسی جاذب را دارند. چند درصد در خودِ رشته به روزند؟ این کمبود مطالعه و اطلاعات به قول منصوریان ما را دچار” نزدیک بینی معرفتی” کرده است .از گذشته گسسته ایم و از حال هم اطلاعات درستی نداریم . این وضعیت  دایره دیدمان را به شدت محدود کرده است و ممکن است ما را در انزوایی شیزوفرنیک فرو برد.  این ها همه نشان از بی تحرکی و در خود ماندگی است. استادان و دانشجویان بسیاری را می بینیم که جمع گریزند و در هیچ مجمع و انجمنی حضور ندارند و روحیه انزوا طلبی و جمع گریزی بیمارگونه خود را با استدلال های عجیب نیز همراه می کنند.

اینها همه نشانه های بیماری بود . امید است با کمک شما همراهان عزیز شیوه های کم کردن این علائم و پیشگیری را بیابیم و در مسیر سلامت و بهبودی گام برداریم . در پایان تذکر دو نکته را لازم می دانم:

  • ممکن است بپرسید که چرا این اندازه منفی می بینم و یا چرا به کاستی ها می پردازم .بی شک در حوزه کتابداری نکات مثبت و سلامت بسیار وجود دارد . اما من فکر می کنم جامعه ما به اندازه کافی در بزرگنمایی کارهای انجام شده و نشده  متبحر است .ثناگویان و مداحان بسیاری در این زمینه مشغولند. اصولا تملق چون یک روش در جامعه ما کاربردی وسیع دارد.اما به علت خطر خیزی و دشمن سازی نقادی ، ما کمتر به بیان کاستی خود و نقدی بی رحمانه از درون می پردازیم !. گرچه بر اندیشمندان پوشیده نیست که نقادی و بیان آسیب ها و راست آزمایی آن ها و به دنبال پیشگیری و درمان بودن ، نشان از سلامت و پویایی جامعه  دارد .
  • کسی که به بیان علائم و نشانه های بیماری می پردازد معنایش این نیست که خود را آن بیماری ها به دور می بیند و فقط برای دیگران نسخه می پیچد. چنین نیست.  ما همه اهالی یک قبیله ایم و بر یک کشتی سواریم. مگر کسی شریعتی وار بگوید : دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم. اگر بیماری و کاستی وجود دارد دامنگیر همه ماست و اگر موفقیت و سرفرازی حاصل می شود متعلق به همه راکبان کشتی کتابداری است.

برچسبها: 

نظرات خوانندگان

داریوش علیمحمدی

تحلیل دلپسبی بود. لذت بردم و منتظر پاره دوم متن (نارسیسیم) می مانم.

کامبیز میربهاء

حلیل بسیار زیبایی است و همچون سرمقاله های آقایان عمرانی و دکتر افشار ارزش آن را دارد که چندین بار خوانده شود.

اما،
از کوزه برون همان تراود که در اوست! جامعه کتابداری ما زیرمجموعه جامعه بزرگتر ایرانیان است، همانی که حتی در سری کارتونهای طنز و آموزشی سیا ساکتی (!)، مردمانی دورو و متملق توصیف و به تصویر کشیده شده بودند (دو نفری که در عبور از در تعارف بیش از حد می کردند ولی در خیابان و پشت فرمان به یکدیگر بد و بیراه می گفتند و راه نمی دادند).

متاسفانه مشابه همین تقسیم بندی ها و بیماریهایی که شما فرموده اید، در رشته زبان و ادبیات روسی که بنده دانش آموخته آن نیز هستم، وجود دارد. از فحوای کلام دوستان در سایر رشته ها – دست کم در رشته های علوم انسانی – چنین بر می آید که وضع درآن رشته ها هم توفیر چندانی با کتابداری ندارد.

شناخت و یادآوری نقاط ضعف به بهبود آنها بسیار کمک می کند، اما به نظر من، زمانی می توانیم به اصلاح قطعی جامعه کتابداری و بهبود آن از بیماریهایی که برشمردید امیدوار باشیم که جامعه مادر – ایرانیان – بهبود یابد.

رضا بصیریان جهرمی

با درود فراوان
از نثر زیبا و بیان بسیار دلنشین و هشدارگونه‌ی استاد خسروی بی نهایت لذت بردم
با سخنان دوست عزیزم آقای میربها کاملا موافقم که این جماعت غوطه‌ور در نارسیسیم و اسکیزوفرنی بازتابی از جامعه ایرانی‌مان است

سخن

هفته پیش کلاس کاروزی داشتیم. استاد با کنایه گفتند ما که اسکیزوفرنی داریم . شماها چطور؟ بعد گفتند که حتما تیمی که این مقالات را می نویسد و منتشر می کند خودشان اسکیزوفرنی دارند. یکی از حاضران با کمال ادب گفت: آنها که ادعایی ندارند بعضی آسیب ها را مطرح می کنند و خودشان گفته اند که معنای حرفشان این نیست که این عیوب را ندارند. استاد گفت مثلا من کدام یک از علائم را دارم؟ در دلم گفتم کدام را نداری اما جرات نکردم بگویم. یک دانشجوی دیگر گفت استاد شما در هیچ کار جمعی مثل انجمن و یا گروه های بحث شرکت نداری ولی همه اش انتقاد می کنید و با اسم از افراد بد می گویید بعد در حضورشان دولا و راست می شوید. چشمتان روز بد نبیند حرف به اینجا که رسید مثل ترقه در رفت و کم مانده بود به دانشجو حمله کند.
در این کلاس برایم مسلم شد که همه ما مبتلاییم بشدت هم مبتلاییم به فکر درمان باشید.

فتوحی

بسیار از خواندن مقاله یادگرفتم

تغییر نگرش را باید از امروز شروع کرد به نظر من اگر ما از درون یکدیگر را به عنوان مخلوق خداوند دوست بداریم بسیاری از این مشکلات حل می شود .
گروههای مختلف را با بد و خوب شان ساخت

rastegar

بسیار از نثر روان و تحلیل روانشناسانه جناب خسروی لذت بردم اما یک مطلب را لازم میدانم که بیان کنم
گاهی ترجیح میدهم کار و مجموعه خودم را نقد نکنم که لازمه نقد اثرگذار تلاش برای اصلاح کاستی هایی ست که متاسفانه امکان اصلاحشان وجود ندارد
به بسیاری از کاستی های مجموعه ای که در آن مشغولم واقفم نه فقط من بلکه
حتی مدیران ارشد سازمان اما نقد یک انتظار با خود می آورد
توقع و انتظار اصلاح از نقد برمیخیزد و این به هزار و یک دلیل تحقق نخواهد یافت چرا که بخشی از آن وابسته به مشکلات سازمانی است و بخشی دیگر هم به نیروی انسانی بستگی دارد

کتابدار پیر

۱-آخه مگه میشه یه استاد توانایی داشته باشه همه ی دروس رو درس بده؟ و فقط این مهمه که چه درسی خالیه.اون وقت همون رو برمیداره واسه خودش
۲-مگه میشه آدم بیاد و هر ترم توی دانشگاه … درس بده و از اول عمرش تا بحال یک مقاله ی همین جوری بدون درجه هم ننوشته باشه؟حتی واسه کیهان بچه ها !
۳-آخه مگه میشه یه نفر ، استاد راهنما و مشاور شونصد نفر باشه؟
۴-آخه این اعتماد به نفس این علما آدم رو حیرون می کنه !
۵-مگه میشه توی مصاحبه جذب دانشجوی دکتری هم سفارش جایی داشته باشه؟
۶-آخه چطوریه که راهنمای آدم توی تز دکتری از اون موضوع هیچی ندونه و بلا نسبت شما انگار دارن … تقسیم می کنند ، هر چند تا دانشجو رو همین جوری بدن به یکی ؟
۷-آخه مگه میشه استاد راهنما و مشاور حتی چند ساعت هم برای تکمیل پایان نامه دانشجو وقت نذارن؟

وجدان این وسط کجاست؟

پرحرفی

چند رور پیش فرد نیکوکاری چند نفر از متخصصان کتابداری را به مشورت طلبیده بود. قصد او ساخت کتابخانه در نقاط محروم و کم امکانات بود. یکی از همکاران بدون هیچ مقدمه ای شروع فرمودند:

شما می خواهید کتابخانه عمومی باشد یا تخصصی …

اگر تخصصی باشد در چه موضوعی تخصصی باشد…

رده بندی آن چه باشد دیویی یا کنگره …

از چه نرم افزاری می خواهید استفاده کنید…

مجموعه شما چند عنوان باشد و چه اقلامی را در بر گیرد…

تجهیزات را از مرحوم تیموری !می خرید یا…

و… تصور نفرمایید که توضیحات به همین مقدار بود که نوشته شده است. نه ! تقریبا نصف آنچه را که در دوره کارشناسی آموخته بود ارائه نمودند.

کم مانده بود که بغل دستیم بلند بگوید که بابا روده درازی  و اظهار فضل هم حدی دارد. مثل اینکه باید در دهانش را بگیریم. الیته چنان آهسته گفت که فقط من و یکی دیگر از همکاران شنیدیم.  نیکوکار بیچاره و بقیه حاضران نیز از تحیر چشمهایشان حالتی مستانه و خواب آلود پیدا کرده بود. سرانجام مدعو به نطق آمد و فرمود که : به نظر می رسد برای فهم آنچه که فقط شما گفتید جلسات زیادی را باید در محضرتان تلمذ کنم. اجازه فرمایید برای این  جلسه کافی باشد . و البته بقیه دعوت شدگان نیز که از این پر حرفی و بیهوده گویی  مبهوت شده بودند هیچ کلامی را بر زبان نیاوردند.

در بازگشت از این جلسه  یاد حکایتی افتادم:

شخصی به شاعری گفت : شعر بخوان !

گفت : از متقدمین یا از متآًخرین ؟!

گفت : از متاًخرین .

گفت : از افکار خودم بخوانم یا سایرین ؟

گفت : از خودت

گفت : فارسی بخونم یا عربی

گفت : فارسی !

گفت : قصیده بخوانم یا غزل  ، یا رباعی یا مثنوی ؟

گفت : مثنوی .

گفت : رزمی یا بزمی ؟

گفت : بزمی .

گفت : عارفانه یا عاشقانه ؟

گفت : عاشقانه .

گفت : حقیقی باشد یا مجازی ؟. ..

بیچاره مستاًصل شد و گفت :

برای امروز من همین مقدار کافی است !

اندر احوال خیرالخازنین

اندر احوال خیرالخازنین، سلطانة العلماء
(1310-1510)

آن سخنور محفل ایفلا و آن یکه تاز عرصه فیپا از اجله علمای اعشاریه بود. مدت نیم دهه در ینگه دنیا و یورپ طی طریق کردو از کبار اعشاریه شد. به عدد 10 به غایت عشق می ورزید. تولدش 1310 بود و در همان زمان به والدین سفارش کرد که نامش را ده حرفی برگزینند ، و این شد که شد : پوری سلطانی.
گروهی از شیفتگان از مراحل سلوک جویا شدند. فرمود :
هفته را 10 قسمت کنید، هر قسمت رابه 10 قسمت دیگر و… به همین سیاق ادامه دهید تا به خلسه ای خوش درشوید. درهمان حال جناب ملویل دیویی بر شما ظاهر می شود . اگر او خندان بود شما از کبار اعشاریه اید و اگر او ناخندان بود شهروند و کتابدار درجه 2 محسوب و فقط از بعضی مزایا برخوردار خواهید بود . اگر زبانم لال جان دیویی بر شما حلول کند بدانید دچار ادبار شده و به جامعه مدنی در غلطیده اید و در بین ذوالفنونان این فن شریف بی معین خواهید بود .
منقول است که شب هنگام دزدی به خانه وی شد و او را بیدار یافت . به او گفت : خود بگو چه برم؟ آن خبره فن پرسید : اولین بار با چه نامی دزدی کرده ای و تاکنون نیز چه نام هایی را در این کسوت به خود بسته ای؟ دزد که گویی تپانچه ای بر گونه اش نواخته باشند دلیل این سوال عجیب را جویا شد؟
فخرالنساء فرمود : می خواهم سرشناسه ات را تعیین کنم و ارجاعات لازم را بسازم. دزد که حیران شده بود معترضا گفت که زود بگو چه برم ؟ فرمود : از رده 004 مرا صداعی عظیم است .
هر چه هست بردار و برو که خدای ترا خیر دهاد. دزد گفت: چه می گویی؟ فرمود : عرض کردم رده QA76 . دزد که تصور کرده بود به خانه پریان پای گذارده موزه وانهاد و بگریخت . در همان حال خیر الخازنین جای موزه اش را نیز چنین فرمود : TS1020یا 413/391.

از تبار آن شیرازی الاصل تهرانی نسب سوال شد فی البداهه سرود :
نیمیم زکانگرس نیمیم زدیویی
نیمیم زرانگانا و نیم دیگر نیز به لحاظ ریخت شناسی هنوز تعیین تبار نشده است . سوال شد که مگر وجود مبارک شما چند نیمه است که تا کنون فقط سه نیمه اش شناخته شده است ؟ فرمود : این غوامص عقیله را از قطب الاقطابم کامران خان جویا شوید .
در محضر ادیبان مطرح شد که از میان همه نویسندگان چرا اریک فروم را انتخاب کرده و دیلماج یکی از کتب او شده اید : چهره دژم کرده ، فرمود : ای بی خبران ، شما بویی از اعشار و اعشاریت نبرده اید .
اریک فروم از نادر نویسندگانی است که تولدش در 1900- نهصد یعنی 90تا 10 تا- ( برای ایضاح قضیه فرمودند) و مرگ وی نیز 1980 بوده است .
سوال شد که چه چیزی را خوش تر می دارید؟ فرمود : فروردین را اگر راستین باشد و اکباش را در گله های ده تایی در ارتفاعات زردبند و فرودی شادمان و آرام را در ماهان .
هادی ابواحمد
نشر یافته در فصلنامه کتاب 87

مجوز نصب

همیشه عده ای چنین می پندارند که می توان با  حربه هایی مثل صدور مجوز ، ممیزی و فیلترینگ از شیوع و نفوذ ابزار  خبر و اطلاع رسانی ممانعت کرد؟ به راستی  اینان تا چه حد موفق بوده اند؟  اصولا می شود در حوزه فرهنگ ، سرهنگی کردو سرفراز بیرون آمد؟ سند زیر بسیار درس آموز است  زیرا  تاریخ  میزان موفقیت آن را محک زده است .

یک تابلو و چندین شاید!

چند روزی است که  در بعضی مبادلات اینترنتی با ارسال این تصویر آن را دال بر میزان سواد کتابداران کتابخانه ملی دانسته اند . کور خوانده اند. بحمدالله در کتابخانه ملی یک اسکادران مترجم و زبان دان کتابدار و غیر کتابدار وجود دارد. بنابراین ظهور این اغلاط  و تبادل این تصاویر نمی تواند بی حکمت و دلیل باشد. مساله با “میرز هادی” در میان گذاشته شد ایشان سر در جیب تفکر فرو بردند و با نگاهی فیلسوف مابانه چندین وجه را مطرح فرمودند:

شاید در سفارش دادن این تابلو از انگلیسی دانان استفاده نشده بلکه  عربی دانان و یا متخصصان زبانهای باستانی آن را سفارش داده اند.

شاید از اول درست سفارش داده اند ولی تابلو ساز از خودش بعضی اصطلاحات را ابداع کرده است.

شاید این زبان دانان تا به حال این اغلاط را ندیده اند و به مسئولان تذکر نداده اند.

شاید دیده اند اما از کثرت کار نرسیده اند تذکر دهند.

شاید تذکر داده اند اما مسئولان به علت کثرت کار نرسیده اند اصلاح کنند.

شاید این  تابلو متعلق به کتابخانه ملی نباشد .

شاید تا به حال آن را  اصلاح کرده باشند .

شاید مخصوصا غلط نوشته اند تا میزان سواد مراجعان را بسنجند.

شاید معاندان این تابلو را کاشته اند تا کتابداران را بد نام کنند.

شاید  این عکس جعلی و حاصل یک توطئه باشد.

تا اینجا کار خیلی معقول و مو شکافانه جلو می رفت  هیچ وجهی مغفول نمانده بود. این اندازه انتظار فرزانگی از ایشان نداشتیم . اما نمی دانم چرا به اینجا که رسید  یکدفعه جناب میرزا جوش آوردند و با تشر فرمودند:

اصولا اینها به جه حقی از  تابلو کتابخانه ملی ایراد می گیرند؟ برای  کتابخانه ملی توطئه می کنند ! ملت ایران را زیر سوال می برند   وطن فروشان دون مایه  بدهم …

پژوهش های شبه میان رشته ای

پایان نامه ای با عنوان ” تعیین میزان آسیب‌های شایع در وزنه برداران نخبه کشور” دفاع شده است. به نظر شما ، پژوهشگر آن در چه حوزه ای فارغ التحصیل شده است؟ آیا ممكن است فکر کنید چون جامعه انتخاب شده وزنه برداران هستند ، باید محقق هم وزنه بردار باشد؟ شاید فکر کنید او دانشجوی تربیت بدنی بوده است. اما واقعیت این است که وي در طب ورزش با گرایش آسیب شناسی مشغول تحصیل بوده است و موضوع پژوهش با تخصص او انطباق کامل دارد.

پژوهش دیگری با عنوان ” بررسی آسیب های ناشی از کار در کارخانجات مواد غذایی” انجام شده است. آیا انتظار داریم که محقق در علوم تغذیه  تحصیل كرده باشد؟ اما این تحقيق را متخصص “بهداشت کار” انجام داده است.

پژوهشی را با عنوان ” بررسی وضعیت برنامه های راهبردی در بیمارستانهای کشور” پزشکان به انجام نرسانده اند بلکه موضوع پایان نامه در رشته مدیریت صنعتی بوده که یک پزشک استاد راهنماي آن بوده است.

اما در رشته ما وضع به گونه دیگری است . چندین پایان نامه ، با عناوينی نظیر” ب‍ررس‍ی‌ارگ‍ون‍وم‍ی‍ک‍ی‌م‍ح‍ی‍ط ک‍ار و آس‍ی‍ب‌ه‍ای‌ج‍س‍م‍ان‍ی‌ن‍اش‍ی‌از ک‍ار در کتابخانه” دفاع شده است. چندین تحقیق در حوزه های علوم مدیریت و روان شناسی در کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی انجام شده است  که نه دانشجو و نه استاد راهنما و مشاور هیچگونه تخصص و يا حتي تجربه و مطالعه پيشيني در موضوع مورد بحث نداشته اند . صرفا به علت آن که جامعه مورد پژوهش کتابخانه و یا مراجعه کنندگان به کتابخانه بوده، متخصص كتابداري به آنها پرداخته است. متاسفانه در برخي از آن ها ، از نزدیک شاهد سرگشتگی و تلاش بعضا بی ثمر دانشجو بوده ام.

این درست است که مرزهاي موجود ميان رشته هاي مختلف علمي بسیار کمرنگ و در مواردی ناپدید شده است ، اما باید به ویژگی مطالعات میان رشته ای[1] توجه داشت. برای انجام این نوع مطالعات ، وجود حداقل شرایط تخصصی گريز ناپذیر است. در این نوع مطالعات باید بيش از يک رشته علمي در حل يا تحليل مسئله مورد استفاده قرار گيرد تا بشود به آن عنوان پژوهش میان رشته ای داد. باید توجه داشت که صرف میان رشته ای بودن کتابداری و اطلاع رسانی به ما این مجوز را نمی دهد که بدون فراهم آوردن حداقل شرایط به همه حوزه ها سرک بکشیم و در همه زمینه ها به پژوهش بپردازیم .

گاهی شاهد بوده ایم که دانشجویان به ضرورت بهره گيري از سایر تخصص ها در انجام کار خود رسیده اند و مثلا كوشيده اند استاد راهنمایشان به علت نیاز به تخصص و تجربه ، از خارج از گروه انتخاب شود که معمولا به علت بسته بودن چنین محیط هایی با شکست مواجه شده اند.

انجام پژوهش های میان رشته ای بسامان ، موجب هم افزایی گرانسنگی در دانش کتابداری می شود . اما انجام نابسامان آن ، پژوهش های ضعیف و بی مصرفی به جامعه علمی عرضه خواهد داشت که رافع مشکلی نخواهند بود. شاید در این زمینه تمثیل  محمد مالجو ، بیان  حقیقت  باشد و خطير بودن كار را نشان دهد: پژوهشگران حوزه مطالعات میان رشته ای همچون بندبازانی هستند که با حرکت بر روی طنابی نازک ، می خواهند از این سوی دره به سوی ديگر آن بروند. اگر موفق شدند  تشویق می شوند. اما اگر موفق نشدند ، به آنها خواهند خنديد؛ و صد افسوس که بیشتر خنده ها ، متوجه رشته خواهد شد!


[1] . interdisciplinary

سرمقاله فصلنامه کتاب

اصطلاحنامه:مسائل و راهکارها

ارائه شده در فرهنگستان علوم تاجیکستان

مقدمه

در این نوشته اصطلاحنامه(thesaurus) در معناي اطلاع رسانی آن به کار رفته است. اصطلاحنامه در این مفهوم «مجموعه ای از واژگان و اصطلاحات است که بین آنها روابط سلسله مراتبی، همبسته ، مترادف و دیگر روابط را بیان شده  و هدف آن ایجاد واژگانی استاندارد برای ذخیره و بازیابی اطلاعات است.»[1] در سال های اخیر بحث های زیادی در باره میزان کارایی اصطلاحنامه در محیط های جدیدی که فناوریهای نوین ارائه کرده است صورت گرفته است .در این پژوهش ها اغلب توصیه شده است که در زمینه هستی شناسی (ontology) کارهایی انجام شود. ما هم در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران طرح تدوین هستی شناسی کتابداری و اطلاع رسانی را در دست اجرا داریم.  اما به نظر می رسد جامعه فارسی زبان هنوز نیازمند به شناخت بیشتر در زمینه این نوع اصطلاحنامه هاست. این آشنایی می تواند مقدمه ای برای ورود به بحث های هستی شناسی در این رشته باشد.

حدود هفده سال است که به طور مستقیم در تدوین بعضی اصطلاحنامه ها مشارکت داشته ام که آخرین آنها انتشاراصطلاحنامه سه زبانه فرهنگی (فارسی –عربی- انگلیسی )[2] بوده است . در این مقاله سعی کرده ام بعضی مشکلات و موانع و راهکارها را ارائه دهم.

تاريخچه ‌اصطلاحنامه‌

در قرن‌نوزدهم‌پيرمارك‌روژه[3]‌واژه‌نامه‌اي‌پديد آورد كه‌در آن‌واژه‌هاي‌انگليسي‌را به‌مجموعه‌ها و زير مجموعه‌هايي‌ تقسيم‌ كرد و مترادفها، متضادها و نيز روابط‌بين‌واژه‌ها را مشخص‌ساخت‌.[4] او نام‌اين‌اثر را  Thesaurus  گذاشت‌. هدف‌روژه‌از پديد آوردن‌اين‌واژگان‌، ذخيره‌و نمايه‌سازي‌مدارك‌نبود، بلكه‌كمك‌به‌افرادي‌بودكه‌قصد يافتن‌اصطلاحات‌دقيق‌براي‌بيان‌افكار و عقايد خود را داشتند.

پيدايي‌اصطلاحنامه‌به‌مفهوم‌امروزي‌به‌سال‌برمي‌گردد كه‌مركز اطلاع‌رساني‌مهندسي‌دوپونت‌اصطلاحنامه‌اي‌منتشر كرد.[5] البته‌در همين‌زمان‌فرد ديگري‌بنام‌هانس‌پيترسون‌واژه‌هايي‌را كه‌از نظر مفهومي‌به‌هم‌وابسته‌و پيوسته‌بودند دسته‌بندي‌كرده‌، ارجاعهاي‌لازم‌را براي‌استفاده‌از نمايه‌سازي‌موضوعي‌فراهم‌آورده‌بود.[6]

با يادآوري‌اين‌نكته‌كه‌تاثير نمايه‌سازي‌موضوعي‌الفبايي‌بيشتر در خط‌مشي‌هاي‌امريكايي‌، و تاثير رده‌بندي‌كتابشناختي‌بيشتر در خط‌مشي‌ها و استانداردهاي‌بريتانيايي‌قابل‌رؤيت‌است‌، روند تكامل‌استانداردها و خط‌مشي‌هاي‌مرتبط‌با اصطلاحنامه‌را به‌شكل‌زير مي‌توان‌خلاصه‌كرد:

– نخستين‌واژگان‌كنترل‌شده‌براي‌تهيه‌نمايه‌موضوعي‌الفبايي‌توسط‌كاتر در 1876 فراهم‌آمد.

– پيرو آن‌سرعنوانهاي‌موضوعي‌انجمن‌كتابداران‌امريكا در 1895 منتشر شد.

– نظام‌نمايه‌سازي‌هماراي‌تك‌واژه‌اي‌مورتيمرتاب‌در 1951 به‌وجود آمد.

– به ‌علت‌ مشكلاتي ‌كه ‌نظام ‌نمايه‌سازي ‌هماراي ‌تك‌واژه‌اي ‌به ‌ويژه ‌در سيستمهاي ‌دستي ‌با حجم ‌زياد داده‌ها داشت‌، واژگان‌هاي‌ كنترل ‌شده ‌مورد توجه‌ قرار گرفتند و در سال ‌اصطلاحنامه ‌ديگري ‌به ‌معناي ‌امروزي ‌آن ‌توسط ‌سازمان ‌اطلاعات ‌فني‌ نيروهاي ‌مسلح ‌آمريكا با نام ‌(ASTIA)[7] منتشر شد.

– در 1961 انستيتوي‌آمريكايي‌مهندسان‌شيمي‌اصطلاحنامه‌مهندسي‌شيمي[8]‌را منتشر كرد كه‌بازتاب‌مستقيم‌كار دوپونت‌بود.

– در 1964  اصطلاحنامه‌مهندسي‌توسط‌شوراي‌ائتلافي‌مهندسان[9]‌ (EJC) براساس‌اصطلاحنامه‌انستيتوي‌امريكايي‌مهندسان‌شيمي‌تهيه‌شد كه‌همه‌رشته‌هاي‌مهندسي‌را در برمي‌گرفت‌. و نخستين‌راهنما و دستورالعمل‌تهيه‌اصطلاحنامه‌نيز در سال‌توسط‌اين‌شورا منتشر شد.

– در سالهاي‌تا 1967 وزارت‌دفاع‌ايالات‌متحده‌براي‌پروژه‌اي‌موسوم‌به‌«LEX» اصطلاحنامه‌اي‌به‌نام‌اصطلاحات‌مهندسي‌و علمي‌[10] تهيه‌كرد. راهنمايي‌ها و دستورالعمل‌هايي‌براي‌تهيه‌اصطلاحنامه‌در اين‌پروژه‌ارائه‌شده‌بود، بعداً توسط‌كميته‌اطلاعات‌علمي‌و فني‌و كميته‌رسمي‌شوراي‌علوم‌تكنولوژي‌حكومت‌فدرال‌ايالات‌متحده‌منتشر و قرار شد همه‌سازمانها براي‌ساختن‌اصطلاحنامه‌از دستورالعمل‌ها و خط‌مشي‌هاي‌آن‌استفاده‌كنند.

– پس ‌از پروژه‌هاي‌ فوق‌، در سال ‌استاندارد ملي ‌امريكايي ‌براي ‌تهيه ‌اصطلاحنامه ‌توسط ‌انستيتوي ‌ملي ‌استانداردهاي‌امريكايي ‌منتشر شد. همچنين ‌نخستين ‌ويرايش‌ راهنماي ‌تهيه ‌و گسترش ‌اصطلاحنامه ‌يكزبانه ‌يونسكو[11] كه ‌در 1970 منتشر شد متكي‌به‌تجارب‌پيشين‌در اين‌زمينه‌است‌.

– در 1974 سازمان‌بين‌المللي‌استاندارد نخستين‌استاندارد بين‌المللي‌تهيه‌اصطلاحنامه‌را منتشر كرد كه‌راهنماي‌تهيه‌و گسترش‌اصطلاحنامه‌يكزبانه‌يونسكو تاثير و نقش‌عمده‌اي‌در تهيه‌آن‌داشت‌و بر استانداردهاي‌فرانسوي‌و آلماني‌نيز تاثير گذاشت‌.

– باتوجه‌به‌تأثير عمده‌اي‌كه‌نظريه‌هاي‌رده‌بندي‌كتابشناختي‌به‌ويژه‌رده‌بندي‌تحليلي‌تركيبي‌يا چهريزه‌اي‌رانگاناتان‌بر نمايه‌سازي‌موضوعي‌الفبايي‌گذاشت‌، لازم‌است‌آثار بريتانيايي‌را برشمريم‌و گستره‌اين‌آثار را از زمان‌تهيه‌اثر معروف‌كوتس[12]‌در 1960 تا 1974 كه‌سال‌تهيه‌پرسي‌است[13]‌بررسي‌كنيم‌.

– در 1969  اصطلاحنامه‌چهريزه‌اي[14]‌ منتشر شد كه‌از هر دو نظام‌يعني‌رده‌بندي‌چهريزه‌اي‌و اصطلاحنامه‌هاي‌سنتي‌متداول‌تاثير گرفت‌.

– در 1979  استانداردهاي‌بريتانيايي‌تهيه‌تزاروس‌منتشر شد كه‌بيش‌از هر چيز تحت‌تاثير پرسي‌و استانداردهاي‌سازمان‌بين‌المللي‌استاندارد (ايزو) بود.

– ويرايش‌دوم‌راهنماي‌تهيه‌و گسترش‌اصطلاحنامه‌هاي‌يك‌زبانه‌علمي‌و فني‌يونسكو  كه‌در 1981 منتشر شد، نشان‌دهنده‌تاثير استانداردهاي‌امريكايي‌و نيز تجارب‌، ديدگاهها و به‌ويژه‌استانداردهاي‌بريتانيايي‌است‌.

– همچنين‌يونسكو در 1976  راهنماي‌تهيه‌اصطلاحنامه‌هاي‌چند زبانه‌را  تهيه‌و منتشر كرد و در 1979 نيز ويرايش‌دوم‌آن‌را منتشر ساخت‌. همه‌اينها در استانداردهاي‌سازمان‌بين‌المللي‌استاندارد كه‌در1985 منتشر شد تأثير گذاشت‌.

– در دهه‌هاي‌اخير اصطلاحنامه‌هاي‌بسياري‌در حوزه‌هاي‌فني‌، مهندسي‌، علوم‌پايه‌، هنر، معماري‌و علوم‌انساني‌تدوين‌شده‌و اقبال‌به‌نگارش‌اصطلاحنامه‌هاي‌چند زبانه‌فزوني‌يافته‌است‌.

– نخستين‌ويرايش‌اصطلاحنامه‌يونسكو[15] در سال‌انتشار يافت‌و ويرايش‌جديد آن‌با هدف‌فراهم‌آوري‌ابزاري‌مناسب‌براي‌كامپيوتري‌كردن‌اسناد و مدارك‌يونسكو در سال‌منتشر شد. در اين‌ويرايش‌، نمايه‌اسپانيولي‌و فرانسوي‌توصيفگرهاي‌انگليسي‌نيز به‌آن‌افزوده‌شده‌است‌.

– در ايران‌تا پيش‌از نشر نخستين‌اصطلاحنامه اصفا‌، فرهنگ‌اصطلاحات‌متعددي‌با نام‌اصطلاحنامه‌انتشار يافته‌بود كه ‌ساختار هيچ‌يك ‌براي ‌كاربرد در ذخيره ‌و بازيابي ‌اطلاعات ‌طراحي ‌نشده ‌و فقط‌ دو اصطلاحنامه‌به‌مفهوم‌حقيقي‌آن‌به‌زبان‌فارسي‌منتشر شده‌بود. يكي‌ترجمه‌اصطلاحنامه‌توسعه‌فرهنگي‌آسيا  كه‌در سال‌منتشر شده‌است[16]‌و ديگري‌سرعنوانهاي‌موضوعي‌پزشكي‌فارسي[17]‌ كه‌با توجه‌به‌انطباق‌آن‌با MeSH[18] مي‌تواند حالتي‌دوگانه‌(اصطلاحنامه‌ـ سرعنوان‌) داشته‌باشد. لازم است در اینجا تاریخچه مختصری از اولین اصطلاحنامه فارسی که در ایران منتشر شد آورده شود:

سازمان‌مدارك‌فرهنگي‌انقلاب‌اسلامي‌از سال‌نمايه‌سازي‌مقالات‌فرهنگي‌مطبوعات‌كشور را آغاز كرد و اين‌كار با استفاده‌از اصطلاحنامه‌هاي‌انگليسي‌، ترجمه‌اصطلاحنامه‌توسعه‌فرهنگي‌آسيا و اصطلاحات‌برگزيده‌اي‌كه‌از زمان‌ايجاد مركز اسناد فرهنگي‌آسيا پديد آمده‌بود انجام‌مي‌شد.

در روند نمايه‌سازي‌همواره‌نبود واژگان‌كنترل‌شده‌براي‌نمايه‌سازي‌بسامان‌و كارآ محسوس‌بود. تا سال‌كه‌براي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌جلساتي‌تشكيل‌شد و تلاشهايي‌صورت‌گرفت‌. در اين‌مدت‌كوشش‌كارشناسان‌سازمان‌معطوف‌به‌روزآمد نگه‌داشتن‌فايلهاي‌مربوط‌و ذخيره‌سازي‌اصطلاحات‌جديد همراه‌ارجاعات‌بود.

در اواخر سال‌اولين‌جلسه‌شوراي‌اصطلاحنامه به دبیری اینجانب‌تشكيل‌شد و در نخستين‌جلسات‌، خط‌مشي‌مقدماتي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌مشخص‌و مقرر شد شورا اصطلاحنامه‌اي‌فرهنگي‌براي‌نمايه‌سازي‌مقالات‌فارسي‌پديد آورد.

تا آن‌زمان‌سازمان‌بالغ‌بر يكصدوهفتاد هزار مقاله‌را نمايه‌سازي‌كرده‌بود و تعداد توصيفگرهاي‌گردآوري‌شده‌نيز به‌بيش‌از 8300 رسيده‌بود.

با اين‌پشتوانه‌انتشاراتي‌كار آغاز شد و پس‌از چهار سال‌نخستين‌ويرايش‌اصفا منتشر شد. انتشار اين‌ويرايش‌بيشتر براي‌آگاهي‌از نظرات‌متخصصان‌و نمايه‌سازان‌صورت‌پذيرفت‌تا در تهيه‌ويرايش‌بعدي‌مورد استفاده‌قرار گيرد.

پس‌از نشر ويرايش‌نخست‌، جلسات‌براي‌تدوين‌ويرايش‌بعدي‌ادامه‌يافت‌و سعي‌شد اصطلاحات‌اصفا در نمايه‌سازي‌به‌كار گرفته‌شود و از آن‌زمان‌تا بحال‌گزارشهاي‌حذف‌و اضافه‌از قسمت‌نمايه‌سازي‌به‌طور مداوم‌دريافت‌و اصلاحات‌لازم‌انجام‌شده‌است‌. در سال گذشته اصطلاحنامه سه زبانه منتشر شد و تا کنون بیش از ششصد هزار مقاله و دویست هزار منبع سمعی بصری و پایان نامه با این تزاروس نمایه سازی شده است. جلسات هفتگی برای ویرایش آن به طور مداوم تشکیل می شود.

خوشبختانه بعد از تدوين و انتشار اولين اصطلاحنامه فارسي – اصفا – اصطلاحنامه‌هاي‌ارزشمندي‌در حوزه‌هاي‌گوناگون‌ارائه‌شده‌است‌كه‌از آن‌ميان‌مي‌توان‌به‌اصطلاحنامه‌فلسفه‌اسلامي‌منتشر شده‌در سال‌[19] و  اصطلاحنامه‌پزشكي‌فارسي‌در سال‌84[20] واصطلاحنامه علوم زمين[21] و اصطلاحنامه فيزيك[22] و كلام اسلامي[23] در سال 1382و اصطلاحنامه ارتقاب بهداشت[24] در سال 1384  اشاره‌كرد.

با آن‌كه‌ميزان‌رعايت‌استاندارد و روشمندي‌در اين‌اصطلاحنامه‌ها بسيار متفاوت‌است‌اما نشر آنها آغاز مباركي‌براي‌روشمندي‌هر چه‌بيشتر پردازش‌اطلاعات‌در زبان‌فارسي‌محسوب‌مي‌شود.

ساختار اصطلاحنامه‌ها

ساختار اصطلاحنامه‌ها را مي‌توان‌از ديدگاههاي‌گوناگون‌بررسي‌كرد. اين‌بررسي‌ها غالباً در دو بخش‌روابط‌اصطلاحها و نحوه‌ارائه‌و كنترل‌آنها انجام‌مي‌گيرد. [25] ولي‌به‌اصطلاحنامه‌ها از زاويه‌ديگري‌نيز مي‌توان‌نگريست‌. يعني‌تدابيري‌را كه‌براي‌بالا بردن‌ميزان‌جامعيت‌و مانعيت‌نمايه‌سازي‌انديشيده‌شده‌ملاك‌قرار داد[26] و روابط‌بين‌اصطلاحات‌و نحوه‌ارائه‌آنها را از ديدگاه‌:

الف‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌مربوط‌به‌جامعيت‌نظام‌و

ب‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌ناظر به‌مانعيت‌نظام‌بررسي‌كرد:

الف‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌مربوط‌به‌جامعيت‌نظام‌:

نظر به‌اينكه‌عامل‌ايجاد ارتباط‌بين‌توليدكنندگان‌و كاربران‌اطلاعات‌زبان‌است‌، گزينش‌مناسب‌ترين‌واژگان‌براي‌بيان‌مفاهيم‌و موضوعات‌اهميت‌بسيار دارد و نخستين‌مرحله‌اين‌گزينش‌، كنترل‌مترادفهاست‌كه‌در واقع‌يكي‌از تدابير دستيابي‌به‌جامعيت‌نظام‌است‌و اينك‌به‌آن‌مي‌پردازيم‌:

1) كنترل‌مترادفها

كنترل‌مناسب‌مترادفها مستلزم‌ايجاد هماهنگي‌بين‌عوامل‌زير است‌:

– استفاده‌عمومي‌از نظام‌و ميزان‌درك‌و شناخت‌استفاده‌كنندگان‌از واژگان‌

– پرهيز از كاربرد واژه‌هاي‌مبهم‌:  حتي‌المقدور بايد از واژه‌هاي‌علمي‌و فني‌مناسب‌با نياز استفاده‌كننده‌بهره‌برد و در صورت‌مبهم‌بودن‌اين‌واژه‌ها، از واژه‌هاي‌كلي‌تر استفاده‌كرد. همچنين‌واژه‌هاي‌جاري‌به‌واژه‌هاي‌منسوخ‌و واژه‌هاي‌بسيط‌به‌واژه‌هاي‌مركب‌ارجحيت‌دارند.

در بخش‌كنترل‌مترادفها، مشابه‌ها و متضادها نيز مطرح‌مي‌شوند و در هرحال‌بايد با استفاده‌از ارجاع‌«به‌كار ببريد»، گزيده‌ها و ناگزيده‌ها را در نظام‌وارد كرد.

2) كنترل‌شكل‌واژه‌ها و ريشه‌هاي‌لغات‌

اين‌موضوع‌از مشكل‌ترين‌تصميم‌گيري‌ها در ساختن‌اصطلاحنامه‌بوده‌شامل‌موارد زير است‌:

– املاي‌كلمات‌:  در زبان‌انگليسي‌بيشترين‌تفاوتهاي‌املايي‌مربوط‌به‌تفاوت‌املاي‌انگليسي‌و آمريكايي‌است‌. درزبان‌فارسي‌نيز مسائل‌مربوط‌به‌املاي‌واژه‌ها بسيار است‌كه‌بايد از قواعد مربوط‌در اين‌زمينه‌براي‌يك‌دست‌ساختن‌املاي‌كلمات‌استفاده‌كرد.

– مخفف‌ها و كوته‌نوشته‌ها:  معمولاً نام‌كامل‌به‌جاي‌كوته‌نوشته‌ها و مخفف‌ها به‌كار مي‌رود مگر آن‌كه‌مخفف‌يا كوته‌نوشت‌متداول‌و مشهور باشد مثل‌يونيسف‌و ايفلا و يونسكو.

– نامهاي‌علمي‌و عامه‌پسند:  معمولاً در اصطلاحنامه‌هايي‌كه‌جنبه‌تخصصي‌دارند نامهاي‌علمي‌برگزيده‌مي‌شوند و از نامهاي‌عامه‌پسند به‌آنها ارجاع‌داده‌مي‌شود.

– نامهاي‌تجارتي‌و متداول‌:  چنانچه‌اسامي‌تجارتي‌معادلهاي‌متداول‌داشته‌باشند آن‌معادلها گزيده‌مي‌شوند.

– نام‌مكانها:  معمولاً نام‌مصطلح‌و مشهور مكانها بر نام‌غيرمشهور و نامصطلح‌ترجيح‌دارد.

– نام‌افراد و سازمانها:  چنانچه‌اين‌گونه‌نامها در اصطلاحنامه‌به‌كار روند، شكل‌مشهور و مصطلح‌تر آنها ترجيح‌دارند.

– اسامي‌بسيط‌:  اسامي‌بسيط‌به‌عبارات‌اسمي‌يا اسامي‌مركب‌ترجيح‌دارند.

– اهميت‌جزء وصف‌شده‌:  موصوف‌كه‌هميشه‌اسم‌است‌، از جزء وصف‌كننده‌كه‌مي‌تواند اسم‌، صفت‌يا هردو باشد مهمتر است‌؛ مثلِ روان‌شناسي‌اجتماعي‌، روان‌شناسي‌كودك‌و بيماريهاي‌قلبي‌كودكان‌. البته‌در زبان‌انگليسي‌به‌علت‌قرار گرفتن‌صفت‌قبل‌از موصوف‌اين‌اهميت‌ناديده‌گرفته‌مي‌شود و تنها با استفاده‌از تمهيدات‌كامپيوتري‌اين‌اشكال‌قابل‌رفع‌است‌.

– خودداري‌از آوردن‌صفت‌به‌عنوان‌توصيفگر:  چنانكه‌اشاره‌شد در زبان‌انگليسي‌به‌دليل‌مقدم‌بودن‌صفت‌به‌موصوف‌، مشكل‌ارجاع‌از شكل‌طبيعي‌به‌شكل‌جابجا شده‌مطرح‌مي‌شود و در فارسي‌اين‌مشكل‌وجود ندارد؛ مثل‌روان‌شناسي‌آموزشي‌كه‌معادل‌انگليسي‌آن‌Educational Psychology  است‌.

– حذف‌قيد در توصيفگر:  در زبان‌انگليسي‌قيد پيش‌از اسم‌ و در فارسي‌پس‌از آن‌قرار مي‌گيرد و حذف‌آن‌در زبان‌فارسي‌مشكلي‌به‌وجود نمي‌آورد.

– آوردن‌اسم‌مصدر يا اسم‌به‌جاي‌مصدر:  مثل‌گفتار و ريزش‌به‌جاي‌گفتن‌و ريختن‌

– صورت‌منفرد و جمع‌واژه‌ها:  نمي‌توان‌دستور كار واحدي‌را به‌تهيه‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌ها توصيه‌كرد زيرا مهمترين‌عوامل‌تعيين‌كننده‌در اين‌زمينه‌ساختار هر زبان‌، نياز استفاده‌كنندگان‌از نظام‌و ماهيت‌موضوعي‌رشته‌است‌. ليكن‌در اينجا مهمترين‌نكات‌برگرفته‌شده‌از خط‌مشي‌يوني‌سيست[27]‌ بر شمرده‌مي‌شود:

– اسامي‌ذات‌قابل‌شمارش‌:  اسامي‌قابل‌شمارش‌به‌صورت‌جمع‌و اسامي‌غيرقابل‌شمارش‌به‌صورت‌مفرد مي‌آيند؛ مثل‌كتاب‌ها، نفت‌…

– اسامي‌ذات‌غيرقابل‌شمارش‌:  اسامي‌ذات‌غيرقابل‌شمارش‌چنانچه‌براي‌بيان‌انواع‌متفاوتي‌از يك‌شي‌يا فرآيند به‌كار روند به‌صورت‌جمع‌مي‌آيند. مثل‌: آبها.

– اعضاي‌واحد بدن‌:  اعضاي‌واحد به‌صورت‌مفرد و اعضاي‌غير واحد به‌صورت‌جمع‌مي‌آيند. مثل‌: سر و چشمها.

– اسامي‌معني‌:  اسامي‌معني‌به‌صورت‌مفرد مي‌آيند؛ مثل‌دانش‌. و چنانچه‌براي‌بيان‌يك‌گروه‌از پديده‌ها باشند به‌صورت‌جمع‌مي‌آيند؛ مثل‌علوم‌انساني‌.

بايد توجه‌داشت‌كه‌اين‌توصيه‌ها جنبه‌دستورالعمل‌قطعي‌نداشته‌، ممكن‌است‌به‌عللي‌در اصطلاحنامه‌به‌آنها توجه‌نشود.

3 ) تعيين‌روابط‌سلسله‌مراتبي‌و رده‌بندي‌

پيشينه‌تاريخي‌شجره‌نامه‌ها بسيار قديمي‌است‌و از ديرباز در طومارها رابطه‌سلسله‌اي‌نسبتهاي‌خانوادگي‌ثبت‌و نگهداري‌مي‌شده‌است‌. ساختار معروف‌درخت‌دانش‌كه‌رابطه‌انديشه‌ها و افكار و علوم‌را بر اساس‌يك‌سلسله‌مشتركات‌به‌شاخه‌هاي‌ريز و ريزتر تقسيم‌مي‌كرد نيز پيشينه‌اي‌قديمي‌دارد و اين‌درخت‌ها و رده‌بندي‌ها صرف‌نظر از اين‌كه‌نمايانگر دونوع‌رابطه‌منطقي‌؛ يكي‌رابطه‌عام‌و خاص‌و ديگر رابطه‌همبسته‌اند، اساساً بر دو نوع‌اند: يكي‌رده‌بندي‌هاي‌سنتي‌و تك‌سلسله‌اي[28]‌ و ديگر رده‌بندي‌هاي‌چند سلسله‌اي‌.[29]

رده‌بندي‌ها و روابط‌تك‌سلسله‌اي‌:   رده‌بندي‌ها و روابط‌تك‌سلسله‌اي‌بيشتر تابع‌نظم‌منطقي‌هستند، مثل‌رده‌بندي‌ديويي‌و كنگره‌و اشكال‌آنها انعطاف‌ناپذيري‌و پويا نبودنشان‌است‌چرا كه‌امكان‌تركيب‌مفاهيم‌مختلف‌در آنها وجود ندارد.

رده‌بندي‌ها و روابط‌چند سلسله‌اي‌:   در رده‌بندي‌ها و روابط‌چند سلسله‌اي‌برعكس‌رده‌بندي‌هاي‌سنتي‌كه‌در آن‌مفاهيم‌به‌گروههاي‌مجزا تقسيم‌مي‌شوند و هر مفهوم‌فقط‌در يك‌گروه‌جاي‌مي‌گيرد، هر مفهوم‌با مفاهيم‌ديگر گروهها نيز سنجش‌مي‌شود و ممكن‌است‌به‌بيش‌از يك‌مفهوم‌عام‌تر متعلق‌باشد. اصطلاحنامه‌ها بر مبناي‌چنين‌طرحي‌از روابط‌سلسله‌مراتبي‌ساخته‌مي‌شوند و بنابراين‌بسيار پوياتر و انعطاف‌پذيرتر از نظامهاي‌رده‌بندي‌سنتي‌هستند.

روابطي‌كه‌منجر به‌برقراري‌نظم‌سلسله‌مراتبي‌چند سلسله‌اي‌مي‌شوند و در اصطلاحنامه‌ها وجود دارند عبارتند از:

الف‌) روابط‌اعم‌ـ اخص‌يا مرتبه‌اي‌شامل‌:

– رابطه‌جنس‌و نوع[30]‌ كه‌پيوند بين‌يك‌رده‌يا مقوله‌و اعضا يا انواع‌آن‌را مشخص‌مي‌كند؛ مثل‌پرندگان‌و طوطي‌ها يا فلزات‌و آهن‌.

– رابطه‌كل‌و جزء[31] كه‌در آن‌كل‌، نقش‌حاكم‌و جزء نقش‌تابع‌را دارد مثل‌: دستگاه‌قلب‌و عروق‌و سرخرگها يا ايران‌و تهران‌يا علوم‌اجتماعي‌و روان‌شناسي‌.

– رابطه‌موردي[32]‌ كه‌پيوند مقوله‌اي‌عام‌از اشياء يا پديده‌ها را (كه‌با يك‌اسم‌عام‌بيان‌مي‌شود) با موردي‌از آن‌مقوله‌نشان‌مي‌دهد مثل‌مناطق‌كوهستاني‌و آلپ‌.

– رابطه‌موضوعي‌كه‌ارتباط‌بين‌دو زمينه‌از دانش‌بشري‌را كه‌يكي‌جامع‌ديگري‌است‌نشان‌مي‌دهد مثل‌كتابداري‌و فهرست‌نويسي‌.

ب‌) رابطه‌وابسته‌يا مرتبط‌:

روابط‌جنس‌و نوع‌، كل‌و جزء، موردي‌و موضوعي‌همه‌رده‌اي‌يا اعم‌ـ اخص‌هستند، اما رابطه‌ديگري‌كه‌تشخيص‌و تعيين‌آن‌دشوارتر از تشخيص‌و تعيين‌روابط‌رده‌اي‌اصطلاحنامه‌است‌رابطه‌وابسته‌يا مرتبط‌است‌كه‌امكان‌دارد بين‌دو اصطلاح‌غيرمعادل‌و هم‌ارزش‌و يا اصطلاحاتي‌كه‌به‌چند مقوله‌متفاوت‌تعلق‌دارند باشد. براي‌تعيين‌رابطه‌وابسته‌قانون‌كلي‌به‌صورت‌دستورالعمل‌وجود ندارد ولي‌مي‌توان‌گفت‌كه‌رابطة‌بين‌دو اصطلاح‌وابسته‌يا مرتبط‌ممكن‌است‌يكي‌از موارد زير باشد:

– عمل‌ومحصول‌آن‌. مثل‌بافندگي‌و پارچه‌.

– عمل‌و شخصي‌كه‌با آن‌سروكار دارد . مثل‌صحافي‌و صحاف‌.

– عمل‌و ويژگي‌شي‌اي‌كه‌با آن‌سروكار دارد . مثل‌چرمسازي‌و قابليت‌دباغي‌.

– عمل‌و مفعول‌آن‌.مثل‌مداوا و بيمار.

– اعمالي‌كه‌در تسلسل‌خاصي‌انجام‌مي‌گيرد . مثل‌معاينات‌پزشكي‌و تشخيص‌.

– شي‌و كاربرد آن‌. مثل‌قلم‌و نوشتن‌.

– ماده‌و شي‌اي‌كه‌از آن‌ساخته‌مي‌شود . مثل‌چوب‌و كاغذ.

– فرايند و وسيله‌اي‌كه‌در آن‌به‌كار مي‌رود . مانند ارتباط‌جمعي‌و روزنامه‌.

– علت‌و معلول‌. مانند آلودگي‌و بيماري‌.

– عوامل‌متضاد و موثر بر يكديگر . مانند موفقيت‌و شكست‌.

– چيزي‌كه‌خلف‌يا سلف‌چيز ديگري‌است‌. مانند ابر و باران‌.

– اشتراك‌خواص‌در دو مفهوم‌. مانند سموم‌و مسموميت‌.

– اشتراك‌مبدأ دو مفهوم‌. مانند هند و هندي‌.

– انديشه‌هايي‌كه‌از يك‌مفهوم‌ويژه‌مشتق‌شده‌و در رده‌موضوعي‌در سطح‌برابري‌قرار دارند . مانند مسيحيت‌و اسلام‌، كشتي‌و قايق‌.

– وضعيت‌يا شرايط‌خاص‌و آنچه‌از آن‌ناشي‌مي‌شود . مانند تورم‌و افزايش‌قيمت‌.

– زمينه‌اي‌از علوم‌و اشياء يا پديده‌هاي‌مورد بررسي‌آن‌. مانند انگل‌و حلالها.

– دو چيز كه‌در اكثر متون‌اشاره‌به‌يكي‌، اشاره‌به‌ديگري‌را هم‌به‌دنبال‌دارد . مانند حق‌مولف‌و تكثير.

عده‌اي‌اصولي‌را كه‌روان‌شناسان‌براي‌تداعي‌به‌كار مي‌برند پيشنهاد مي‌كنند ولي‌به‌طور كلي‌مي‌توان‌براي‌كنترل‌نهايي‌رابطه‌مرتبط‌از خود بپرسيم‌:

آيا كسي‌كه‌دنبال‌اطلاعاتي‌درباره‌اصطلاح‌الف‌است‌مايل‌است‌به‌اطلاعاتي‌درباره‌ب‌ هم‌دست‌يا بد؟ در صورت‌مثبت‌بودن‌پاسخ‌، ارجاع‌مرتبط‌را بين‌آنها برقرار مي‌كنيم‌.

ب‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌ناظر به‌مانعيت‌نظام‌:

در نمايه‌سازي‌و چكيده‌نويسي‌سعي‌مي‌شود لُبِ مطلب‌با كمترين‌و مناسبترين‌واژگان‌بيان‌شود. اصطلاحنامه‌ها كه‌ابزار كنترل‌هستند بايد چنان‌طراحي‌شوند كه‌در عين‌رعايت‌ايجاز، جستجوگران‌را به‌مربوط‌ترين‌مدارك‌مورد نيازشان‌هدايت‌كنند، و سيستم‌، مانع‌ورود اطلاعات‌غيرمربوط‌شود. براي‌ايجاد اين‌مانعيت‌در ساختار اصطلاحنامه‌تدابيري‌مثل‌همارايي،[33] ربط‌ها،[34] نقش‌ها،[35] وزن‌دادن‌به‌توصيفگرها،[36] توضيحگرها،[37] ياداشت‌دامنه[38]‌ و ارجاعات[39]‌ انديشيده‌مي‌شود كه‌نكات‌مهم‌آن‌را يادآور مي‌شويم‌:

– همارايي‌يا تركيب‌واژه‌هاي‌اصطلاحنامه‌مي‌تواند در دو مرحله‌روي‌دهد:

در مرحله‌ذخيره‌سازي‌اطلاعات‌كه‌به‌آن‌پيش‌همارايي‌مي‌گويند و در مرحله‌جستجوي‌اطلاعات‌كه‌پس‌همارايي‌ناميده‌مي‌شود.

– ميزان‌پيش‌همارايي‌تاًثير مستقيمي‌بر ميزان‌مانعيت‌نظام‌دارد. بديهي‌است‌پيش‌همارايي‌، به‌نوعي‌اخص‌سازي‌بيشتر واژگان‌است‌.

– يكي‌از مهمترين‌عواملي‌كه‌بر دقت‌يا مانعيت‌اثر دارد اخص‌نبودن‌توصيفگرهاست‌كه‌هميشه‌موجب‌كاهش‌دقت‌بازيابي‌مي‌شود.

– هر قدر توصيفگرها عام‌تر باشند، امكان‌حفظ‌يكدستي‌بيشتر است‌و براي‌نمايه‌سازي‌و جستجو احتياج‌به‌نيروي‌متخصص‌كمتري‌است‌. فقط‌در بحث‌مربوط‌به‌جزئيات‌است‌كه‌دانش‌عميق‌موضوعي‌ضرورت‌مي‌يابد.

– هر قدر توصيفگرها عام‌تر باشند جامعيت‌بازيابي‌بيشتر است‌.

– استفاده‌از واژگان‌اخص‌موجب‌دقت‌زياد بازيابي‌مي‌شود ولي‌ممكن‌است‌حاصل‌كار بازيابي‌كمتري‌باشد در حالي‌كه‌واژگان‌غيراخص‌متضمن‌بازيابي‌بيشتر (جامعيت‌) و قطعاً دقت‌كمتر است‌.

– واژگان‌عام‌و غيراخص‌جستجوهاي‌كلي‌را تسهيل‌كرده‌غلطهاي‌نمايه‌سازي‌را به‌حداقل‌مي‌رساند و لذا ميزان‌جامعيت‌را بيشتر مي‌كند، ليكن‌فاقد تسهيلات‌براي‌دقت‌زياد است‌. بنابراين‌اگر هدف‌ما جامعيت‌جستجو باشد مي‌توانيم‌استراتژي‌جستجويمان‌را وسيعتر كنيم‌.

– از ديگر علل‌عمده‌نارسايي‌نظام‌ها وجود روابط‌مبهم‌و نادرست‌بين‌اصطلاحات‌است‌. در واقع‌اين‌نارسايي‌ها بر دو نوع‌است‌: همارايي‌غلط‌و كاذب‌و ارتباطهاي‌نادرست‌بين‌اصطلاحات‌. اين‌دو اشكال‌به‌اين‌دليل‌حادث‌مي‌شود كه‌تك‌واژه‌ها معمولاً فاقد ويژگي‌نحوي‌هستند. در نظام‌كاملاً پس‌همارا و مبتني‌بر تك‌واژه‌ها كلمه‌از نظر نحوي‌بي‌هويت‌است‌.

مثلاً مي‌خواهيم‌مقاله‌اي‌را كه‌درباره‌بررسي‌كيفيت‌تجهيزات‌كتابخانه‌و مرمت‌كتب‌خطي‌است‌نمايه‌سازي‌كنيم‌. اگر در نمايه‌كليد واژه‌هاي‌(كيفيت‌ـ تجهيزات‌ـ كتابخانه‌ـ كتب‌خطي‌، مرمت‌) را به‌كار ببريم‌تركيب‌(مرمت‌ـ تجهيزات‌ـ كتابخانه‌) و (كيفيت‌ـ كتب‌خطي‌) همارايي‌غلطي‌است‌كه‌در مدرك‌هيچ‌بحثي‌راجع‌به‌آنها نشده‌است‌.

اين‌نوع‌همارايي‌كاذب[40]‌ در نظامي‌كه‌فاقد نحو زباني‌در كنترل‌واژگان‌است‌بيشتر به‌وجود مي‌آيد و در نظامهاي‌زبان‌آزاد و طبيعي‌و تك‌واژه‌اي‌بيشتر رخ‌مي‌دهد.


اصول‌و روشهاي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌

به‌كارگيري‌روشها و شيوه‌هايي‌كه‌حاصل‌تجربيات‌تدوين‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌هاست‌مي‌تواند بر سرعت‌و صحت‌كار بيفزايد.

طراحان‌اصطلاحنامه‌ها بايد به‌نكات‌فني‌ساختار اصطلاحنامه‌ها توجه‌داشته‌باشند و در ساخت‌اصطلاحنامه‌تدابير لازم‌را براي‌دستيابي‌به‌بيشترين‌ميزان‌جامعيت‌و مانعيت‌اتخاذ كنند. قطعاً دستيابي‌به‌اين‌كيفيت‌بدون‌بهره‌گيري‌از يافته‌هاي‌زبان‌شناسان‌و متخصصان‌موضوعي‌و بدون‌سواد اطلاعاتي‌بالاي‌استفاده‌كنندگان‌ميسر نخواهد بود.

بجاست ‌در طراحي‌اصطلاحنامه‌ها به‌ترتيب‌به‌موارد زير توجه‌شود:

الف‌) نوشتن‌خط‌مشي‌مقدماتي‌و راهنماي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌

1- مشخص‌كردن‌اهداف‌تهيه‌اصطلاحنامه‌.

2- تعيين‌استفاده‌كنندگان‌نهايي‌نظام‌.

3- تعيين‌گستردگي‌و عمق‌مقولات‌موضوعي‌.

4- مشخص‌كردن‌ساختار اصطلاحنامه‌در دست‌تدوين‌.

5- تعيين‌مراحل‌مختلف‌تدوين‌اصطلاحنامه‌مثلاً شيوه‌گردآوري‌، تصويب‌، ذخيره‌اصطلاحات‌و… در تعيين‌اين‌مراحل‌اصول‌كلي‌را نيز بايد مشخص‌كرد. مثلاً براي‌نحوه‌گردآوري‌و جايدهي‌واژه‌ها دو روش‌كلي‌گردآوري‌از بالا به‌پايين‌و از پايين‌به‌بالا[41] پيشنهاد مي‌شود كه‌همان‌روش‌قياسي‌و استقرايي‌است‌.

در شيوه‌قياسي‌، ساخت‌مقوله‌ها از عام‌به‌خاص‌است‌. يعني‌ابتدا اصطلاحات‌از منابع‌مختلف‌گردآوري‌مي‌شود، سپس‌توسط‌متخصصان‌موضوعي‌و اطلاع‌رسانان‌، عامترين‌مقولات‌معين‌شده‌و بقيه‌اصطلاحات‌را ذيل‌آنها جاي‌مي‌دهند. در شيوه‌استقرايي‌حركت‌از خاص‌به‌عام‌است‌يعني‌هر اصطلاح‌صرف‌نظر از عام‌و خاص‌بودن‌، از بدو ورود به‌سيستم‌كنترل‌شده‌ذيل‌يكي‌از مقولاتي‌كه‌از قبل‌تعيين‌شده‌است‌قرار مي‌گيرد. البته‌مي‌توان‌عملاً از هر دو شيوه‌در تدوين‌اصطلاحنامه‌ها بهره‌برد.[42]

6- تعيين‌شوراي‌اصطلاحنامه‌كه‌بايد مركب‌از اطلاع‌رسانان‌و متخصصان‌موضوعي‌باشد.

متذكر مي‌شود كه‌اين‌خط‌مشي‌و راهنما جنبه‌قطعي‌و نهايي‌نداشته‌طي‌كار مي‌توان‌آن‌را اصلاح‌كرد اما تدوين‌خط‌مشي‌ها در ابتداي‌كار مي‌تواند روشنگر بسياري‌از ابهامات‌باشد.

ب‌) منابع‌گردآوري‌اصطلاحات‌

1 ـ واژه‌نامه‌هاي‌عمومي‌و تخصصي‌، اصطلاحنامه‌هاي‌موجود، طرحهاي‌رده‌بندي‌، سرعنوانهاي‌موضوعي‌، نمايه‌نامه‌ها، نمايه‌هاي‌پاياني‌كتابهاي‌مربوط‌به‌موضوع‌و…

2 ـ اصطلاحات‌بكار رفته‌براي‌نمايه‌سازي‌مدارك‌در موضوعات‌مورد نظر

3 ـ اصطلاحات‌به‌كار رفته‌در بازيابي‌مدارك‌توسط‌استفاده‌كنندگان‌واقعي‌

4 ـ منابع‌زنده‌مثل‌متخصصان‌موضوعي‌و اطلاع‌رسانان‌و استفاده‌كنندگان‌بالقوه‌

ج‌) گردآوري‌و واژه‌گزيني‌

در اين‌مرحله‌كه‌با استفاده‌از منابع‌ذكر شده‌اقدام‌به‌گردآوري‌و گزينش‌اصطلاحات‌مي‌كنيم‌، لازم‌است‌بايدها و نبايدهاي‌زير را در نظر داشته‌باشيم‌:

بـايدها

1 ـ هميشه‌به‌انواع‌منابع‌نظر داشته‌باشيد و خود را در اين‌زمينه‌منحصر و محدود نكنيد.

2 ـ هميشه‌حداقل‌، حداكثر و تعداد مناسب‌و مطلوب‌واژه‌ها را از نظر كمي‌تخمين‌بزنيد.

3 ـ نيروي‌انساني‌لازم‌را در نظر بگيريد.

4 ـ اصطلاحنامه‌هاي‌موجود در زمينه‌هاي‌مربوط‌به‌كارتان‌را مرور كنيد.

5 ـ برخوردتان‌عيني‌و واقعي‌و غيرذهني‌باشد.

6 ـ هميشه‌خودتان‌را جاي‌استفاده‌كننده‌قرار دهيد و از تخيل‌خود در اين‌زمينه‌بهره‌گيريد.

7 ـ چنانچه‌اصطلاحنامه‌قابل‌قبولي‌در زمينه‌خاص‌كار شما موجود است‌آن‌را به‌كار گيريد.

نبايدها

1 ـ بيش‌از حد نگران‌تأثير بالقوه‌اين‌منابع‌بر كارتان‌نباشيد.

2 ـ خودتان‌را محكوم‌به‌انجام‌كارهاي‌بيهوده‌نكنيد.

3 ـ هرگز تصور نكنيد كه‌اصطلاحنامه‌مي‌تواند به‌كمال‌مطلوب‌برسد.

4 ـ در طراحي‌كارتان‌بيش‌از حد تحت‌تأثير كساني‌كه‌بيرون‌از سازمان‌شما به‌تهيه‌اصطلاحنامه‌ها مي‌پردازند قرار نگيريد.

5 ـ اجازه‌ندهيد ديدگاههاي‌شخصي‌تان‌مخل‌انعطاف‌پذيري‌شما بشود.

6 ـ سعي‌نكنيد كه‌همه‌منابع‌و مدارك‌دنيا را در كارتان‌بياوريد.

7 ـ از اين‌كه‌به‌نيازهايتان‌تكيه‌مي‌كنيد نهراسيد. ولي‌هرگز روي‌طرح‌هاي‌رده‌بندي‌طراحي‌شده‌حساب‌نكنيد. زيرا آنچه‌شما درصدد ايجاد آن‌هستيد نوعي‌نمايه‌موضوعي‌بر يك‌طرح‌رده‌بندي‌است‌.[43]

د) اصول‌كلي‌واژه‌گزيني‌

1- هر واژه‌در اصطلاحنامه‌بايد مستند به‌نيازهاي‌بالفعل‌و با توجه‌به‌نيازهاي‌بالقوة‌كاربران‌نظام‌باشد.

2- بايد از به‌كار بردن‌واژه‌ها و عبارات‌نادر و منسوخ‌خودداري‌كرد، زيرا نمي‌توان‌انتظار داشت‌كه‌اين‌واژه‌ها امكان‌تطابق‌بين‌مدارك‌و پرسشهاي‌جستجوگر را فراهم‌سازد.

3- از كاربرد اصطلاحات‌بسيار عام‌و پيش‌پا افتاده‌نيز كه‌زياد به‌كار مي‌روند بايد خودداري‌كرد، زيرا ميزان‌تطابق‌بين‌مدارك‌و پرسشهاي‌جستجوگر بيش‌از اندازه‌شده‌كارآيي‌بازيابي‌كاهش‌مي‌يابد. براي‌اين‌منظور مي‌توان‌به‌جاي‌تك‌واژه‌و اصطلاحاتي‌كه‌زياد به‌كار مي‌روند، اصطلاحات‌مركب‌و اخص‌گذاشت‌. مثلاً به‌جاي‌اصطلاحاتي‌مثل‌كامپيوتر و كنترل‌مي‌توان‌از اصطلاح‌كنترل‌كامپيوتر استفاده‌كرد زيرا آشكار است‌كه‌اين‌دو تك‌واژه‌نامفهوم‌، گنگ‌و بسيار كلي‌و عام‌اند و ممكن‌است‌موجب‌بازيابي‌اطلاعات‌ناخواسته‌اي‌در متون‌و مدارك‌شوند در حالي‌كه‌اصطلاح‌تركيبي‌گويا و خاص‌است‌.

4 ـ قبل‌از حذف‌هر اصطلاح‌بايد به‌دقت‌اثرات‌نبود آن‌را بررسي‌كرد.

5 ـ واژه‌هاي‌مبهم‌زماني‌در اصطلاحنامه‌مي‌آيند كه‌در پشتوانه‌انتشاراتي‌و مجموعه‌مدارك‌نمايه‌شده‌به‌كار رفته‌باشند.

6 ـ در هر رده‌از مفاهيم‌بايد صرفاً اصطلاحاتي‌را به‌كار برد كه‌به‌طور بالفعل‌يا بالقوه‌كاربرد دارند.

ﻫ ) مشكلات‌تهيه‌اصطلاحنامه‌ها

واژه‌شناس‌نبودن‌طراحان‌سيستم‌، سواد اطلاعاتي‌پايين‌كاربران‌، ابهام‌تهيه‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌دربارة‌نحوه‌بهره‌گيري‌مراجعان‌از نظام‌و دشواري‌تجسم‌ابعاد بازيابي‌، دانش‌موضوعي‌محدود تهيه‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌هاي‌تخصصي‌، و عدم‌اشراف‌عميق‌آنان‌به‌استانداردهاي‌جهاني‌تهيه‌اصطلاحنامه‌، ناهماهنگي‌و گاهي‌متضاد بودن‌نظرات‌متخصصان‌موضوعي‌و… مشكلاتي‌هستند كه‌همه‌طراحان‌اصطلاحنامه‌ها به‌نوعي‌با آنها مواجهند. اما برخورد مناسب‌با اين‌مشكلات‌مي‌تواند از اثر منفي‌آنها كاسته‌يا آنها را از ميان‌بردارد. انجام‌بعضي‌كارها و پرهيز از بعضي‌ديگر مي‌تواند رافع‌بسياري‌از اين‌مشكلات‌باشد.

بـايدها

1 ـ استفاده‌گسترده‌از متخصصان‌موضوعي‌بايد سرلوحه‌كارتان‌باشد. در مراحل‌مختلف‌تدوين‌اصطلاحنامه‌مي‌توانيد از نظرات‌آنان‌بهره‌مند شويد.

2 – نيازهاي‌اطلاعاتي‌استفاده‌كنندگان‌را به‌تفصيل‌ارزيابي‌كنيد.

3 – درصدد باشيد تجربه‌كسب‌كنيد و عملاً وارد كار شويد.

4 – قواعد ساختن‌اصطلاحنامه‌را به‌دقت‌بخوانيد و بشناسيد و آن‌گاه‌قواعد خودتان‌را بنويسيد و از آن‌كمك‌بگيريد.

5 – كار را با تجهيزات‌ارزان‌كه‌در واحدهاي‌كوچك‌قابل‌استفاده‌است‌آغاز كنيد.

6 – واژه‌ها و عبارات‌اخص‌به‌كار ببريد.

7 – به‌هدف‌و ارزش‌عملي‌و كاربردي‌سلسله‌مراتبها به‌دقت‌توجه‌كنيد.

8 – در ساختن‌توصيفگرهاي‌مرتبط‌آزادانه‌عمل‌كنيد و ارتباط‌معنايي‌هر يك‌از آنها را با ديگر شاخه‌ها نشان‌بدهيد.

9 – درآوردن‌اصطلاحات‌ناگزيده‌گشاده‌دست‌باشيد.

10 – حتي‌اگر كامپيوتري‌در دسترستان‌نيست‌برنامه‌كامپيوتري‌تان‌را طراحي‌كنيد ليكن‌در همه‌حال‌استفاده‌كنندگان‌را در نظر داشته‌باشيد.

11 – درباره‌زمينه‌موضوعي‌اصطلاحنامه‌اطلاعات‌كافي‌داشته‌باشيد.

12 – تميز و مرتب‌باشيد. هميشه‌يك‌دفترچه‌يادداشت‌همراه‌داشته‌باشيد و از علايم‌و نشانه‌ها براي‌يادداشت‌نكات‌مهم‌استفاده‌كنيد.

نبايدها

1 ـ بسياري‌از متخصصان‌موضوعي‌با اصطلاحنامه‌ها آشنا نيستند و در حوزه‌تخصصي‌هم‌با يكديگر اختلاف‌نظر دارند.

اين‌اختلافات‌نبايد مانع‌استفاده‌از نظرات‌آنان‌شود.

2 – هرگز تصور نكنيد كه‌استفاده‌كنندگان‌مي‌توانند نيازهايشان‌را به‌درستي‌بشناسند و بيان‌كنند.

3 – از اين‌كه‌تجربه‌يا دانش‌موضوعي‌نداريد نهراسيد. شما تنها نيستيد.

4 – از فلسفه‌ها و نظريه‌هايي‌كه‌كاربردشان‌ثابت‌شده‌زياد فاصله‌نگيريد.

5 – از تجهيزاتي‌كه‌انعطاف‌و خلاقيت‌شما را محدود مي‌كنند بپرهيزيد.

6 – بخاطر ساختن‌توصيفگرهاي‌اخص‌هر واژه‌اي‌را وارد سيستم‌نكنيد.

7 – در تهيه‌توصيفگرهاي‌اعم‌ممسك‌باشيد ولي‌درآوردن‌توصيفگرهاي‌اخص‌ملاحظه‌كار نباشيد.

8 – نگذاريد واژه‌هابه‌هر جهت‌روي‌آورند بي‌آنكه‌تكيه‌گاه‌معنايي‌درستي‌داشته‌باشند.

9 – در بگارگيري‌غيرتوصيفگرها سخت‌ـ گير و خرده‌بين‌نباشيد.

10 – فراموش‌نكنيد تدارك‌همه‌امكانات‌به‌طور كامل‌ممكن‌نيست‌. ديگران‌پس‌از شما كار را كامل‌خواهند كرد.

11 – در انزوا كار نكنيد.

12 – خودتان‌را گرفتار وسواس‌و باريك‌بيني‌نكنيد.[44]

نقش‌كامپيوتر در تهيه‌اصطلاحنامه ‌و بهره‌گيري‌از آن‌

بهره‌گيري‌از اين‌وسيله‌اگر توام‌با برنامه‌ريزي‌و درايت‌باشد از يك‌سو مي‌تواند بر سرعت‌و كيفيت‌كار افزوده‌از اتلاف‌وقت‌جلوگيري‌كند و موجب‌صرفه‌جويي‌در نيروي‌انساني‌شود و از سوي‌ديگر زمينه‌مناسبي‌براي‌ايجاد شبكه‌و تبادل‌پيوسته‌اطلاعات‌فراهم‌آورد. البته‌بايد توجه‌داشت‌كه‌كامپيوتر صرفاً وسيله‌اي‌جهت‌تسهيل‌در ذخيره‌و پردازش‌اطلاعات‌است‌، و تعيين‌الگوريتم‌اصلي‌و كليه‌تصميمات‌در مورد واژگان‌، تدابيري‌انديشمندانه‌است‌كه‌بايد توسط‌متخصصان‌اطلاع‌رساني‌اتخاذ شود. البته در نظام هاي خبره مقدار زيادي از كارها به رايانه سپرده مي شود.

كامپيوتر مي‌تواند در مراحل‌مختلف‌تدوين‌و بهره‌گيري‌از اصطلاحنامه‌ها، كاربردهاي‌زير را داشته‌باشد:

مرحله‌تدوين‌

1 ـ در مرحله‌مقدماتي‌اصطلاحات‌را مي‌توان‌توسط‌كامپيوتر ذخيره‌و به‌راحتي‌سازماندهي‌كرد.

2 ـ يكدستي‌واژگان‌به‌راحتي‌قابل‌كنترل‌است‌.

3 ـ روابط‌بين‌اصطلاحات‌يك‌بار مشخص‌مي‌شود. و پس‌از آن‌مي‌توان‌واژگان‌را به‌اشكال‌مختلف‌(درختي‌ـ الفبايي‌ـ گردشي‌ـ ترسيمي‌و…) ارائه‌كرد.

4 ـ چاپ‌اصطلاحنامه‌به‌سرعت‌قابل‌انجام‌است‌.

مرحله‌نمايه‌سازي‌

1 ـ نمايه‌ساز مي‌تواند به‌سرعت‌به‌كليه‌اشكال‌ارائه‌اصطلاحنامه‌دسترسي‌داشته‌به‌جستجو بپردازد و به‌سهولت‌از مقوله‌اي‌به‌مقوله‌ديگر و از نمايه‌اي‌به‌نماية‌ديگر حركت‌كند.

2 ـ امكان‌نمايه‌سازي‌ماشيني‌پديد مي‌آيد.

3 ـ بسامد اصطلاحات‌به‌كار رفته‌در نمايه‌سازي‌قابل‌كنترل‌است‌و مي‌توان‌به‌حذف‌يا نامرحج‌كردن‌اصطلاحات‌مهجور و بدون‌كاربرد پرداخت‌.

4 ـ با ايجاد يك‌فايل‌براي‌اصطلاحات‌پيشنهادي‌، روزآمد ساختن‌اصطلاحنامه‌به‌سهولت‌قابل‌انجام‌است‌.

5 ـ سابقه‌هر اصطلاح‌قابل‌ذخيره‌است‌و تغييراتي‌را كه‌در طي‌زمان‌ايجاد مي‌شود مي‌توان‌با ارجاع‌نشان‌داد.

مرحله‌جستجو

1 ـ براي‌جستجوگر اين‌امكان‌فراهم‌مي‌آيد كه‌خودبخود از اصطلاح‌نامرحج‌، به‌اصطلاح‌مرجح‌هدايت‌شود.

2 ـ بسامد به‌كارگيري‌واژگان‌توسط‌استفاده‌كنندگان‌كنترل‌مي‌شود و اين‌مي‌تواند در انتخاب‌اصطلاحات‌تاثير بگذارد.

3 ـ در نظام‌دستي‌جستجوگري‌كه‌با واژگان‌جديدي‌به‌دنبال‌مطلبي‌مي‌گردد، به‌بخشي‌از مدارك‌نمايه‌شده‌دست‌مي‌يابد زيرا غالباً ارتباط‌كليدواژه‌جديد با شكلهاي‌قديمي‌تر آنها قابل‌پيگيري‌نيست‌، ولي‌با استفاده‌از كامپيوتر مي‌توان‌به‌سوابق‌هر اصطلاح‌دسترسي‌پيدا كرد و جستجوي‌ناظر به‌گذشته‌كاملي‌انجام‌داد.

4 ـ ذخيره‌واژه‌هايي‌كه‌توسط‌جستجوگر به‌نظام‌وارد مي‌شود و براي‌آنها اصطلاحاتي‌تعيين‌نشده‌است‌، پشتوانه‌بسيار مناسبي‌براي‌روزآمد ساختن‌اصطلاحنامه‌و تجديدنظر در آن‌است‌.

ارزشيابي‌اصطلاحنامه‌ها

ارزشيابي‌واقعي‌اصطلاحنامه‌ها فقط‌در شرايط‌واقعي‌استفاده‌ميسر است‌. تعيين‌ميزان‌جامعيت‌و مانعيت‌در جستجوهاي‌انجام‌شده‌بهترين‌معيار اين‌ارزشيابي‌است‌. اما به‌لحاظ‌نظري‌اصطلاحنامه‌ها را مي‌توان‌با دو نگرش‌ارزش‌گذاري‌كرد:

الف‌) از نظر معني‌شناسي‌و ميزان‌پيش‌همارايي‌

– ميزان‌اخص‌بودن‌واژگان‌با توجه‌به‌حوزه‌و پوشش‌اصطلاحنامه‌

– ميزان‌دقت‌در واژه‌گزيني‌و انتخاب‌گزيده‌ها با توجه‌به‌پشتوانه‌انتشاراتي‌و پشتوانة‌استفاده‌كنندگان‌

– ميزان‌مطابقت‌با استانداردهاي‌بين‌المللي‌

– نداشتن‌ارجاعات‌كور و واژه‌هاي‌رها

– تناسب‌واژه‌هاي‌تركيبي‌نسبت‌به‌تك‌واژه‌ها

– تناسب‌سطح‌پيش‌همارايي‌با توجه‌به‌گستره‌اصطلاحنامه‌

– داشتن‌يادداشتهاي‌دامنه‌و توضيحگرهاي‌مناسب‌

– داشتن‌يادداشت‌تاريخچه‌به‌منظور نشان‌دادن‌سير تحول‌واژگان‌در ويرايشهاي‌مختلف‌

علاوه‌بر معيارهاي‌فوق‌دو معيار سنجش‌ارتباط[45]‌ و دسترس‌پذيري[46]‌ نيز مطرح‌شده‌است‌.[47]

سنجش‌ارتباط‌را نسبت‌اصطلاحات‌ارجاع‌دار (اعم‌ـ اخص‌ـ مرتبط‌) به‌كل‌اصطلاحات‌و سنجش‌دسترس‌پذيري‌را ميزان‌متوسط‌ارجاعات‌براي‌هر توصيفگر مي‌دانند.

ب‌) از نظر ظاهر و نحوه‌ارائه‌

– داشتن‌مقدمه‌كامل‌و راهنماي‌استفاده‌به‌صورتي‌كه‌هر كاربر بتواند با استفاده‌از آن‌مستقلاً و يا با حداقل‌ياري‌گرفتن‌از كتابداران‌مرجع‌اقدام‌به‌جستجو كند.

– ارائه‌شكلهاي‌مختلف‌واژگان‌(سلسله‌مراتبي‌ـ الفبايي‌ـ گردشي‌و …)

– رعايت‌اصول‌زيباشناسي‌در صفحه‌آرايي‌و چاپ‌و صحافي‌

خوشبختانه‌در ایران پژوهش هایی‌دربارة‌ميزان‌انطباق‌چند اصطلاحنامه‌با استانداردهاي‌ايزو انجام‌شده‌است‌ که از آن میان می توان به کار خانم کازرانی اشاره داشت.[48] در اين‌پژوهش‌نقاط‌قوت‌و كاستي‌هاي‌اصطلاحنامه‌هاي‌نما  ، اصفا، اصطلاحنامه‌موضوعي‌امام‌خميني‌و اصطلاحنامه‌پزشكي‌فارسي‌به‌صورت‌تطبيقي‌مورد بررسي‌قرار گرفته‌است‌. در اين‌پژوهش‌مي‌خوانيم‌:

«با اينكه‌اصطلاحنامه‌هاي‌پزشكي‌فارسي‌و اصفا توسط‌متخصصان‌ايراني‌تهيه‌شده‌است‌از نظر رعايت‌استانداردهاي‌روابط‌معنايي‌در سطح‌بسيار بالايي‌(نزديك‌به‌درصد) قرار دارند، در حالي‌كه‌نما كه‌ترجمه‌يك‌اصطلاحنامه‌معتبر  (Spines)  است‌و توسط‌متخصصان‌اروپايي‌پيشينه‌دارتري‌تهيه‌شده‌است‌از اين‌نظر در مرتبه‌پايين‌تري‌قرار دارد (حدود 70 درصد).»[49]

*     *     *

دو پیشنهاد:

برای استفاده عزیزان تاجیک از اصطلاحنامه سه زبانه معادل اصطلاحات فارسی به خط سیریلیک بر آن افزوده شود. این کار در محیط الکترونیک بسیار آسان است.

در ساختار اصطلاحنامه مترادف تاجیکی اصطلاحات نیز بر آن افزوده شود. این کار علاوه بر ان که کار با آن را برای عزیزان تاجیک راحت تر می کند موجب غنای بیشتر اصطلاحنامه در معادل سازی ها هم می شود.


1- فریبرز خسروی و دیگران. اصطلاحنامه فرهنگی فارسی(اصفا)،(تهران:کتابخانه ملی ایران، 1375 )، ص 12

2- فریبرز خسروی و نرگس قدیمی . اصطلاحنامه سه زبانه(فارسی،عربی،انگلیسی)،(تهران:سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران،1385 )، سه جلد.

[3] – Pierre Mark Roget.

[4] – Helen M. Townly; Ralph. Gee. Thesaurus Making: Grow your own Word-Stock (London: Deutsch, 1980). p. 18.

[5] –  F.W. Lancaster,VocabularyControl for Information Retrieval (Arlington, Virginia: Information Resources Press, 1986) , p. 29.

6- مهرانگیز حریری. «اصطلاحنامه در نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات» اطلاع‌رسانی (دوره ششم شماره 1و2، 1361). ص 63.

[7] – U.S. Dept. of Defense (Armed Services Technical Information Agency – ASTIA).

[8] – American Institute of Chemical Engineers.

[9] – Engineering Joint Council.

[10] – Thesaurus of Engineering & Scientific Terms (Test).

[11] – Unesco. Guidelinses for the Establishment of Monolingual Thesaueus. 2 nd ed. (Paris: General Information Program & Unisist. 1970).

[12] – Coates, E.J.

[13] – Precis: (Preserved Context Indexing System).

[14] – Thesaurofacet.

[15] – Unesco. Unesco Thesaurus: A Structured list of Descriptors for indexing & Retrieving Literature in the fields of Education, Science, Culture & Communication. Compiled by sean Aitchinson. (Paris: Unesco, 1977).

3- ژان ویت. اصطلاحنامه توسعه فرهنگی، ترجمه ناصر پاکدامن (تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1358).

4- فاطمه رهادوست. سرعنوانهای موضوعی پزشکی فارسی [و دیگران]. (تهران: معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1372).

[18] – Medical Subject Headings.

1- حسین حق‌زاده [و دیگران]. اصطلاحنامه فلسفه اسلامی. (قم: مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی، 1376).

2- فاطمه رهادوست [و دیگران]. اصطلاحنامه پزشکی فارسی. (تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1384).

3- اصطلاحنامه علوم زمین. مهری صدیقی، ملوک‌السادات حسینی بهشتی، مهرداد نوروزی اقبالی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1382)، 2 جلد.

4- اصطلاحنامه فیزیک. مریم نوروزی اقبالی، ملوک‌السادات حسینی بهشتی، مهرداد نوروزی اقبالی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1382)، ص 719.

5 – اصطلاحنامه کلام اسلامی. تهیه و تحقیق مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، واحد اصطلاحنامه علوم اسلامی. (قم: بوستان کتاب قم، انتشارات تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1382)، 2 جلد.

6 – اصطلاحنامه ارتقای بهداشت. ترجمه زهرا دهسرایی، بهاره کردنوری، مهرداد نوروزی اقبالی؛ ویراستار علی آقا بخشی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1384)، ص 226.

7- مهرانگیز حریری، همان، ص. 48.

[26] – Alan Gilchrist. The Thesaurus in Retrieval (London: Aslib, 1971). P. 18.

[27] – Unesco. Guidelines for the Establishment & Development of Monolingual Thesaurus. 2 nd rev.ed. (Paris: General Information Program & Unisist, 1970).

[28] – Monohierarchical classification.

[29] – Polyhierarchical classification.

3- مهرانگیز حریری، همان، ص. 55- 56.

[31] – Hierarchical whole-part Relationship.

[32] – Instance Relationship.

[33] – Coordination.

[34] – Links.

[35] – Roles.

[36] – Descriptors Weighting.

[37] – Qualifiers.

[38] – Scope Notes.

[39] – Cross References.

[40] – False Coordination.

[41] – F.W. Lancaster. Ibid. p. 23.

2- درک آوسینی و پیتر ویل. راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه. ترجمه عباس حری. (تهران: مرکز اسناد و مدارک علمی، 1365) ص 78- 80.

[43] – Helen Townly. Ibid, p. 66.

[44] – Helen Townly. Ibid, p. 89- 90.

[45] – Connectedness Measure.

[46] – Accessibility Measure.

[47] – F.W. Lancaster. Ibid, p. 156.

4- مریم کازرانی. «ارزیابی اصطلاحنامه های فارسی با استانداردهای ایزو» (پایان نامه کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی، دانشکده مدیریت و اطلاع‌رسانی پزشکی، 1378).

1- همان، ص الف.