نامه ای از افغانستان

سرکار خانم جعفری از دانش آموختگان کتابداری دانشگاه مشهد  هستند که در افغانستان مشغول فعالیتند. ایشان طی نامه ای که خواهید خواند درخواست کمک کرده اند. همت والای ایشان و همسر محترمشان ستودنی است. درخواست می شود اگر پیشنهاد و نظری در مود نحوه همکاری با این عزیزان دارید در قسمت نظرات منعکس فرمایید. شاید بتوانیم با کم انجمن برنامه هایی را اجرا کنیم
سلام آقای دکتر خسروی
امیدوارم که صحتمند باشید. من و همسرم در کتابخانه ملی شما را یکبار ملاقات کرده ایم. شاید بخاطر داشته باشید. من جعفری هستم. دانش اموخته کتابداری ارشد کتابداری از دانشگاه فردوسی مشهد و از افغانستان.
همان طور که شما بهتر اطلاع دارید کتابخانه ملی ایران دو بار برنامه اموزشی برای کتابداران افغاانستان برگزار کرده است و  کتابهای زیادی هم به این کشور اهدا نموده است که جای تشکر بسیار دارد.
اجازه می خواهم وقتتان را بگیرم و تشکر می کنم از اینکه این ایمل را می خوانید.
همان طور که مستحضر هستید سی سال جنگ و ناارامی های سیاسی ضربه های زیادی بر پیکره فرهنگی کشور به خصوص کتابخانه ها وارد اورده است. در این سی سال بسیاری از متخصصین از کشور مهاجرت کردند و پس از اتمام جنگ عده ای بازگشتند و عده  زیادی ترجیح دادند که بر نگردند. به هر ترتیب یکی از ثمرات چنین چیزی کمبود نیروی متخصص در تمام زمینه ها خصوصا کتابداری است. و به تبع این کوهی از کارهای باقی مانده نکرده که باید به هر ترتیب هر چه زودتر آغلز شود.
مسئولیت حرفه ای من اجازه نمی دهد که منتظر تاسیس نهادهایی بمانم که انها متولیان امور نکرده مان هستند. وزارت اطلاعات و فرهنگ، وزارت تحصیلات عالی و یا نهاد ریاست جمهوری و مهمتر خیلی از موسسات و کشورهای خارجی.
باید عرض کنم که از برگشت من به کشورم سه سال می گذرد و انچه که به وضوع به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات در زمینه کتابخانه ها دیده می شود مشکل سازماندهی کتابخانه است. همه کتابخانه ها از شیوه های غیر استاندارد جهت این امر استفاده می کنند و روز به روز هم بر تعداد مجموعه منابع سازماندهی نشده اضافه می شود. ما کار را با آموزش کتابداران شاغل در این زمینه شروع کردیم. اما مشکل در زیر ساختهاست. سرعنوانهای موضوعی فارسی خوب است اما با توجه به ویژگی های زبان دری چندان مناسب نیست. به علاوه بسیاری از موضوعات خاص کشور افغانستان است که در این سرعنوان وجود ندارد. و همچنین در قسمت اسامی مستند نیز مشکلات جدی وجود دارد. مستندات نامها یکی از بزرگترین مشکلات کتابداران در زمینه فهرست نویسی کتب هستند که به شکل غیر قابل کنترلی خود را نشان داده است.
در چنین شرایطی و با توجه به اینکه روز به روز بر تعداد کتابخانه ها و کتابهای چاپ داخل افزوده می شود، ضرورت تدوین مستندات موضوعی و نامهای مولفان بیش از هر چیز در سازماندهی کتابخانه ها خود را نشان می دهد. به علاوه زمینه ساز و مقدمه تدوین کتابشناسی ملی افغانستان نیز پرداختن و تدوین این مستندات است.
لذا با توجه به اینکه ایران شبیه ترین کشور از نگاه فرهنگی، زبانی و تاریخی و جغرافیایی است، لذا بر ان شدم که با شما در این خصوص مشورت نمایم.
قبلا مختصری اشاره کردم ، من می خواهم خارج از ساختار دولت این کار را شروع کنم. زیرا در حال حاضر شاید برای انها مسائل مهمتری وجود داشته باشد که پرداختن به مسائل فرهنگی هنوز زود باشد همچنین تجربه نا موفق شماره استاندارد بین المللی کتاب در وزارت فرهنگ   و موارد دیگر به من نشان داد که خارج از ساختار و برنامه های دولت عمل کردن بهتر است.
من و همسرم در اینجا موسسه ای را در زمینه اموزش کتابداری فعال کرده ایم که تا کنون کتابداران زیادی در کابل و استانها رابصورت کوتاه مدت اموزش داده ایم. و اکنون در کنار این امر مصممانه بر انیم که قسمتی از نیازمندی های کتابخانه ها در زمینه سازماندهی اطلاعات را تامین کنیم.
در این زمینه من نیاز به مشاوره و اموزش شما و همکارانتان در کتابخانه ملی ایران دارم. به هر حال راهی است که شما رفته اید و همچنان می روید
مفتخرم از تجربیات و دستاوردهای شما در این خصوص بهره مند گردم
بی نهایت از صبر و حوصله شما متشکرم
و منتظر پاسختان می باشم
با تقدیم احترامات
معصومه جعفری
+ نوشته شده در  دوشنبه دهم اسفند 1388ساعت 15:45  توسط فریبرز خسروی

دفاعیه ای متفاوت

رروز چهارشنبه گذشته جلسه دفاع  پایان نامه یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد شهید بهشتی برگزار شد. جلسه ای که  با بسباری از جلساتی که قبلا دیده بودم متفاوت بود. در اغلب جلسات استاد راهنما و مشاور خود را مدافع سرسخت دانشجو پنداشته و نمره پایان نامه را نمره صلاحیت  و وثاقت علمی خود می پندارند.  نمرات نیز بین 19 تا 20 در نوسان بوده و گاهی برای دو سه صدم نمره چنان جدلی رخ می دهد که گویا دارند طلای ناب را با ترازوی الکترونیکی وزن می کنند. البته معمولا ترازوی انان نیز پایان نامه دیگری است که چند روز پیش دفاع شده و فلان نمره با با همین شیوه اخذ کرده است. به یاد می اورم  یکبار به عنوان استاد داور مطرح کردم که در فرضیه  متغیر مستقل و متغیر وابسته غلط تشخیص داده شده و جابجا شده اند لذا جداول و همبستگی های اعلام شده از بنیاد غلط هستند  استاد راهنما همه مبانی روش تحقیق و اصول علم آمار را زیر سوال برد تا آن غلط و نادرستی  را درست جلوه دهد. غافل بود که هزارو یک دلیل بر اثبات یک گزاره نادرست تعداد نادرست ها را به هزار و دو رشد می دهد! بعدا معلوم شد که استاد راهنمای محترم چند دفیقه قبل از جلسه فرصت فرموده اند که پایان نامه را تورق کنند! اما  جلسه هفته پیش از نوع دیگری بود. استادان راهنما و مشاور دلسوزانه وقت لازم را صرف راهنمایی و مشاوره دانشجو کرده بودند. استادان داورهم با مطالعه دقیق  همه ایرادها و اشکال ها را خیلی صریح  مطرح کردند و به ویژه شتابزدگی تدوین و نگارش را یادآور شدند.  استادان راهنما و مشاور هم اعلام داشتند که دفاع از پایان نامه به عهده دانشحو است و به حق ااظهار کردند که یکی از معیارهای ارزشگذاری نحوه دفاع ادانشجو است . در نهایت هم با اعلام نمره 17 سعی کردند که ارزشگذاران منصفی باشند. این نوع داوری ها و راهنمایی ها می توتند جلسات دفاع را از خمودگی و تلاوت ملال آور تکرارهای چاپلوسانه و متملقانه برهاند و دانشجو را وادار به کار جدی تر کند. به سهم خودم سپاسگزار استادان برزگوار  راهنما و مشاورو داوران آن جلسه هستم.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم فروردین 1389ساعت 13:59  توسط فریبرز خسروی

آرشیو برای همه و سواربیکا

طی هفته گذشته دو نشست در گنجینه اسناد ملی ایران برگزار شد. سمینار دو روزه ای با عنوان ” آرشیو برای همه” و ” اجلاس سه روزه روسای آرشیوهای ملی جنوب و غرب آسیا (سواربیکا) . امیدوارم گزارش تفصیلی این دو نشست را همکاران محترم به زودی منتشر کنند. نکاتی در این چند روز چشمگیر بود:

  • بحث های آرشیوی  نیاز به  امعان نظر بیشتر محققان و پژوهش های  توسعه ای زیادی دارد.
  • مفاهیم نظری این حوزه  هنوز برای بسیاری از دست اندرکاران نیز روشن نبوده و دارای ابهام است.شاید برای آینده نیاز باشد که بعضی از این مفاهیم عمیق تر و تخصصی تر مورد بحث قرار گیرد.
  • اقبال به  سمینار” آرشیو برای همه “بسیار چشمگیر بود.
  • در بازدید از نمایشگاه کتاب شرکت کنندگان خارجی اجلاس  از تعداد بازدید کننده و وسعت نمایشگاه اظهار شگفتی می کردند. رئیس آرشیو ملی پاکستان که از کثرت شرکت کنندگان جوان و نوجوان متعجب شده بود گفت” شما آینده ای متفاوت خواهید داشت” پرسیدم چرا؟ گفت” این نسلی که اینگونه مشتاقانه به کتاب و اطلاعات رو آورده است آینده سازان خردمندی  خواهند بود. در کشور ما چنین نیست.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اردیبهشت 1388ساعت 17:54  توسط فریبرز خسروی

چپه شدن سیاست

در سال ۲۰۰۵کنفرانس روسای کتابخانه های ملی CDNL همزمان با نشست ایفلا در اسلو تشکیل شد. یادم می آید در آن کنفرانس رئیس کتابخانه ملی فرانسه جملات تندی را بر علیه انگلیسی شدن فضای اینترنت و از آن مهمتر شرکت گوگل که تازه پروژه ارائه کتاب دیجیتالی را آغاز کرده بود به کار برد. او معتقد بود که این روند به نابودی زبان های دیگر و هم چنین نابودی کتابخانه ها می انجامد و نوعی استیلای فرهنگ امریکایی را پدید می اورد . موضع گیری او برایم عجیب نبود. در ملاقاتهای قبلی که با ایشان در فرانسه  داشتم مواضع ضد انگلیسی او را شنیده بودم.او ناسیونالیست دو آتشه دوگلی بود.  امشب مقاله زیر را از لوموند دیپلوماتیک خواندم. به نظر می آید روی کار آمدن سرکوزی و و لاجرم تعویض ریاست کتابخانه ملی فرانسه به کلی سیاستهای آنان را در این زمینه چپه !کرده است  . مقاله ” کتاب در طوفان دیجیتالی” را در ادامه مطلب ببینید:

کتاب در طوفان دیجیتالی

نوشته Cédric Biagini & Guillaume Carnino

پس از مقاومتي طولاني در مقابل جاه طلبي هاي گوکل، بالاخره کتابخانه ملي فرانسه در نيمه ماه اوت گذشته اعلام کرد که مذاکرات با اين شرکت براي دیجیتالی کردن کتابهايش را آغاز خواهد کرد. رودخانه عظيم فرهنگ «سيال» شده به واسطه مجازي گشتن، به کدام سو رهسپار است ؟ چه کسي آنرا کنترل مي کند ؟ اوج گيري قدرتمند کتاب الکترونيکي – eBook- باعث شک عده اي درباره سراب کتاب خانه جهاني واضمحلال فضاي دمکراتيک در عظمت بي انتهاي امر تجاري شده است

کنگره امريکا و يونسکو در ٢١ آوريل گذشته به همراه ٣٢ موسسه متحد ديگر بنيانگذاري کتابخانه الکترونيکي جهاني (BNM) را آغاز کردند.اين تارنما امکان دسترسي رايگان به منابع الکترونيکي بوجود آمده از تمامي متون جهان را ميسر مي سازد. گوگل سرمايه گذار اصلي اين پروژه است و آنچنان که نماينده يونسکو آقاي روني آملان (Roni Amelan) متذکر مي شود: « مبلغ سه ميليون دلار بدون هيچ چشم داشتي به اين کار کمک کرده است»(١). اين پروژه به اروپنا (Europenna) و گوگل بوکس (Google Books) اضافه مي شود. «اروپنا» در سال ٢٠٠٨ توسط کمیسیون اروپا بنيان گذاشته شد و هدف از آن در دسترس عموم گذاشتن تمام منابع کتابخانه ها و ديگر مراکز نگهداري اسناد از طريق اينترنت است. امپراتوري گوگل، در کارخانه عظيم اش براي شکار تمامي آنچه واقعي است، از اولين موسساتي بود که کتابخانه مجازي اي را بوجود آورد که اينک بيش از هفت ميليون کناب را دربر مي گيرد (٢).

اين دیجیتالی کردن « تمام دانش بشري» همراه است با روي کار آمدن eBooks ، readers و يا کتاب هاي الکترونيکي. علي رغم ارائه نمايشي اش به بازار در سال ٢٠٠١، eBook نسل اول از لحاظ تجاري يک شکست کامل بود. اما امروز در شرائطي بسيار مساعد تر اين محصول دوباره به صحنه بازگشته است : امور الکترونيکي زندگي ما را پر کرده اند و بخش رو به فزوني از فعاليت انساني به ماشين ها محول شده است. آمازون (Amazon) ، اين غول آمريکائي، کيندل (Kindle) را بنياد نهاده است ( که اجازه خريد هرگونه محتوي الکترونيکي به بازار ارائه شده توسط آمازون را مي دهد) ؛ شرکت سوني لوریدر PRS ٥٠٥ را؛ شرکت ايرکس(iRex) شاخه اي از گروه فيليپس iLiadرا؛ و بالاخره شرکت بوکن(Booken) Cybook را. شرکت هاي خدمات تلفني نيز برآنند تا بخشي از اين بازار را از آن خود کنند: شرکت اورانج (Orange) با Read & Goو شرکت اس.اف.ار(SFR) با GeR٢. کامپيوترهاي جيبي (Personal Digital Assistant) و تلفن هاي دستي و بويژه iPhoneنيز امکان دسترسي به محتوي الکترونيکي را فراهم مي آورند. هم اکنون نبردي خونين بين فايل خوان بر روي فرمت هاي سازگار با آن در جريان است (PDF,Mobipocket, HTML, TXT..).

اين نگرش ها و منافع گاه متضاد با اينهمه ناشي از يک منطق بنيادين و يک استراتژي مشترک است. کتاب که از همه سو محاصره شده، محکوم به وارد شدن به عصرالکترونيکي است. شرکت هاي چند مليتي الکترونيک ، غول هاي اينترنتي، و استارت آپ (StartUp)* ها در آن معدن عظيمي از سود مي بينند، منبعي که به هيچ وجه نبايد نه از الکترونيکي کردن و نه از تکنولوژي کنار بماند. بازار و اهميت اقتصادي آن براي فرانسه در سال ٢٠٠٧ حدود ٣ ميليارد يورو بوده است، با حدود ٧٥ هزار کتاب منتشر شده و ٨٥ ميليون نسخه الکترونيکي فروخته شده. بدين ترتيب اين بخش جايگاه نخست را در صنعت فرهنگي به خود اختصاص مي دهد.

فعالين بسياري در زنجيره توليد کتاب به اين وضعيت با شک مي نگرند. علي رغم گفتمان هاي پراز وعده غول هاي الکترونيکي، طرفداران بي قيد و شرط تکنولوژي هاي نوين، و تعدادي تئوريسين – مبلغ پر شور eBook، آنها بيشتر از ترس محو و نابود شدن است که به امرالکترونيک روي آورده اند. ساز و کار پيش گوئي نمايانه اي که از قبل به خود واقعيت مي بخشد، به خوبي کار مي کند. زير فشار هر کدام از فعالين به الکترونيکي کردن تن مي دهند: براي اينکه زمينه رابه امريکائي ها ( پروژه گوگل )(٣) وانگذارند، براي رقابت با « سازمان هاي خارجي تجارت کتاب» ( کميسيون Alire-SLF) (٤)، و براي اينکه توسط «گنده» ها قورت داده نشوند(٥) و غيره. از اينرو تلاش براي بوجود آوردن يک گفتمان نقادانه هميشه در مرز حرفهاي تکراري محدود مي ماند: « بدترين شيوه در مقابل تغييرات کنوني» بنظر ژروم ويدال(Jérome Vidal) ، « دفاع از مواضع ضد تکنولوژي و محافظه کارانه است، به ديگر سخن يک سياست دفاع از وضعيت کنوني، که ضرورتا «پوژاديست» ** است و محکوم به شکست و در نهايت تنها به تقويت قدرت قطب – اليگارشي هاي انتشارات منجر مي شود»(٦).

يکي از بزرگترين توهمات آنست ، که در گردش به سوي الکترونيکي شدن، باور داشته باشيم که به شرط آمادگي، از پيش مي توان به زنجيره توليد کتاب امکان داد که با تغييراتي جزئي مدل اقتصادي و ساختارش را حفظ کند. کميسيون Alire-SLF مي پندارد که کتابفروش مي تواند « به بهترين وجهي از امکانات الکترونيکي شدن استفاده کند » و ناشران و کتابفروشي ها « مي توانند بهتر نقش واسطه خود بين خواننده و نويسنده را بازي کنند»(٧). در حاليکه اگرچه در ابتدا مدل سنتي مي تواند به بقاي خود ادامه دهد اما در دراز مدت جهان الکترونيکي عميقا شرائط فعالين بينابيني را تغيير مي دهد ( کتابفروشها، ناشرين، کتابخانه ها). در هر انقلاب تکنولوژيک، در ابتدا آنچيزي خلق مي شود که پيش از آن انجام داده مي شد: در آغاز پيدايش چاپ، اول دست نوشته ها تکثير مي شد؛ در آغاز پيدايش تلويزيون، از برنامه هاي راديوئي، از تئاتر، از بحث ها فيلم گرفته مي شد تا زمانيکه اين رسانه جديد بتواند شکل برنامه خودش را بوجود آورد.

به شدت زير ضربه ، کتابفروشي ها محکوم به نابودي اند

چرا که يک تکنولوژي هرگز بي طرف نمي باشد: وابسته به استفاده اي که از آن مي شود نيست، خوب يا بد، در نهايت هميشه اين دو وجه لازم و ملزوم هم مي شوند. يک تکنولوژي جهاني نوين را مي گشايد که حسن ها و نقص هاي خود را در مقايسه با جهان گذشته داراست: در نتيجه بايد به گرايش هاي اصلي ( بعنوان مثال فقط به مزاياي اينترنت براي محققين دل خوش نکرد) و شکل هاي نوين زندگي که از آن بوجود مي آيند ، انديشيد. وب ، که جايگاه فرهنگ جديدي است و بر اساس ارزش ها ومنطق ويژه خود عمل مي کند، ساختارهاي واسطه را ميان بر مي زند :« جامعه ديگر خود را مثل يک مجموعه اي از افراد که حول سازمان هاي واسطه شکل گرفته اند، تعريف نمي کند، بلکه مانند مجموعه اي از واحدهاي کوچک ( ميکرو يونيته) در مقياس يک فرد»(٨).

کتابفروشي ها که هم اکنون هم به شدت به دليل فروش اينترني زير ضربه اند، در نهايت اولين واسطه هائي هستند که محکوم به نابودي اند، مگر آنکه « واسطه گري الکترونيکي» ( يعني مديريت بانک اطلاعاتي ) را ادامه و دنباله طبيعي فعاليت آنها فرض کنيم. آنها اين حرفه را براي آن انتخاب کردند که در مکاني مختص کتاب ، مشاوره و تبادل نظر درباره آن کار کنند، محلي براي برقراري ارتباط که در جائي مشخص و عيني موجوديت مي يابد. محدوديت مکاني در اينجا ضامن تکثر انديشه است: يک شرکت انتشاراتي با ساختارهائي با تعداد محدود افراد سروکار دارد، يک شرکت الکترونيکي با شريان هاي جهاني اي با قدرتي بي انتها روبروست( گوگل، آمازون، غيره) که با تعدادي از گروهاي بسته و کاملا دور از هم همزيستي دارند. در حاليکه تنها يک شرکت با مقياسي انساني امکان يک دمکراسي واقعي را ميسر مي سازد.

در مورد کتابخانه ها نيز، پذيرش اين امر که غناي فرهنگي و فکري توسط امکان دسترسي به تعداد نامتناهي از متون از طريق يک شبکه مجازي تقويت مي شود، مثل آنست که بپذيريم که امر برابري انسانها هيچ ربطي به آموزش و ساختار اجتماعي ندارد و فقط محدود به برابري دسترسي به اطلاعات است – امري که فانتازم قدرت هاي بزرگ را تغذيه مي کند (« يک کتابخانه در جيت خود داشتن»). برعکس جنبش هاي رهائي طلب هميشه بر ضد اين نگرش نئوليبرال از برابري صوري شانس ها مبارزه کرده اند ، تا از آموزش همگاني دفاع کنند که هيچ ربطي به شيوه « تنها در مقابل دانش» ي ندارد که طبقات حاکم همواره آنرا پيشنهاد داده اند. در فرانسه بسياري از آثار به واسطه کتابخانه ها قابل دسترسي اند، کتابخانه هائي که از هردو فرانسوي يکي به آنها سر مي زند(٩)!

حتي عملکرد ناشرين و دانش حرفه اي آنها با فزوني گرفتن کتاب هاي الکترو نيکي هرچه بيشترکمرنگ مي شود. امر انتخاب يک اثر که جوهر اساسي کار انتشارات است و در شرائط کنوني به دليل عيني بودن کتاب و شرائط انتشار آن ( هزينه چاپ ، نشر و پخش، حقوق نويسنده) ضروري است، در شرائطي که بتوان هر مطلبي را با هزينه کم برروي اينترنت منتشر کرد، اهميت خود را از دست مي دهد.

و بالاخره شايد اساس تغييرات بنياديني که eBook آغاز کرده در اين نکته نهفته باشد که اگر عينيت کتاب از بين برود – و همراه با آن همه فرهنگي که به آن وابسته است – متني بودن آن از هم فرو مي پاشد. کتاب تبديل به شئي اي ورا رسانه اي مي شود و توليد ش به شکل کاملا سنتي آن هيچ تاثيري در اين امر ندارد. بايد به آنهائي که از همزيستي چاپي و الکترونيکي دفاع مي کنند يادآوري کرد که در طول سي سالي که صنعت چاپ بوجود آمد، توليد دست نوشته ها وسيعا گسترش يافت تا زمانيکه بازار اشباع شد و گردش عمومي به سوي چاپ صورت پذيرفت. دست نوشته از آن پس به تدريج تبديل به شيئي اي براي کلکسيون شد. مقايسه اين امر با شرائط کنوني شگفت آور است ( از جمله توليد انبوه کتاب چاپي…) بخصوص که استدلال ها در دفاع از مدل انتشار دوگانه چاپي – الکترونيکي از کتاب محصولي مي سازند که بويژه به دليل شيئي گرافيک بودن آن توجهي يگانه را مي طلبد.

طبيعت فيزيکي آنچه متن بر آن نوشته شده و محيط آن بر شيوه خواندن تاثير مي گذارند. اينترنت به مفيد ، سريع و انبوه بودن اطلاعات اهميت مي دهد. امر خواندن در آن بيشتر محدود، طبقه بندي شده ونا پيوسته است. الکترونيکي کردن ، «ابرمتن»، و «چند رسانه ها»، نوعي « ابر توجه » (hyper-attention) را باعث مي شوند که روانشناسان امريکائي آنرا در مقابل deep attention ( توجه عميق ) ي قرار مي دهند که لازمه خواندن پيوسته يک متن بر روي کاغذ است. خطر آنکه خواندن به شيوه کلاسيک، از جمله به دلايل فيزيکي، غير قابل تحمل شود هرچه بیشتر شکل مي گيرد. در نتيجه ما در آستانه « از بين رفتن قدرت فراگيري (..) و جايگزيني آن با نوعي از توانائي اطلاعاتي » هستيم(١٠). آنچنانکه نيکولا کار(Nicolas Carr) تاکيد دارد:« آخرين چيزي که شرکت هاي اينترنتي مي خواهند، تشويق خواندن آرام، ملايم و همراه با تمرکز است. منافع اقتصادي آنها حکم مي کند که خواندن سرخوشانه را تشويق کنند»(١١).

فضاي آرامي که کیش سرعت را به شکست مي کشاند

برعکس قدرت کتاب در آنست که به تعدادي از نظرات شکل داده به آنها عينيت مي بخشد، امري که فضاي گفتگوي دمکراتيک را بوجود مي آورد. روژه شارتيه (Roger Chartier)، تاريخ نگار، بخوبي نشان داده که وراي محتوي مطالب چاپ شده، خود امر خواندن چه بصورت فردي و چه گروهي ، که در قرن هجدهم از لحاظ اجتماعي رواج يافت، چگونه « ريشه هاي فرهنگي انقلاب فرانسه » (١٢) را ايجاد کرد، يعني تفکرنقادانه، عادت به بحث مستدل، تبادل نظر سياسي…و آنچه که در همه جا از جلسات ادبي تا گردهم آئي دهقانان انجام مي گرفت : کساني با خواندن متن با صداي بلند فضائي براي توجه مشترک را بوجود مي آورند.

کتاب چاپي با پيوستگي و پايان پذيري اش، با عينيت و حضورش، فضاي آرامي را مي آفريند که فرهنگ سرعت و نابودي حس نقادانه را به شکست مي کشد. بدين ترتيب تکيه گاه و وسيله اي است براي بوجود آوردن يک تفکر هماهنگ و عميق، به دور از شبکه ها و امواج بي پايان خبرها و جلب نظر ها: کتاب چاپي يکي از آخرين سنگرهاي مقاومت است.

* استارت آپ به شرکت هاي کوچکي گفته مي شود که در زمينه هاي تکنولوژي پيشرفته کار مي کنند و منطقا مي بايد حامل نوآوري تکنيکي باشند

** پوژاديست : منسوب به پير پوژادا، که رهبري يک جريان سياسي و سنديکائي راست افراطي را بين سال ١٩٥٣ تا ١٩٥٨ بر عهده داشت.

١- « L’internationale des e-bibliothèques », Laurie Haslé, 20minutes.fr, 27 avril 2009.

٢- Robert Darnton, « La bibliothèque universelle, de Voltaire à Google », Le Monde diplomatique, mars 2009

٣- Cf. Jean-Noël Jeanneney, Quand Google défie l’Europe. Plaidoyer pour un sursaut, Mille et une nuits, Paris, 2005

٤- Rapport « Accueillir le numérique ? Une mutation pour la librairie et le commerce du livre », Association des librairies informatisées et utilisatrices de réseaux électroniques (Alire) et Syndicat de la librairie française (SLF).

٥- « Un monde d’informaticiens et de manutentionnaires ? Livre indépendant et nouvelles technologies », in Joël Faucilhon, Le Livre : que faire ?, La Fabrique, Paris, 2008.

٦- Jérôme Vidal, Lire et penser ensemble. Sur l’avenir de l’édition indépendante et la publicité de la pensée critique, Amsterdam, Paris, 2006.

٧- Rapport « Accueillir le numérique ? », op. cit.

٨- Pascal Josèphe, La Société immédiate, Calmann-Lévy, Paris, 2008.

٩- Benoît Yvert, « L’Avenir du livre », Le Débat, n° 145, mai-août 2007, p. 6.

١٠- « Formation et destruction de l’attention », Arsindustrialis.org, 2008

١١- « Google nous rend-il stupides ? », Les Cahiers de la librairie n° 7, janvier 2009.

١٢- Roger Chartier, Les Origines culturelles de la Révolution française, Seuil, Paris, 1990

به نقل از http://ir.mondediplo.com/article1459.html

+ نوشته شده در  چهارشنبه پانزدهم مهر 1388ساعت 3:52  توسط فریبرز خسروی

آیا کتابداران نیز باید در پی اداره جهان باشند؟

اخیرا مطلبی را ازمرلین جانسون با عنوان ” وقتی کتابداران جهان را اداره می کنند؟” خواندم. بدون آن که بخواهم در باره این مطلب قضاوتی داشته باشم ، عنوان آن، این سوال را برایم پیش آورد که آیا کتابداران نیز باید مبتلا به ادعای اداره دنیا شوند و یا  باید تصویر واقع گرایانه ای از رشته و حرفه خود داشته باشند؟ در جامعه کتابداری ایران با دو گروه آسیب دیده مواجهیم. گروهی که به شدت نسبت به این رشته و حرفه احساس کهتری دارند. اینان در خلوت و جلوت خود را چنان حقیر می یابند که اذعان دارند که گاهی از گفتن عنوان رشته و حرفه خود پرهیز می کنند. برخی از استادان نیز بر این احساس مهربانانه نفت عاطفه می پاشند و این احساس را در روان دانشجویان نهادینه می کنند.استادی به دانشجویان افاضه فرموده بودند که ” افراد با بهره هوشی پایین به این رشته می آیند. کم فهمی شما هم حاصل این مساله است” ایشان شاید در آن لحظه فراموش فرموده بودند که خودشان نیز در دو مقطع فارغ التحصیل همین رشته اند!.معمولا چنین تراوشاتی از انسان هایی بیرون می آید که دچار احساس کهتری مرضی هستند. پیامدهای این احساس را می توان در رفتار زیر خلاصه کرد. رفتاری که در بسیاری از این افراد قابل مشاهده است:

  • گریز از مسئولیت
  • رویا بافی و جبران خیالی
  • خودنمایی و کتمان کهتری
  • تخریب دیگران
  • نسبیت گرایی

گروه دوم کسانی هستند که بیمارگونه احساس مهتری دارند. گاهی چنان تصویر غیر واقعی از رشته و حرفه ارائه می دهند و چنان تقدسی به آن می بخشند که حالتی مینوی و غیر واقعی می یابد. این تقدیس بی جهت نه تنها موجب پویایی و رشد رشته و حرفه نمی شود بلکه این بزرگ بینی بی جهت مانع واقع بینی و خدمت صادقانه می شود. این افراد معمولا دچار خودشیفتگی هستند . این بیماری گاهی در قالب پر قدرت و پر اهمیت نشان دادن شغل  و رشته بروز می کند. اینان معمولا ترسیمی بسیار اغراق آمیز با بزرگنمایی بالا از واقعیت دارند.پرمدعایی این گروه باعث می شود که کم تحرک و تهی از معنا باشند . به قول سعدی: ز دعوی پری زان تهی می روی  .  در این افراد ویژگی های زیر قابل مشاهده است:

  • مهم پنداشتن خود
  • احساس محق بودن
  • فقدان حس همدلی
  • حسود بودن و احساس مورد حسادت قرار گرفتن
  • خیال پردازی پیرامون قدرت ، ذکاوت و …

برای رسیدن به تصویری واقعی از رشته و حرفه کتابداری ضروری است که از این دو احساس بیمارگونه دوری جست. قوت و ضعف و فرصت ها  و تهدیدهای موجود را شناسایی کرد و به درکی واقعگرایانه رسید. احساس حقارت و احساس بزرگی بیمارگونه حاصلی جز تخدیر و عدم پویایی و هدر رفتن فرصتها  نخواهد داشت. دوری ازین کاستی ها  فقط در سایه رشد تفکر نقاد و ارزش دهی به تفکر خلاق حاصل می شود.

استنشاق مقالات!

بنده خدایی  گفته بود که در آخزالزمان قومی ظهور می کند که با استنشاق! حق را از باطل تشخیص می دهند. فکر می کنم که این جمله در توصیف گردانندگان یکی از نشریات تخصصی کتابداری شرف صدور یافته باشد. این نشریه  به صفت علمی پژوهشی نیز منتصب  است.   شاهد بوده ام که :

  • مسئولان محترم  آن نشریه فخیمه ظاهرا با بوییدن و اگر به نقلل قول اول نوشته معتقد باشیم با استنشاق ، علمی بودن و قابلیت چاپ مقالات را تشخیص می دهند.در آن نشریه اثری از داوری دیده نمی شود.
  • شاهد بوده ام که یک صبح تا ظهر تاییدیه مقاله ای صادر و از راه دور برای صاحب اثر ارسال شد.
  • هرگاه کمیسیون نشریات از آنان طلب فرم داوری داشت با عجله از دیگر نشریات تهیه و برای آنان ارسال می شد.
  • در این نشریه ویراستاری علمی و زبانی جدی صورت نمی گیرد . این بی کیفیتی در بیشتر مقالات قابل رویت است.

اگرچه نام نشریه براهالی رشته پوشیده نیست اما نام این نشریه را نمی نویسم تا ذوی العقول  و بعضا ذوی المنافع ! بر نیاشوبند که چرا اسرار رشته را بر ملا می شود و بر آفتاب میافتد . اما با صراحت باید گفت که تا کنون  این رشته و حرفه ازین سکوت ها و اغماض ها لطمه فراوانی دیده است.متاسفانه تملق و چاپلوسی همچون یک روش در این حوزه  در حال رسمیت یافتن است

این ها را نوشتم تا پاسخگوی عزیزانی باشم که از من جویای  علل رد مقالاتشان در آن نشریه بودند و به پاسخ دست نمی یافتند

ادکاییان در شیراز

روزهای نخستین خردادماه  در شیراز مهمان ادکاییان بودیم. صدای گرفته خانم پاسیار و دوندگی های آقای اشتری نمودارتلاش و همتی بلند بود . این دو، نماینده روی صحنه ده ها نفری بودند  که از ماه ها پیش با وقت گذاری و برنامه ریزی، خالق آن همایش شده بودند.  وجود این جوانان کوشا و پرانگیزه ، آینده ای  پویا را برای این حوزه نوید می دهد.

همایش ادکا در شیراز- عکس از دلنشین دانایی

همایش ادکا در شیراز- عکس از دلنشین دانایی

گرچه تا انتهای کنفرانس برای بسیاری از شرکت کنندگان معلوم نشد که  “میان رشته ای” صفتی عرضی و یا ذاتی است؟ آیا آن را باید  فقط  یک گرایش دانست و یا…. اما تعدادی از مقالات ارائه شده بیانگر ذهن خلاق و نوگرای پدیدآورانشان  بود. شاید یکی از رسالت های انجمن های علمی و سایر نهادهای مسئول برکشیدن و بسترسازی برای بالندگی این استعدادهای گرانسنگ باشد.

شیزازیان مهمان نواز، امکان بازدید از بعضی اماکن تاریخی شهر را فراهم کرده بوند. مجموعه زیبای ارگ و بازار و… نشان از رونقی چشمگیر در دوره ای از تاریخ این شهر پر رمز و راز دارد. در چارسوی بازار وکیل یکی از همراهان مشغول خرید خورجینی است که سابقا در دیار ما مصرفی  دیگر داشت! اما در این روزهای پست مدرن آدمیان نیز به جای کیف از آن استفاده می کنند.در توقفی که پیش آمده ، صحنه ای را که محمد هاشم آصف ملقب به رستم الحکما در کتاب رستم التواریخ نقل می کند در هیاهوی بازار در مقابلم شکل می گیرد:

بر دکان بزازی  میرباقر گرگ یراق، رامشگری به نام ملا فاطمه شیرین شمایل، آواز سرداده است. کریم خان  که مشغول بازدید از بازار است به این چارسو می رسد . می نشیند و خطاب به رامشگر می گوید”شعرهای نصیحت آمیز مناسب بخوان و مترس که ما از سخن راست نمی رنجیم” و او بر پادشاه می خواند:

ریشخندی به تو بنموده فلک غره مشو     کز دماغ تو برون آورد این باد غرور

و

مکن تکیه بر ملک  دنیا و پشت                                                              که بسیار چون تو بپرورد و کشت

و

ده روز دور گردون افسانه است و افسون                                                   نیکی به حال یاران، فرصت شمار یارا

کریم خان با شنیدن این اشعار بسیار متاثر می شود و رامشگر را صله فراوان می دهد.اگر یک صدم این گزارش هم راست باشد می تواند بیانگر آزادی و حسن سلوکی باشد که حدود چهارصد سال پیش بر این سرزمین حاکم بوده است.

هنگام بازگشت امیدواریم که تاخیر چهارساعته فرودگاه تهران تکرار نشود. با شادی فراوان با تاخیری نیم ساعته راهی تهران می شویم. وقتی مهماندار مشغول آموزش نحوه بکارگیری ماکسهای اکسیژن است با خودم می اندیشم که برای بعضی از این هواپیما ها بهتر است  به وقت اضطرار به  جای ماکس یک ورق وصیتنامه و البته به همراه یک خودکار از سقف هواپیما آویزان شود تا مسلمین بی وصیت راهی دیار باقی نشوند !

بدون شرح

روز پنج شنبه از مقابل یکی از کتابخانه های” کلان شهر تهران” گذر می کردم . نمی دانم  بیماری مزمنم  گل کرد یا حس کنجکاوی که ببینم در این واویلای بین التعطیلین همکاران  زحمت کش چه می کنند! ساعت ده صبح است . راهی آن کتابخانه  می شوم.

بر روی در نوشته است” مقدم شما مراجعه کنندگان را گرامی می داریم”. خانمی با یک نصفه نان سنگک دو آتشه  و پنیر و چای مشغول صبحانه بود. وقتی مرا دید نمی دانم چرا بر سرعت جویدنش افزوده شد.هنوز نیم جویده لقمه در دهانش بود که با لحنی نیمه لاتی فرمودند: فرمایش!. عرض شد برای مطالعه آمده ام. کارت؟ –البته الف کارت  بین الف و واو تلفظ می شود–. عرض شد عضو نیستم. فرمودند: نچ ! نمی شه. گفتم : چه باید کرد.آیا اگر کسی عضو نباشد و بخواهد یکی دوساعت از این امکانات استفاده کند راهی ندارد؟ فرمودند فقط عضویت. — البته عین عضویت با ضمه تلفظ می شود. –گرفتن لقمه و جویدن ادامه  دارد اما نه با سرعت اولیه.حالا اگر کارت ملی یا شناسنامه پیش شما بگذاریم نمی شود یک ساعت اجازه استفاده بدهید . نچ ! ویرم گرفته  ادامه دهم. بسیار خوب می خواهم عضو شوم . عکس و کپی شناسنامه و کارت ملی همراه دارم. مسئولش نیوومده. جویدن ادامه دارد . کی می آید؟ مرخصی زایمون است. اواخر هفته آینده بیایید قراره یکی جای ایشون برفستن!. سرم  گیچ می رود یاد مرحوم رانگاناتان و داش آکل می افتم لغاتی از ذهنم عبور می کند . هر کتابی…خواننده اش….اطلاعات …. همه …هر لقمه ای ….دهانش …. با سلام گرم خانم دیگری که تازه از در وارد شده به خودم می آیم. به به … چه عجب  صفا آورده اید .منت گذاشته اید . دیروز داشتم در باره سر مقاله شما با این خانم … صحبت می کردم …بر می گردم می بینم مثل جن و بسم الله خانم قبلی و نان سنگک و لقمه ها غیب شده اند. پس از چند لحظه ظاهر می شود.  با لحنی کاملا ملایم و مودبانه می فرمایند: حضرتعالی-البته عین حضرتعالی را کاملا از مخرج ادا می شود- اگر عکس هم همراه ندارید دوربین هست الان برایتان کارت صادر می کنم. البته عرض کردم که شما نیاز به کارت ندارید…

نمی دانم چرا ناخوداگاه شعر حافظ را بر خود می خوانم:

در میخانه ببستند خدایا مپسند                         که در خانه تزویر و ریا بگشایند    که ظاهرا این در گشودهْ گشوده است.

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم مهر 1387ساعت 4:33  توسط فریبرز خسروی

یکشنبه در دوشنبه 2

یکی از سخنرانان مدعی شد که نزدیک به هفتاد درصد کتابخانه ها به رایانه تجهیز و به شبکه متصل شده اند.در زمان پرسش و پاسخ از وی پرسیدم سخنران قبلی گفتند که اکثر نقاط کشور بیش از هفت ماه در سال برق ندارند. و برق آنها در فصل تابستان که معمولا مدارس تعطیل است وصل می شود . اگر این آمار درست است آنان از این رایانه ها چگونه استفاده می کنند. فرمودند: راست می گویید . در بسیاری از مدارس حتی کامپیوترها را از جعبه هم خارج نکرده اند. پس از پایان پرسش و پاسخ ظریفی به آهستگی در گوشم گفت: کل آمار ارائه شده صرفا تبلیغی و نا درست است .به نظر می رسد مشکل آمار، مشکل همیشگی همه کشورهای جنوب است!

خانمی هم از تنسی امریکا در کنفرانس شرکت داشتند. ایشان هم مسئول یک کتابخانه بودند و هم به تدریس این رشته اشتغال داشتند. از وی پرسیدم جند بار در ایفلا شرکت کرده است ؟ قیافه متعجبی به خود گرفت. مشکوک شدم که شاید سوال را بد پرسیده ام . با تکرار معلوم شد اصلا ایشان نمی دانند ایفلا چیست! قابل توجه بعضی طراحان سوال کارشناسی ارشد و دکتری که تا کنون ایفلا را جزء اصول اعتقادی کتابداری تلقی فرموده اند.

دوشنبه چون سایر جمهوری های پسا شوروی پر از مجسمه است. در اینجا بیشترین مجسمه ها مر بوط به شعراست. رودکی – فردوسی – حافظ – عینی-واین خود نشان دهنده پیوند عمیق فرهنگی و زبانی است که هفتاد سال مبارزه شوروی با آن نتوانسته است آن را از بین ببرد. این فقط جنبه تاریخی ندارد شعر معاصر ایران هم در شاعران معاصر تاجیک تاثیر گذار بوده اند :

” بازار صابر” شاعر تاجیک می سراید:
وقتي‌ كه‌ در آب‌ مي‌نمايد مهتاب‌،

تيزينه‌ مشوييد، مشوييد در آب‌

مهتاب‌ در آب‌ زخم‌ مي‌بردارد

مي‌گفت‌ در اين‌ باره‌ سپهري‌ سهراب‌

کتابخانه ملی تاجیکستان به نام فردوسی نام گذاری شده است . می گفتند در مجموعه آنان سه و نیم میلیون جلد کتاب روسی وجود دارد . 2200 نسخه خطی به زبان فارسی و عربی و2500 جلد کتاب چاپ سنگی دارند. قدیمی ترین نسخه به قرن 11 تعلق دارد. در تاجیکستان بزرگترین مجموعه خطی با 6500 نسخه در انستیتو شرق شناسی نگهداری می شود.    چند سال پیش آقای علی بهرامیان از سوی کتابخانه آیت الله مرعشی نسخه های خطی را فهرستنویسی کرده است . گله مند بودند که تا کنون فقط یک جلد این فهرست ها منتشر شده و کار متوقف مانده است. شرایط نگهداری کتب خطی اصلا مطلوب نیست .ساختمان کتابخانه بسیار قدیمی و تجهیزات کهنه و مستعمل است. ترک هایی در دیوارهای ساختمان دیده می شود. می گفتند مربوط به زلزله 4 ریشتری!! است که سال پیش رخ داده است. یا ریشتر آنان متفاوت است ! و یا در

عدد آن اشتباه می کنند. بنای جدیدی را در دست ساخت دارند که در مرحله پی ریزی است. بالاترین حقوق ماهانه در کتابخانه کمتر از صد دلار است.نرخ ارزاق در بسیاری موارد ۲۰ تا ۳۰ درصد ارزان تر از ایران است.

جناب رئیس جمهور تاجیکستان دائم در حال سرکشی به  نقاط مختلف و به قول خودشان به خواجگی خلق و قشلاق است! در خبری که از تلویزیون پخش شد اعلام نمودند که ایشان ضمن افتتاح یک باب مرغداری که با کمک ایران ساخته شده است گفته ا ند: تا سال آینده باید تعداد مرغها مثلا  به یک میلیون قطعه افزایش یافته و آنها باید روزانه یک میلیون تخم هم بگذارند!!. احکام دستوری که فقط به درد خبر می خورد و در عمل مشکلی را حل نخواهد کرد و از این منظر چقدر شبیه هم هستیم.

شهر دوشنبه سه یا چهار خیابان اصلی دارد . به دلیل آن که مقر ریاست جمهوری و وزارت خانه ها در این خیابانها قرار دارد مورد رسیدگی بشتری قرار می گیرند. هر چقدر از این خیابان ها فاصله بگیریم مشکلات و کمبودها بیشتر خودش را نشان می دهد. مقبره ملا یعقوب چرخی از مشایخ دراویش نقشبندیه از اماکن دیدنی تاجیکستان و زیارتگاه اهالی است. از او آثاری در تفسیر قران برجای مانده است. او متوفای ۸۵۱ است. این مسجد و مقبره به فاصله ۷ کیلومتری دوشنبه است. به آنجا که رسیدیم همانگونه که در عکس گزارش شماره 3خواهید دید همه چیز حتی نوع پوشش مردان هم عوض شد. تک مناره ی زیبای این بنا از زمین روییده است.

این مسجد و مقبره در جای بسیار سرسبز و زیبایی قرار دارد. چنارهای بسیار قطور بیانگر کهن بودن این مکان

است . انرژی مثبت و آرامش بخشی را احساس می کردم . قبلا در چند جا از جمله منی و کلیسای معلولا در حومه دمشق این احساس را تجربه کرده بودم.

در موزه ملی که تاجیکان به آن آثارخانه می گویند آثاری از دوران پارینه سنگی و نو سنگی و بعداز آن گرد آمده است. مجسمه های کوجک و بزرگ بودا نشان از رواج این آیین در گذشته در قسمتهایی از این کشور دارد.بزرگترین ان مجسمه از بوداست که طول آن حدود ۱۴ متر است. آثار زیادی از آیین زردشتی نیز در این مجموعه گرد آمده است. سر بسیاری از مجسمه ها با انگیزه مذهبی آسیب دیده است.

بازدیدکنندگان بسیاری از ژاپن فقط برای دیدن این مجسمه به دوشنبه سفر می کنند.

بودای چهارده متری

بازار مکاره ای به نام نمایشگاه

آنچه می آید برای اولین شماره “عطف” نوشته شده است. امیدوارم این نشریه با همراهی و همدلی همه کتابداران نقطه عطفی در نشریات کتابداری باشد.

در ایستگاه مصلا از مترو پیاده می شوم . درست تر است بگویم که هجوم جمعیت پیاده ام می کند!.این هجوم آن هم برای رویدادی فرهنگی بسیار امیدزا و مبارک است. سخن رئیس آرشیو ملی پاکستان را به یاد می آورم. او در سال گذشته برای شرکت در اجلاس سواربیکا ، در تهران بود. وقتی با کثرت جمعیت در نمایشگاه و مخصوصا تعداد چشمگیر جوان و نوجوان روبرو شد نا خواگاه گفت: آینده متفاوت و درخشانی در انتظار کشور شما خواهد بود.

از درون ایستگاه ، نمایشگاه شروع می شود. یکی از موسسات کمک درسی از دیواره پله ها تبلیغ را شروع کرده و حتی درون ایستگاه جایگاهی برای فروش و ثبت نام برپا کرده است. به فضای باز می رسیم. بلندگویی یک نفس خلق الله را بیشتربه دو غرفه مشهور کمک درسی فرا می خواند. یکی که وقف عام است و حتما فقط برای خدا تلاش می کند . دیگری هم لابد از روی خیرخواهی وبرای وادار کردن جوانان به تلاش بیشتر ، به آنان برای شرکت در آزمون وعده مرسدس بنز می دهد.اصولا در این دیار همه برای خدا و خدمت به مردم تلاش می کنند . حتی آنان که پول نزول می دهند نیز، با کلاه شرعی ، رضایت خالق و شفقت بر مخلوق را در نظر دارند. تعداد غرفه ها و فضایی که در همین اول نمایشگاه این دو موسسه اشغال کرده اند شاید از صد غرفه بیشتر باشد که از قدیم گفته اند هر که پولش بیش جایش بیشتر! در نزدیک درب شمالی، غرفه های کمک آموزشی و کودکان و نوجوانان مستقرند. برای رسیدن به سالن عمومی راه زیادی را باید طی کرد. لابد فکر کرده اند که معمولا پیرمردان و پیرزنان ازغرفه های کمک درسی و کودکان قرار است خرید کنند لذا آن را در نزدیکی در ورودی قرار داده اند.

به شبستان اصلی نزدیک می شوم. عظمت سازه و گنبد و مناره های نیمه کاره پس از گذشت بیست سال مرا به این سخن رهنمون می کند که:عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها. ما در ابتدای هر کار بسیار وسیع تر از نیاز می بینیم و در حین اجرا بسیار کمتر از نیاز تخصیص می دهیم. لذا پروژه ای که در بسیاری از کشورها دو یا سه ساله به پایان می رسد در کشور ما بیش از سی سال به طول می انجامد. فرودگاه امام از سال 1354 کلید خورده است!

ظهر جمعه است و اذان در مصلا مومنان را فرا می خواند. قبلا هم در گفتگو نوشته بودم .ما ملت عجیبی هستیم. در همین زمان که در مصلا که علی القاعده باید جای اقامه نماز باشد از نماز خبری نیست و ازدحام جمعیت بیداد می کند. در دانشگاه تهران که باید محل کتاب باشد نماز جمعه برقرار است.یاد کلام وزیر وقت ارشاد در سال 87 افتادم که در این مورد گفته بودند:” «…چه اشکالی دارد اگر ما بازگشتی هر چند به صورت نمادین به گذشته خود داشته باشیم و بگوئیم مصلای ما همان نمایشگاه ماست، دین ما همان سیاست ماست، سیاست ما همان دین ماست».

به شبستان می رسم.آقایی از شدت ازدحام غش کرده است . جمع زیادی دورش جمع شده اند.یکی از دوستان را می بینم. پکر است. می گوید کتاب دلخواهش را دیروز جمع کرده اند. می گویم مگر شما از رده بندی جدید سه سه ئی بی خبری؟ چند سالی است که این شیوه مجری است. مدیر کمیته‌ ناشران داخلی  کتاب های عرضه شده در نمایشگاه کتاب تهران را در سه رده تقسیم  فرموده اند : «کتاب‌هایی که حکم غذا را برای جامعه دارند و قوت جامعه هستند، کتاب‌هایی که حکم پفک و شکلات را دارند که اهل علم و فضل به آن‌ها توجهی نمی‌کنند، اما مضر هم نیستند و کتاب‌هایی که مضرند و ما باید جلوی آن‌ها را بگیریم در اغلب غرفه ها دو پشته ایستاده اند و در بعضی چند پشته. از دور باید طواف کرد و گذشت. ایستادن باعث زحمت روندگان و ابطال طواف است.از دو غرفه خرید از راه دور انجام می دهم. با ایما واشاره عنوان کتابهارا می گویم و پول را دست به دست می کنم و کتابها را نیز با دست به دست تحویل می گیرم.یکی از اینها کتاب فضیلت های فراموش شده مرحوم راشد است که برای هدیه به یکی از دوستانم خریده ام.

به غرفه کتابهای خارجی می رسم .در این جا از ازدحام کاسته می شود و می توان در صورت لزوم به لمس کتاب و تورق هم توفیق حاصل کرد.در صفحه نخست سایت نمایشگاه نوشته است که نمایشگاه با حضور1700 ناشر خارجی برگزار می شود .با نگاهی گذرا به تعداد غرفه های خارجی این عدد کمی متورم به نظر می رسد. بعدا در سایت دولت خواندم که وزیر ارشاد تعداد ناشران خارجی را 980 اعلام کرده است! البته این تعداد هم خودشان شرکت نکرده اند بلکه کتابهای تعداد زیادی از ناشران خارجی را واسطه های داخلی ارائه کرده اند. در غرفه کشور عمان کتابی توجهم را جلب می کند. در حین تورق متوجه شدم که در سال 1996 نشر یافته است.این با ادعای برگزار کنندگان که اعلام کرده اند که فقط به کتابهای نو اجازه ارائه داده اند منافات دارد.

بعد از سه ساعت قصد ترک نمایشگاه را دارم. دو طرف خیابانی که به ایستگاه مترو منتهی می شود دستفروشان بساط کرده اند. از جقجقه تا ساندویچ و از دی وی دی تا لباس بچه. نگاه همه آنان نگران است. از یکسو مشتریان را می نگرند و می خوانند و از سوی دیگر مامورانی را می پایند که هر چند دقیقه یکبار یورش می برند و بساط اینان را برمی چینند. یکی از دستفروشان بلند فریاد می زند که پولتان را هدر ندهید . یک دی وی دی با 5000 کتاب فقط سه هزار تومان. در یکی از غرفه ها هم با پرداخت 5000 تومان حق اشتراک مدعی بودند که امکان کپی برداری از 170000 کتاب را برای یکسال از طریق اینترنت فراهم می آورند. همین چند دقیقه پیش بود که در سرای اهل قلم، بحث حق مولف در فضای مجازی داغ بود. همیشه بین نظر و شعار با واقعیت فرسنگها فاصله است.

به درب ورودی مترو نزدیک می شوم . انبوه جمعیت عطش رفتن دارد و ناهیان از منکر نیز در این محشر به وظیفه خود عمل می کنند. خود را درون واگن مترو می یابم و نفس عمیقی می کشم و با خود می اندیشم:

به راستی آیا این نوع برگزاری، با فلسفه وجودی “نمایشگاه ” همخوانی دارد؟ آیا این نمایشگاه فرصت نمایش دادن و بحث و تدقیق در مورد آثار ارائه شده را فراهم می آورد .روانشناسان امریکایی معتقدند که ابر متن ها و رسانه های دیجیتالی نوعی ابرتوجه را پدید می آورد. توجهی گذرا و سرخوشانه و در مقابل توجه عمیق.به نظر می رسد طراحان نمایشگاه کتاب به این واقعیت دنیای مجاز متوسل شده و هر سال به همین نگاه گذرا و سرخوشانه سرخوشند و از تعداد بازدید کنندگان سرخوش تر.اصولا برخی جامعه شناسان معتقدند کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند ناخودآگاه دچار کوربینی اند . یعنی نوعی کوری را تجربه می کنند . ازدحام و سرعت باعث می شود که بسیاری از پدیده ها را نبینند و گذرا از آن رد شوند. به نظر می رسد همین نگاه هم در مورد نمایشگاه کتاب تهران صادق است. در این فروشگاه بزرگ سالانه و بازار مکاره کتاب لازم است کوربین بود وباید با سرعت گذشت و ندید و خرید!

کلیدواژه ها بازار مکاره کتاب ، نمایشگاه کتاب،کوربینی، توجه عمیق، ابرتوجه، رده بندی سه سه ئی


hyper-attention

deep attention