آیا هنوز هدف وسیله را توجیه نمی کند؟

دهه پنجاه  بحث های سیاسی و اجتماعی دانشجویی بسیار داغ بود. به یاد دارم که یکی از خطوط ممیزه چپ و راست {با قرائت آن دوره} این بود که مذهبیان قائل بودند که مطلقا هدف نمی تواند وسیله را توجیه کند.  این اصل همواره به عنوان اصلی مقدس و لایتغیر مطرح بود و بر فرق رقیب کوبیده می شد که اخلاقی نمی اندیشد و عمل نمی کند.  

پس از گذشت بیش از پنجاه سال از آن دوران ، در عمل مدعیان بسیاری به آن اصل پشت کردند و از هر وسیله ای برای نیل به هدف بهره جستند. اما  ندیده بودم که صاحب نظر و یا فقیهی قائل به توجیه وسیله برای رسیدن به هدف باشد و نظرا آن را تایید کند. شب پیش در جستجوی مطلبی بودم که به فتوای عجیبی مواجه شدم..اگر مصلحت اهمي که مقدم بر مفسده‌ي تهمت باشد، پيش آيد، آن تهمت جايز بلکه در بعضي موارد واجب مي‏شود؛ مثلاً اگر کسي مضر براي اسلام است و مردم را از دين منحرف مي‏کند و چاره‏اي جز تهمت براي اسکات او نباشد، تهمت به اندازه‏اي که او را ساکت کند، جايز بلکه واجب است؛ ولي تشخيص اين گونه موارد بسيار مشکل و کيد شيطان درون و برون بسيار قوي است؛ لذا بايد با کمال احتياط و مشورت با اشخاص آگاه و عالم بدون غرض، اقدام نمايد.

 

از بعضی صاحب نظران در دسترس مطلب را جویا شدم. آنان نیز برایشان عجیب بود.آموزه های دینی و تاریخ اسلام سرسر نافی این شیوه است. وقتی یاران علی ع به او استفاده از این شیوه را توصیه می کند بر می آشوبد و فریاد بر می آورد که: «أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن وُلّیتُ علیه؟! و اللّهِ لااطُورُ به ما سَمَرَ سمیرٌ و ما اَمَّ نجمٌ فی‏السماء نجماً…» آیا می‏خواهید پیروزی را به وسیله ستم بر رعیّت تأمین کنم؟! هرگز نمی‏شود. به خدا قسم! تا روز و شب باقی است و ستاره‏ای در آسمان می‏درخشد، چنین روشی پیشه نخواهم کرد…

 در تشیع ترور نیز امری ممنوع و حرام است . به قول ظریفی ناآگاهانه بودن و ناجوانمردانه بودن شاید از دلائل این حرمت باشد.حال چگونه است که تهمت زدن که نوعی ترور شخصیت است جایز بلکه واجب می شود ؟ ترم اول تربیت مدرس استاد معارف پرمایه ای داشتیم که فتاوای سیاسی تشیع را بر می شمرد . نمی دانم شاید این هم از همان فتاوا باشد .در حادثه کربلا مسلم بن عقیل سفیر امام حسین ع در خانه هانی  پنهان شد تا عبیدالله زیاد را که به عیادت او می آمد تروز کند. او آمد و رفت ولی مسلم کاری انجام نداد. به او اعتراض شد که چرا با توجه به اینکه همه شرایط آماده بود از این کار امتناع کردید؟ در جواب گفت که به یاد سخنی از رسول خدا افتادم که فرمود: ” الایمان قید الفتک” ایمان جلوگیری کننده از ترور است.

حال اگر قرار باشد هر جناح و گروهی حتی با توجه به احتیاط های توصیه شده در متن فوق باب تهمت را برای اسکات طرف مقابل بگشاید و در این امر هم احساس وجوب و صواب و ثواب کند چه اوضاعی برقرار خواهد شد. البته شاید خیلی با وضع فعلی تفاوت ماهوی نداشته باشد!.

استنشاق مقالات!

بنده خدایی  گفته بود که در آخزالزمان قومی ظهور می کند که با استنشاق! حق را از باطل تشخیص می دهند. فکر می کنم که این جمله در توصیف گردانندگان یکی از نشریات تخصصی کتابداری شرف صدور یافته باشد. این نشریه  به صفت علمی پژوهشی نیز منتصب  است.   شاهد بوده ام که :

  • مسئولان محترم  آن نشریه فخیمه ظاهرا با بوییدن و اگر به نقلل قول اول نوشته معتقد باشیم با استنشاق ، علمی بودن و قابلیت چاپ مقالات را تشخیص می دهند.در آن نشریه اثری از داوری دیده نمی شود.
  • شاهد بوده ام که یک صبح تا ظهر تاییدیه مقاله ای صادر و از راه دور برای صاحب اثر ارسال شد.
  • هرگاه کمیسیون نشریات از آنان طلب فرم داوری داشت با عجله از دیگر نشریات تهیه و برای آنان ارسال می شد.
  • در این نشریه ویراستاری علمی و زبانی جدی صورت نمی گیرد . این بی کیفیتی در بیشتر مقالات قابل رویت است.

اگرچه نام نشریه براهالی رشته پوشیده نیست اما نام این نشریه را نمی نویسم تا ذوی العقول  و بعضا ذوی المنافع ! بر نیاشوبند که چرا اسرار رشته را بر ملا می شود و بر آفتاب میافتد . اما با صراحت باید گفت که تا کنون  این رشته و حرفه ازین سکوت ها و اغماض ها لطمه فراوانی دیده است.متاسفانه تملق و چاپلوسی همچون یک روش در این حوزه  در حال رسمیت یافتن است

این ها را نوشتم تا پاسخگوی عزیزانی باشم که از من جویای  علل رد مقالاتشان در آن نشریه بودند و به پاسخ دست نمی یافتند

باز هم اندر فوائد چاپلوسی

در روزگار پیشین  نظام بردگی و برده داری چنان متداول بود که حتی فیلسوف فرزانه ای چون سقراط آن را چنان مسلم می دانست که صرفا توصیه  می کرد که با بردگان خوش رفتاری شود. بعدها مصلحان، پیامبران و آزادگان با این اندیشه به مبارزه پرداختند .  علی ,ع می فرماید “بنده دیگری نباش که خدا ترا آزاد آفریده است”. در آموزه های دینی سجده جز بر خدا شرک محسوب شده و انسانها  را از آن بر حذر داشته اند. در دنیای مدرن نیز  ظاهرا از نظام برده داری و فرعونی خبری نیست. اما به نظر می رسد که در سلسله مراتب سازمانی برای حفظ پست و قدرت ،حسب مرتبهایشان! افراد به سجده و چاپلوسی مشغولند. غافل از آن که این کار هر سه سوی! این معامله نامبارک را مغبون می کند. متملق و چاپلوس شرف و انسانیت خود را می فروشد واز شون انسانی ساقط می شود. طرف مقابل هم آهسته آهسته به مقام منیع فرعونیت صعود کرده و با تصمیم های ناصواب ضمن وارد کردن خسارت بسیار زمینه های سقوط خود را فراهم می آورد.به قول حضرت مولانا:

 

هر که را مردم سجودی می کنند

هرکه را مردم سجودی می کنند زهر در جان او می آکنند

زهر اندر جان او می آکنند

و

او چو بیند خلق را سرمست خویش
از تکبر می‌رود از دست خویش

او نداند که هزاران را چو او
دیو افکندست اندر آب جو

طرف سوم هم که جامعه است از رشد و فلاح باز می می ماند و متضرر اصلی است .

به رنگ نور

بعضی ها چنانند و آنی دارند که اگر یک بار با ما ملاقات کنند چنان انقلابی در وجودمان می آفرینند که تا هستیم آن هم هست. چمران چنین بود . هر وقت یاد او در خاطرم می آید، سیل انرژی در وجودم سیلان می یابد. امروز هم که سالگرد شهادت  اوست چنین حالی دارم. حافظانه زمزمه می کنم :

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند و برخیزند              نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

قرار بود برای مهر سال 59 اولین شماره سروش دانش آموزی را منتشر کنیم.برای مصاحبه در جستجوی فرد مناسبی بودیم. فکر کردیم چه کسی بهتر از مصطفی چمران که هم تحصیل کرده و مدرس بهترین دانشگاه های  دنیا بوده ، در ناسا به کار علمی اشتغال داشته و هم اهل معنا و پرهیز است. از طریق  آقای احمد فیروزان توانستیم از ایشان که در آن زمان وزیر دفاع بودند وقت بگیریم.

ساعت 10 شب بود که به  ساختمان ریاست جمهوری رسیدیم .با ضبط صوت بزرگی در دست بدون هیچ چستجو و تشریفات وارد شدیم. ساختمان دو طبقه ای که در طبقه اولش ایشان ساکن بودند. دو مبل کهنه در اتاق و کف هم موکت .جا  برای نشستن همه نبود. همگی روی زمین نشستیم. فرزند و همسر امام موسی صدر ، دکتر عبدالله ناصری ، مهندس علی زرافشان، دکتر احمد فیروزان حضور داشتند. سوالمان را مطرح کردیم.  چه روش و شیوه ای را برای خود سازی جوانان پیشنهاد می کنید؟ و ایشان با زبانی ساده  ، اصولی عملی را بسیار زیبا و شیوا بیان داشتند. بعدا پاسخ به این سوال در تک شماره سروش دانش آموزی –که با آغاز جنگ ابتر ماند — منتشر شد. پاسخ به این سوال که تمام شد بعضی سوالات در تعمیق روش های خودسازی و همچنین مسائل روز مطرح شد. او مهربانانه خواست که ضبط را  خاموش کنیم. او سراسر عشق و آه و حسرت بود. از مادر زن فرزانه معلولش  گفت که چگونه در طبقه اول ساختمان مستقر بود و هر سه طبقه را کنترل می کرد و باچشم دل می دیدید و سیطره داشت. از خواب سیاه چادرها گفت . از تصمیمش برای ترک یار و دیار و رفاه و پست و حرکت از امریکا به سوی محرومان و تاسیس حرکت المحرومین.

می نالید و توضیح می داد که: در قیامت از دو نفر نخواهم گذشت! یکی آقای منتظری و دیگری الویری است. شکایتش از اولی این بود : نماینده ایشان برایش گزارش کرده است که من _چمران_ خوانین منطقه کردستان را مسلح  کرده ام.این در حالی است که نمایندگان ایشان در دامن خوانین افتاده اند! هرچه توضیح داده ایم ایشان نپذیرفتند .

 شکایت از دومی هم این بود: گروه ما با ایثار و از خود گذشتگی بی مانندی توانست پاوه را  از سقوط قطعی برهاند. وقتی عازم تهران شدیم منتظر بودیم از این گروه بسان قهرمانان استقبال شود. از فرودگاه عازم مجلس شدم. در راه دیدم بر بعضی دیوارها بسیار درشت نوشته اند: مرگ بر چمران قاتل تل زعتر! با خود گفتم عیبی ندارد این کار چپی هاست که چون کمونستند از هیچ دروغی برای ترور شخصیت پرهیز ندارند.. آنان که باید قدر بدانند – مثلا نمایندگان مجلس – به ارزش ایثار این عزیزان واقفند. به مجلس که رسیدم با الویری مواجه شدم . یقه ام را گرفت و گفت: به شما امریکایی ها! اجازه رشد و نمو نخواهیم داد.در آنجا بود که دریافتم بسیار تنها و غریبم. دلی پر درد داشت و سری پر شور و عشق. توضیحات آن بزرگ مرد تا نزدیکی های صبح ادامه داشت. آنچه آمد چکیده ای بسیار ناچیز از گفته هایش بود. این روزها  امثال او وجودشان کیمیا و نادر است. روانش شاد باشد که هنوز یاد او و صدای او خبر از دیگر سو می دهد :

       خدایا ترا شکر می کنم که اشک را آفریدی که عصاره حیات انسان است .

آنگاه که در آتش عشق می سوزم یا در شدت درد می گدازم

یا در شوق زیبایی و در ذوق عرفانی آب می شوم

و سراپای وجودم روح می شود، لطف می شود ،

عشق می شود ، سوز می شود

و عصاره وجودم به صورت اشک آب می شود

و بعنوان زیباترین محصول حیات

که وجهی به عشق و ذوق دارد

و وجهی دیگر به غم و درد ، بر دامان وجود فرو می چکد .

اگر خدا از من سندی بطلبد ، قلبم را ارائه خواهم داد ،

و اگر عمرم را بطلبد ، اشک را تقدیم خواهم کرد .

بدرقه ای ناخوش

دیشب  مراسم انتقال قدرت در امریکا  با حضور جمعیتی میلیونی برگزار شد. در این مراسم و سخنرانی ها  نکات درس آموز و قابل تاملی وجود داشت که شاید بعدا به آنها بپردازم .اولینش این بود که وقتی بوش و دیک چنی معاون وی وارد شدند جمعیت حاضر آنان را هو کردند. اینان ظاهرا در ماه های پایانی  کمترین مقبولیت را در تاریخ روسای جمهور کشورشان دارند.

خدا کند در مسئولیت های اجتماعیمان چنان باشیم که خوب و خوش بدرقه شویم .چگونگی استقبال خیلی مهم نیست!

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم بهمن 1387ساعت 2:31  توسط فریبرز خسروی

ادکاییان در شیراز

روزهای نخستین خردادماه  در شیراز مهمان ادکاییان بودیم. صدای گرفته خانم پاسیار و دوندگی های آقای اشتری نمودارتلاش و همتی بلند بود . این دو، نماینده روی صحنه ده ها نفری بودند  که از ماه ها پیش با وقت گذاری و برنامه ریزی، خالق آن همایش شده بودند.  وجود این جوانان کوشا و پرانگیزه ، آینده ای  پویا را برای این حوزه نوید می دهد.

همایش ادکا در شیراز- عکس از دلنشین دانایی

همایش ادکا در شیراز- عکس از دلنشین دانایی

گرچه تا انتهای کنفرانس برای بسیاری از شرکت کنندگان معلوم نشد که  “میان رشته ای” صفتی عرضی و یا ذاتی است؟ آیا آن را باید  فقط  یک گرایش دانست و یا…. اما تعدادی از مقالات ارائه شده بیانگر ذهن خلاق و نوگرای پدیدآورانشان  بود. شاید یکی از رسالت های انجمن های علمی و سایر نهادهای مسئول برکشیدن و بسترسازی برای بالندگی این استعدادهای گرانسنگ باشد.

شیزازیان مهمان نواز، امکان بازدید از بعضی اماکن تاریخی شهر را فراهم کرده بوند. مجموعه زیبای ارگ و بازار و… نشان از رونقی چشمگیر در دوره ای از تاریخ این شهر پر رمز و راز دارد. در چارسوی بازار وکیل یکی از همراهان مشغول خرید خورجینی است که سابقا در دیار ما مصرفی  دیگر داشت! اما در این روزهای پست مدرن آدمیان نیز به جای کیف از آن استفاده می کنند.در توقفی که پیش آمده ، صحنه ای را که محمد هاشم آصف ملقب به رستم الحکما در کتاب رستم التواریخ نقل می کند در هیاهوی بازار در مقابلم شکل می گیرد:

بر دکان بزازی  میرباقر گرگ یراق، رامشگری به نام ملا فاطمه شیرین شمایل، آواز سرداده است. کریم خان  که مشغول بازدید از بازار است به این چارسو می رسد . می نشیند و خطاب به رامشگر می گوید”شعرهای نصیحت آمیز مناسب بخوان و مترس که ما از سخن راست نمی رنجیم” و او بر پادشاه می خواند:

ریشخندی به تو بنموده فلک غره مشو     کز دماغ تو برون آورد این باد غرور

و

مکن تکیه بر ملک  دنیا و پشت                                                              که بسیار چون تو بپرورد و کشت

و

ده روز دور گردون افسانه است و افسون                                                   نیکی به حال یاران، فرصت شمار یارا

کریم خان با شنیدن این اشعار بسیار متاثر می شود و رامشگر را صله فراوان می دهد.اگر یک صدم این گزارش هم راست باشد می تواند بیانگر آزادی و حسن سلوکی باشد که حدود چهارصد سال پیش بر این سرزمین حاکم بوده است.

هنگام بازگشت امیدواریم که تاخیر چهارساعته فرودگاه تهران تکرار نشود. با شادی فراوان با تاخیری نیم ساعته راهی تهران می شویم. وقتی مهماندار مشغول آموزش نحوه بکارگیری ماکسهای اکسیژن است با خودم می اندیشم که برای بعضی از این هواپیما ها بهتر است  به وقت اضطرار به  جای ماکس یک ورق وصیتنامه و البته به همراه یک خودکار از سقف هواپیما آویزان شود تا مسلمین بی وصیت راهی دیار باقی نشوند !

یکشنبه در دوشنبه ۳

واژه هایی که در کوچه و خیابان و محیط دانشگاه به کار می رود و یا برابر نهاده های آنان برای واژه های بیگانه گاهی بسیار اصیل و زیباست. در اتوبوس آقایی به من گفت: نمی فرایید یعنی فرود نمی آیید یا پیاده نمی شوید. هواشناسی از رادیو اعلام می کند : هوا در دوشنبه ۲۲ درجه گرمَ . برای Open Source اصطلاح گشاده اساس ؛ برای Foundation اصطلاح ته کرسی ؛وب سایت اصطلاح سامانه؛برای اثنی عشر در معده اصطلاح دوازده انگشته ؛برای کمکهای اولیه اصطلاح یاری های اولین؛ برای موزه آثارخانه , برای آرایشگاه مردانه سرتراشخانه ؛ برای آرایشگاه زنانه مشاطه خانه ؛برای محافظت کردن  پاسبانی کردن به کار می برند .به فاصله کمتر از 10 کیلومتر از دوشنبه چند قرن به عقب می رویم

دانش آموزی در توضیح دلائل موفقیت خود در یک مسابقه هنری می گفت: با دستگیری سرور مکتب جای اول را سزاوار گشتم.یعنی با کمک و حمایت ریاست مدرسه رتبه اول

کسب کردم.  اشعار حافظ و سعدی و مولانا و اشعار شعرای معاصر ایرانی و تاجیکی  به وفور در رادیو و تلویزیون خوانده می شود. همین اامروز شعری از عجمی شاعر تاجیک از رادیوخوانده شد :

همان شب،که چشم تو اعجاز می کرد،

به رویم در بسته را باز می کرد.ورزاب

نفسهای دست تو پروانه می شد،

در آیینه بی بال پرواز می کرد.

سکوت غریب مرا می شکست آه،

مرا صد نیستان از آواز می کرد.

کسی در غزلهای من اشک می ریخت،

کسی در غزلهای من ناز می کرد.

غزلمثنوی های گیسویت اما،

مرا آشنا با شب راز می کرد.

که بود اوکه می کشت هر شب خودش را،

سحر زندگی باز آغاز می کرد.

زمین بوسه بر شانه ی عرش می زد،

همان شب،که چشم تو اعجاز می کرد.

در دوشنبه هنوز زنان و مردانی را  با لباس های سنتی  می بینیم . این لباس ها در روستاها تقریبا همگانی می شود. زنان در تولید و تجارت مشارکت دارند . در بازارهای میوه اغلب فرو شندگان زن هستند .آنان میوه ها و محصولات خود را بسیار زیبا و تمیز عرضه می کنند.

بازار برکت دوشنبه

اما به قول یکی از تاجیکان زن در آن جامعه صرفا منزلتی ظاهری دارد. او از فردی یاد می کرد که تا کنون ۲۲ زن گرفته و طلاق داده است  و هیچ مشکل قانونی هم برایش پیش نیامده است !! فقر حاکم بر کشور موجب گسترش فحشا و صدور زنان و دختران به دیگر کشورها و ازجمله  شیخ نشنهای خلیج فارس شده است. ببینید که مومن قناعت این درد را چه زیبا سروده است:

از خلیج فارس می آید نسیم فارسی

ابر از شیراز می آید چو سیم فارسی

دُ راز این دریا نمی جویم، چو دور افتاده است

از تگ دریا ته ِ چشم یتیم فارسی

می رسد از کشتی بشکسته شعرِ بی شکست

شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی

شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت

رفت با عطر کفن، عطر و شمیم فارسی

زبان در مکاتبات رسمی هنوز روسی است . اما مکالمات عموما فارسی است. البته گاهی افرادی هم دیده می شوند که فقط روسی می دانند. راهنمای موزه فقط روسی می دانست. او از روس تبارانی بود که در تاجیکستان ساکن شده است.

زبان فارسی با گویش تاجیکی فراز و فرودهای زیادی را تا کنون طی کرده است و نیاز است که سرزمین مادری اش در تقویت و استحکام آن یاری رسانش باشد.اخیرا مقاله ای از پژوهشگز تاجیک “اسفندیار آدینه” با عنوان مشکلات زبانی در تا جیکستان خواندم که آن را برای علاقه مندان می آورم:

زبان پارسی یا فارسی که درچند قرن پیش درپهنایی گسترده از هند تا بیزانس یا روم شرقی و از دریای آرال تا خلیج فارس به عنوان زبان رسمی به کار می رفت، اکنون در برخی از مراکز اصلی فرهنگ ایرانی، بخصوص ورزرودان (یا ماوراالنحر)، به دلیل بی توجهی صاحب زبانان نفوذ و منزلت خود را از دست داده است.

در تاجیکستان که بیشتر دم از بزرگداشت تمدن فرهنگ آریایی می زند، سخن و سخنوری به زبان ناب پارسی از میان رفته و اکنون شمار عمده ای از دانشمندانش که باید زبان مادری خود را بهتر بلد باشند، نمی توانند بدون لکنت و اشتباه به این زبان سخن گویند.

نه تنها شمار واژه و لغاتی که یک صاحب زبان در تاجیکستان همه روزه به کار می برد، اندک است، بلکه نحوه بیان اندیشه و احساساتش نیز شاید اصلا به دلیل نداشتن همین اندیشه و احساسات درهمریخته و در آستانه نیستی قرار دارد. از این وضع برمی آید که زبان پارسی در تاجیکستان با بحرانی عمیق گرفتار است و این بحران ناشی از چند عوامل می تواند باشد.

بحران هویت

این زبان قبل از همه با مشکل هویت روبروست. زبانی که در طول بیشتر از دو هزار سال گذشته به آن “پارسی” گفته می شد، امروز با بهانه های مختلف در تاجیکستان (و افغانستان) هویت خود را از دست داده و نام‌هایی ساخته بر آن تحمیل شده است.
بحثهای زیادی در این مورد صورت گرفته و زبان شناسان دریافتهای گوناگونی را ارائه کرده اند، ولی این مشکل تا کنون با راه علمی و واقعی حل خود را نیافته و دانشمندان همواره زیر نفوذ سیاست و ایدئولوژی‌های مختلف بناچار از نتیجه گیری‌های روشن و درست خودداری کرده‌اند.

کسانی که تا کنون تلاش کرده‌اند، “زبان تاجیکی” را به عنوان زبانی جداگانه و مستقل از فارسی مطرح کنند، گرچه پای منطقشان لنگ بوده، ولی برای اثبات ادعای خود همیشه در سایه قدرتمداران و سیاست‌های بیگانه پرور پناه جسته‌اند. اما با تکیه به این مثل  “قدرت عین حقیقت نیست، حقیقت عین قدرت است” باید گفت که منطق هماره برتر از قدرت است و به هیچ قدرتی نباید حق دخالت در منطق را داد.
این عده از صاحب نظران تفاوت‌های آوایی و دستوری، لغوی، معیارادبی، کاربرد اصطلاحات را به عنوان معیار برای مستقل پنداشتن یک زبان به کار می برند، در حالی که در زبان شناسی چنین معیارها برای شناخت یک زبان مستقل به هیچ وجه به کار نمی رود.

در زبان شناسی برای شناسایی یک لهجه از یک زبان مستقل از چهار معیار کمک گرفته می شود که اینهاست: تفاهم یکدیگری – همانندی ساختاری – پیوند یا تداوم شیوه‌ای تاریخ فرهنگی مشترک .

بر اساس این چهار معیارهیچ بهانه علمی برای جدا و مستقل دانستن “زبان تاجیکی” از فارسی وجود ندارد. یک تاجیکستانی و یک ایرانی همدیگر را با اندکی کوشش به آسانی می فهمند ، تفاوت زیادی در ترکیب گفتار این دو نیز وجود ندارد ، شیوه های مختلف فارسی از خجند تا شیراز به وسیله همانندیهایی به هم ارتباط گرفته و در مجموع زنجره‌ای از شیوه‌ها را تشکیل می‌کنند و در نهایت تاریخ مشترک فارسی زبانان را  کسی نمی تواند انکار کند.

پیش آوردن هر گونه معیار دیگری برای جدا ساختن “زبان تاجیکی” از فارسی از نظر زبان شناسی و هر فن دیگری بی پایه و غیرمنطقی است. اکنون زمان سیاست بازی‌های استعماری هم گذشته و نباید بازی‌های سیاسی تازه در پیرامون زبان ره انداخت. سیاست برهان قاطع و حقیقت روشن برای هیچ مسئله علمی به دست نمی دهد و در این زمینه اهل سیاست هم گزینه دیگری ندارند، جز این که حقوقیت علمی را بپذیرند.
با این حال، سیاست بازیهای داخلی و خارجی در پاره پاره ساختن زبان فارسی و پارسیگویان تا این زمان نقش مؤثری داشته است. در این راه، اگر بازیگران خارجی بیشتر به جدایی و درهم شکستگی فرهنگ و ملیت ایرانی کوشیده باشند، پس بازیگران داخلی همواره به خودکشی و منفعت تلاشیهای بیهوده مشغول بوده اند. اکنون زمانی است که پاسخ روشن و درستی به سیاستهای تبعیض آمیز حزب کمونیست شوروی داده و تحریفات رایج شده در آن دوران اصلاح شود.

محلگرایی
یکی از انگیزه‌های خودداری برخی افراد از کاربرد نام “پارسی” ابلته غریضه محلگرایی است. تنها به این دلیل که واژه “پارس” یا “فارس” به منطقه ای دورتر از محل ایشان ارتباط دارد، عده‌ای نمی‌توانند این واژه را بپذیرند.

بیماری محلگرایی در میان دانشمندان تاجیک به حدی است که بیشتر آنها حتی در انتخاب موضوع تحقیق خود در زبان و ادبیات، بیشتر به چهره‌هایی تمایل دارند که از محل خودشان برخاسته‌اند. مثلا اگر این ادبیات شناس خجندی باشد، قطعا موضوع تحقیقش کمال خجندی است و اگر کولابی باشد، بدون تردید سیدعلی همدانی را مورد تحقیق قرار می دهد و اگر سمرقندی باشد، پژوهشگر رودکی است.
بیشتر زبان شناسان تاجیک نیز همواره کوشیده‌اند لهجه محل خود را به عنوان زبانی واحد مطرح کنند و یا لااقل ویژگی‌های گفتاری محل خود را هرچه بیشتر وارد زبان ادبی سازند. و زبان به اصطلاح “ادبی حاضره تاجیک” اینگونه شکل گرفته و در این راه بسیاری از جنبه های زیبای زبان ادبی هزارساله عمدا از میان برده شده است.

تفکر و سیاستهای استعماری روس و انگلیس

یک نگاه ژرف ثابت می کند که تفکر استعماری در تحریف هویت زبان فارسی در آسیای میانه خیلی مؤثر بوده است. از نگاه اول چنین می نماید که این موضوع از لحاظ تاریخی چندان اهمیتی نداشته و گویا بر اساس انتخاب صاحب زبانان صورت گرفته باشد.

ولی پژوهشی ژرفتر بازمی‌نماید که بحران هویت در ورزرودان قبل از هر چیزی ریشه در سیاست‌های استعمارگرانه روسیه تزاری در قرن نزدهم و دیکتاتوری برتریخواه شوروی در قرن بیستم دارد که اکنون هم آثاری از این برتریخواهی در نحوه برخورد برادر بزرگ با گبرادران کوچک به صراحت بازتاب می شود.

عقده برتری یک بیماری اجتماعی است که در روابط بین المللی نیز از مشکلاتی عمده به شمار می آید و در آن احساس برتر بودن یک انسان بر انسان دیگر، یک قوم بر قوم دیگر و همین طور یک کشور بر کشور دیگر در رفتار و برخورد طرف گرفتار این عقده خود را برملا می سازد.

این عقده قبل از همه ناشی از تفکر استعماری است و متاسفانه هنوز در میان برخی از چهره‌ها و محافل سیاسی درفضای مابعدالشوروی روسیه به وجود خود ادامه می دهد.

عقده برتری البته به خودی خود نمی تواند عرض وجود کند و در پسزمینه خود عقده کهتری را نهفته دارد که به حیث انگیزه برای آن خدمت می‌کند. عقده کهتری انسان را بدان وامی دارد که بیش از اندازه بر شخص دیگری تکیه کند، اعتماد به نفس خود را بکشد، هنر و استعداد و دستوارد خود را در برابر دیگران نادیده بگیرد.
این عقده اجازه می دهد شخص دیگری بر انسان تسلط یابد و خود را بزرگتر او گرداند. این بیماری گاها در روابط بین المللی نیز به همان اندازه که میان دو فرد رایج است، خود را برملا می سازد. عدم اعتماد به نفس، ترسویی، ندانمکاری، منفعت طلبی و حتی خیانت به نوع خود از خصایلی است که شخص گرفتار عقده حقارت از خود بازمی‌نماید.

درواقع در زمینه زبان و هویت ما را بایستی قبل از همه از خود بنالیم که این خودیان سست عناصر ما در طول تاریخ اجازه داده‌اند تا دیگران بر ما بتازند. اگر دراوایل عهد شوروی روشنفکران و نخبگان تاجیک چون مردم گرجی و ارمنی و کناره بالتیک در برابر سیاستهای تبعیض آمیز شوروی ایستادگی می‌کردند، شاید بسیاری از ارزشهای مادی و معنوی ما به بیگانگان واگذار نمی‌شد.

بر خلاف این می‌بینیم که نخبگان سیاسی ما در اوایل قرن بیستم گزینه تسلیم و فرمانبرداری را در پیش گرفته و حتی برای پیاده ساختن اهداف بیگانه روشنفکران محلی را زیر فشار و تعقیب قرار داده‌اند.

فارسی، زبان بین المللی

زبان پارسی (فارسی) که در طول تاریخ به این نام معروف بود، در امارات بخارا و خیوه نیز به همین نام رسمیت داشت، ولی بر مبنای ایدئولوژی “قسمت کن و حاکم باش” روسیه پادشاهی و بعدها شوروی تغییر هویت کرد.قدمت این زبان به ۲۵۰۰ سال بازمیگردد و کتیبه های پادشاهان هخامنشی بر این اعدا جامه عمل می پوشاند .

سیاست جداسازی فارسی زبانان برای روسیه و انگلیس که از بازیگران اصلی “بازی بزرگ” در پایان قرن نزدهم بودند، پس از تقسیم مرزی افغانستان و آسیای میانه در آن زمان از اهمیتی استراتژیک برخوردار بود.

به این ترتیب، در آغاز نام زبان فارسی در برخی از نوشته‌های گماشتگان روسیه تزاری تحریف شد، چنانچه نام ورزرودان (ماوراالنحر) را نیز به “ترکستان” بدل کردند و پس از انقلاب این برنامه به طورگسترده و آشکار توسط دیکتاتوری اقتدارگرای شوروی به اجرا درامد.

مبارزه با فرهنگ فارسی و تغییر خط به سیریلیک نیز بر مبنای سیاست‌های نژادپرستانه و برتریخواه نمایندگان قوم زبردست در شوروی پیاده شد، یعنی خط سیریلیک برتر از خط فارسی شمرده و زبان “برتر” در سیاست نیز جایگزین زبانی شد که بیش از هزار سال به حیث یک زبان بین المللی در گستره‌ای از شرق متداول بود.

زبان فارسی که در هند و عراق و حتی نپال تا چند قرن پیش به عنوان زبان رسمی خدمت می کرد، در زمان استعمار انگلیسی‌ها در هند جای خود را به تدریج به زبان انگلیسی داد و پس از انقلاب بولشویکی در بخارا مقام خود را در میهن صاحب زبانان نیز از دست داد. و اکنون هم زبان دیگری به عنوان “وسیله معاشرت میان اقوام” در تاجیکستان به کار داشته شده است.

دمکراسی و زبان

اکنون با وجود استقلال تاجیکستان از روسها ولی این کشور از مراکز عمده فرهنگ ایرانی به شمار می‌آید، زبان پارسی از مقام رسمی “وسیله معاشرت میان اقوام” در قلمرو این کشور برخوردار نیست. البته طرح این موضوع برخی از مقامات را ناراحت خواهد ساخت و نارضایتی “برادران بزرگ” سابق و “یاران استراتژیک” کنونی نیز که هنوز “حقوقی” بر ما دارند، در فهرست توجیهاتی برای این امر ارائه می شود. ولی هنگامی که از دمکراسی شعار می‌دهیم، چرا نباید درامورداخلی خود بر اصل رای عموم کار کنیم و چرا روابط خارجیمان نیزدرچشم مردم شفاف و عادلانه نباشد؟

البته آموزش زبان روسی به عنوان یک زبان خارجی در برابر انگلیسی و فرانسوی و عربی و چینی… از فوائدی عاری نیست، ولی اعتبار آن به عنوان “زبان معاشرت میان اقوام” در قلمرو تاجیکستان نباید بیش ازاین ادامه یابد. چون این خدمت را از یک سو بیش از هزار سال زبان فارسی درمنطقه برعهده داشته و از سوی دیگر تاجیکان به عنوان قوم صاحب دولت که بیشترین جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، براساس معیارهای دمکراسی حق دارند زبان خود را در کشور خود به عنوان “زبان معاشرت میان اقوام” به کار برند، چه این حق اکثریتی است که در جامعه دمکراتیک به سر می برند.

زبان و روابط بین المللی

از سوی دیگر روابط به کشورهای دیگر نباید در امور داخلی، ازجمله مسایل زبانی در تاجیکستان تاثیر گذارد. در غیر این صورت این روابط عادلانه و دمکراتیک نخواهد بود. امروز هم کسانی هستند که ادعا می کنند که تاجیکان بدون دانستن زبان روسی یا انگلیسی به هیچ پیشرفتی نایل نخواهند شد و به این دلیل خواستار توسعه زبان روسی و انگلیسی در کشورند، در حالی که توجه به زبان رسمی همه روزه در حال کاهش است.
ولی این پرسش هرگز مطرح نشده است که چرا ژاپنی‌ها و چینی‌ها و بسیاری از مردمان دیگر که نه انگلیسی و نه روسی را بلدند (به استثنای زبان شناسان) توانسته‌اند به این همه پیشرفت برسند؟ درواقع چرا خود انگلیسی‌ها و روس‌ها بدون دانستن زبان‌های دیگری به پیشرفت لازم دست یافته‌اند؟

عده‌ای هم می گویند که چون ما شمار زیادی از مهاجران کاری در روسیه داریم، به این دلیل مردم ما باید اجبارا روسی یاد بگیرند. چه حرف پوچی! آیا مادر تاجیک موظف است که تمام عمر مهاجر کاری تولد کند؟ چرا نباید به فکر این بود که در کشور خود جایهای کاری بیشتری ایجاد کنیم و دیگر به “کار سیاه” در خارج نیاز نباشد؟

آیا از اصول استقلال این نیست که کشور و هر یکی از افراد آن باید از لحاظ اقتصادی و اجتماعی آزاد و مستقل باشند و به هیچ وجه وابستگی به افراد و اقوام دیگری را بر خود اجازه ندهند؟ دیگر باید به تفکر درویشوار “برادربزرگی”، “کمک طلبی” و “مردکاری” پایان داد و از موهبت عقل کار گرفت، چه پیشرفت انسانی هماره درعقل بوده است.

مشکل خط

از مشکلات دیگر در این زمینه مشکل خط است. چنانچه در بالا گفته شد، خط فارسی در میان تاجیکان به اقتضای سیاست‌های نژادپرستانه و ملیت ستیز شوروی از میان برده شد و بهانه‌اش هم این بود که گویا با این خط تاجیکان نمی‌توانستند پیشرفت کنند. وگرنه چرا ژاپنی‌ها، کره ای‌ها و چینی‌ها با خط بابایی خود به این همه پیشرفت نایل شدند؟
و چه طور شد که در ه ایالتی از هند خط جداگانه‌ای رایج است و این کشور با وجود ترویج چندین خط به توسعه اقتصادی بی سابقه‌ای دست یافته و با پیشرفت علمی و فنی خود از قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای به شمارمی‌آید؟

و نتیجه تغییر خط در تاجیکستان هم این شد که تاجیکان نسبت به همقومان ایرانی و افغان خود واپس ماندند، نه به پیشرفت علم و تکنیک رسیدند و نه از اندیشه‌های انسانی در جهان امروز برخوردارشدند. مثلا ایرانیان اکنون تلاش دارند با خط نیاکان به دانش هسته‌ای دست یابند و از لحاظ جامعه شناسی نیز یک دانشجوی ایرانی بهتر می‌تواند از یک دانشمند تاجیک مفاهیمی چون دمکراسی، جامعه مدنی و حقوق انسان را درک کند.

ترجمه زدگی

تغییر خط که مردم تاجیکستان را از گذشته خود جدا کرد، زبان امروزی را نیز به یک زبان ترجمه زده تبدیل کرده است. بیشتر قوانین تاجیکستان که عمدتا از زبان روسی کم هنرانه ترجمه شده؛ عبارت از اشتباهات منطقی و معنایی است و درنتیجه متن بسیاری از قوانین برای مردم عادی چه که برای یک آموخته هم نامفهوم است.

به همین دلیل، امروز مثلا به وزارت و اداره “مقامات” می گویند، در حالی که مقام وزیر است، نه وزارت، رئیس است، نه ریاست. و گاها به جای واژه “حق” شکل جمع آن “حقوقگ” را به کار می برند و “حقوق” را دوباره جمع می کنند و به اشتباه “حقوقها” می نویسند. و یا “موادها” هم که اشتباه است، زیرا “مواد” خود جمع “ماده” است و نیاز به جمعبندی دوباره ندارد.

درد ترجمه زدگی بخصوص در نوشته‌ها و پوسترهای تبلیغاتی شرکت‌ها و کارخانه‌های مختلف دولتی و خصوصی در خیابان‌های شهر دوشنبه روشنتر بازتاب شده است. خواندن برخی از این نوشته‌های تبلیغاتی درواقع تهوع آور است. یک جا نوشته اند که “حیات این صحبت است” یعنی و یا “پاک سحر انگیز” که ترجمه بی کم و کاست از زبان روسی است.

و یا از گوشی تلفن می شنویم که “مشتری دعوت شونده در شبکه فعالیت نیست” . به این هرج و مرج باید پایان داد. “حیات این صحبت است” در زبان فارسی معنی ندارد، “پاک سحرانگیز” هرزه است و “مشاری دعوت شونده…” نیز معلوم نیست چه معنی دارد. چرا نباید زبان را از قالب گفتار روسی رها ساخت؟

به هیچ وجه آن چه در زبان روسی گفته می شود، ترجمه تحت اللفظی از زبانهای دیگر نیست. چرا ما باید از زبان روسی ترجمه تحت اللفظ بگیریم؟ هر زبانی طبیعت و سرشت خود را دارد و ویاسل بیان و نحوه گفتار در آن در برابر زبان‌های دیگر متفاوت است. به این دلیل ترجمه “نریخته و نچکیده” در هر زبانی شایسته نیست.

تبلیغات بازرگانی هنر است

آیا نمی شود به زبان خودمان جمله‌های زیباتری را برای تبلیغات کالاهای بازرگانی به کار ببریم؟ اگر نمی‌شود، چرا؟ عیب در زبان است یا در صاحب زبان؟ البته در جهان هیچ زبانی نیست که توان بیان اندیشه را نداشته باشد. به ساده‌ترین زبان هم می‌شود بالاترین اندیشه را بیان کرد.

مهم نیست همان چیزی گفته شود که درزبان روسی گفته و یا نوشته شده است. سخنهای تازه‌تر و زیباتری می‌شود به فارسی گفت. دنیا در همین یک جمله روسی که تمام نمی‌شود. بهتر نیست مثلا به جای جمله بی معنی “حیات این صحبت است” بگوییم “صحبت غنیمت است” چه عمر می‌گذرد و صحبت است که به یاد می‌ماند.

کلام یا تبلیغات بازرگانی تنها تبلیغ نیست که هنرهم هست. درکشورهای پیشرفته برای یاد گرفتن این هنرمردم در کالج و دانشکده‌ها می‌خوانند و مدرک علمی دریافت می‌کنند. هنر رکلام نگاری با انواع دیگر هنر، چون نقاشی، شعر، نویسندگی، سینما، “لباس، زیبایی و غیره پیوند ناگسستنی دارد و یک رکلام نگار تاجیک نیز باید از زبان و شعر و ادبیات این مردم آگاهی کافی داشته باشد.

در نهایت، رکلامها یا تبلیغات بازرگانی باید فرهنگ و زبان ملی در خود بازتاب دهند و چهره ملت را بسازند و به این دلیل بهره گرفتن از فلکلور، شعر و ادبیات هزارساله فارسی در هنر رکلام نویسی بسیار سودمند خواهد بود.

بازار خط فارسی

اکنون عده‌ای این اندیشه ساده و بیپایه را مطرح کرده‌اند که گویا بازگشت به خط فارسی برای مردم تاجیکستان مشکلاتی را به بار خواهد آورد و ازجمله مخارج پولی زیادی می‌خواهد. در برابراین، اگر ژرفتر بنگریم، درخواهیم یافت که تا کنون این خط سیریلیک بوده که مانع پیشرفت ما شده است.

مثلا در چند سال اخیر شاعران و نویسندگان تاجیک موفق شده‌اند تنها شماراندکی از کتاب‌های خود را به خط سیریلیک چاپ کنند. ولی این کتاب‌ها به دلیل بی پولی و بی میلی مردم به کتاب خوانی، به جز شماری اندک، به دست خوانندگان نرسیده و هرگز نخواهد رسید. اگر این کتب به خط فارسی چاپ می شد، البته بازار خواننده آثار نویسندگان تاجیک در ایران و افغانستان اندک نیست و درامد قابل ملاحظه ای از این راه وارد بودجه تاجیکستان هم می‌شد.

روزنامه‌های تاجیکستان نیز به جزعده کم‌شماری در شهرها پخش نمی‌شوند، زیرا با تنها پنج میلیون جمعیتی که داریم، بیشتر از پنج هزار کتابخوان یا روزنامه خوان نمی توان توقع داشت.

ولی بازگشت به خط فارسی بازار خواننده کتب و روزنامه‌های تاجیکی را توسعه خواهد داد و بی‌گمان درآمد زیادی از این راه به بودجه ملی وارد خواهد شد. و مخارجی هم که برای گذشتن به خط فارسی به آن نیاز داریم، در برابر این همه درآمد ناچیز خواهد بود. اقتصاد بازاری تنها اقتصاد فروش پارچه و لباس نیست که اقتصاد عرضه داشتن فرهنگ و آثار علمی و ادبی به جهانیان هم هست.

مثلا چندی پیش در کتاب فروشی‌های تاجیکستان کلیات نه‌جلدی سینا را می‌فروختند که درازبکستان به زبان روسی چاپ شده بود. این کتاب نه تنها در تاجیکستان و ازبکستان، بلکه درتمامی کشورهای شوروی سابق به فروش رفته و درآمد زیادی نیز به کیسه دوستان ازبک هم باید سرازیر شده باشد. چرا چاپخانه‌های تاجیکستان نمی‌توانستند چنین کاری انجام بدهند، تا درامد آن وارد بودجه تاجیکستان شود؟

چرا که ما سیاست زده هستیم، تفکر بازاری نداریم و خود را به کارهای کم‌سود و پرزیان مشغول می‌داریم، مثلا فالنامه و مزخرفات دیگری چاپ می‌کنیم که به هیچ دردی نمی‌خورد. اگر ما درواقع منافع اقتصادی می‌خواهیم چرا از تولیدات فرهنگی و زبانی در این راه بهره نمی‌بریم؟ بازار فرهنگ البته با فروش کتاب و روزنامه هم محدود نمی‌شود، آن بازار ارتباطات است و در آن اندیشه و هنر را نیز به جهانیان باید عرضه کرد.

در پایان چاره جز پیشنهاد چند چاره کار نمی‌بینم که این‌هاست:

١- پیش از همه باید هویت اصلی زبان فارسی در تاجیکستان به رسمیت شناخته و پرده از روی تحریف و انحرافات گذشته برداشته شود، چرا که هیچ بهانه برای خودداری از کاربرد واژه “پارسی” (فارسی) برای نام این زبان وجود ندارد.

٢- دولت را لازم است در قانون زبان این کشور تجدید نظر کند و زبان فارسی را به عنوان “وسیله معاشرت میان اقوام” دوباره بر مسند خود بنشاند.

٣- در خط تاجیکی باید تجدید نظر کرد و بهترین گزینه در این راه بازگشت به خط کلاسیک فارسی است که البته آن هم با توجه به نیازمندیهای زمان امروز در همکاری با دانشمندان ایرانی و افغان دوباره تکمیل شود.

این کارها در آغاز با مشکلاتی همراه است و طبیعی است که هیچ کاری بدون مشکل انجام نمی شود، ناگزیر باید این مشکلات را تحمل کرد، تا ثمر آن را دید، ولی در غیر این صورت، خودداری از بازگشت به خط فارسی در درازمدت زیانبارتر تمام خواهد شد.

امید بسیار داریم که باردیگر اقوام تاجیک به میهن گرامی خود ( ایران ) ملحق شوند و شاهد گشترش هرچه بیشتر این فرهنگ و تمدن کهن در این مناطق باشیم+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۸۷ساعت ۰:۷  توسط فریبرز خسروی  گفتگو

بدون شرح

روز پنج شنبه از مقابل یکی از کتابخانه های” کلان شهر تهران” گذر می کردم . نمی دانم  بیماری مزمنم  گل کرد یا حس کنجکاوی که ببینم در این واویلای بین التعطیلین همکاران  زحمت کش چه می کنند! ساعت ده صبح است . راهی آن کتابخانه  می شوم.

بر روی در نوشته است” مقدم شما مراجعه کنندگان را گرامی می داریم”. خانمی با یک نصفه نان سنگک دو آتشه  و پنیر و چای مشغول صبحانه بود. وقتی مرا دید نمی دانم چرا بر سرعت جویدنش افزوده شد.هنوز نیم جویده لقمه در دهانش بود که با لحنی نیمه لاتی فرمودند: فرمایش!. عرض شد برای مطالعه آمده ام. کارت؟ –البته الف کارت  بین الف و واو تلفظ می شود–. عرض شد عضو نیستم. فرمودند: نچ ! نمی شه. گفتم : چه باید کرد.آیا اگر کسی عضو نباشد و بخواهد یکی دوساعت از این امکانات استفاده کند راهی ندارد؟ فرمودند فقط عضویت. — البته عین عضویت با ضمه تلفظ می شود. –گرفتن لقمه و جویدن ادامه  دارد اما نه با سرعت اولیه.حالا اگر کارت ملی یا شناسنامه پیش شما بگذاریم نمی شود یک ساعت اجازه استفاده بدهید . نچ ! ویرم گرفته  ادامه دهم. بسیار خوب می خواهم عضو شوم . عکس و کپی شناسنامه و کارت ملی همراه دارم. مسئولش نیوومده. جویدن ادامه دارد . کی می آید؟ مرخصی زایمون است. اواخر هفته آینده بیایید قراره یکی جای ایشون برفستن!. سرم  گیچ می رود یاد مرحوم رانگاناتان و داش آکل می افتم لغاتی از ذهنم عبور می کند . هر کتابی…خواننده اش….اطلاعات …. همه …هر لقمه ای ….دهانش …. با سلام گرم خانم دیگری که تازه از در وارد شده به خودم می آیم. به به … چه عجب  صفا آورده اید .منت گذاشته اید . دیروز داشتم در باره سر مقاله شما با این خانم … صحبت می کردم …بر می گردم می بینم مثل جن و بسم الله خانم قبلی و نان سنگک و لقمه ها غیب شده اند. پس از چند لحظه ظاهر می شود.  با لحنی کاملا ملایم و مودبانه می فرمایند: حضرتعالی-البته عین حضرتعالی را کاملا از مخرج ادا می شود- اگر عکس هم همراه ندارید دوربین هست الان برایتان کارت صادر می کنم. البته عرض کردم که شما نیاز به کارت ندارید…

نمی دانم چرا ناخوداگاه شعر حافظ را بر خود می خوانم:

در میخانه ببستند خدایا مپسند                         که در خانه تزویر و ریا بگشایند    که ظاهرا این در گشودهْ گشوده است.

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم مهر 1387ساعت 4:33  توسط فریبرز خسروی

یکشنبه در دوشنبه 2

یکی از سخنرانان مدعی شد که نزدیک به هفتاد درصد کتابخانه ها به رایانه تجهیز و به شبکه متصل شده اند.در زمان پرسش و پاسخ از وی پرسیدم سخنران قبلی گفتند که اکثر نقاط کشور بیش از هفت ماه در سال برق ندارند. و برق آنها در فصل تابستان که معمولا مدارس تعطیل است وصل می شود . اگر این آمار درست است آنان از این رایانه ها چگونه استفاده می کنند. فرمودند: راست می گویید . در بسیاری از مدارس حتی کامپیوترها را از جعبه هم خارج نکرده اند. پس از پایان پرسش و پاسخ ظریفی به آهستگی در گوشم گفت: کل آمار ارائه شده صرفا تبلیغی و نا درست است .به نظر می رسد مشکل آمار، مشکل همیشگی همه کشورهای جنوب است!

خانمی هم از تنسی امریکا در کنفرانس شرکت داشتند. ایشان هم مسئول یک کتابخانه بودند و هم به تدریس این رشته اشتغال داشتند. از وی پرسیدم جند بار در ایفلا شرکت کرده است ؟ قیافه متعجبی به خود گرفت. مشکوک شدم که شاید سوال را بد پرسیده ام . با تکرار معلوم شد اصلا ایشان نمی دانند ایفلا چیست! قابل توجه بعضی طراحان سوال کارشناسی ارشد و دکتری که تا کنون ایفلا را جزء اصول اعتقادی کتابداری تلقی فرموده اند.

دوشنبه چون سایر جمهوری های پسا شوروی پر از مجسمه است. در اینجا بیشترین مجسمه ها مر بوط به شعراست. رودکی – فردوسی – حافظ – عینی-واین خود نشان دهنده پیوند عمیق فرهنگی و زبانی است که هفتاد سال مبارزه شوروی با آن نتوانسته است آن را از بین ببرد. این فقط جنبه تاریخی ندارد شعر معاصر ایران هم در شاعران معاصر تاجیک تاثیر گذار بوده اند :

” بازار صابر” شاعر تاجیک می سراید:
وقتي‌ كه‌ در آب‌ مي‌نمايد مهتاب‌،

تيزينه‌ مشوييد، مشوييد در آب‌

مهتاب‌ در آب‌ زخم‌ مي‌بردارد

مي‌گفت‌ در اين‌ باره‌ سپهري‌ سهراب‌

کتابخانه ملی تاجیکستان به نام فردوسی نام گذاری شده است . می گفتند در مجموعه آنان سه و نیم میلیون جلد کتاب روسی وجود دارد . 2200 نسخه خطی به زبان فارسی و عربی و2500 جلد کتاب چاپ سنگی دارند. قدیمی ترین نسخه به قرن 11 تعلق دارد. در تاجیکستان بزرگترین مجموعه خطی با 6500 نسخه در انستیتو شرق شناسی نگهداری می شود.    چند سال پیش آقای علی بهرامیان از سوی کتابخانه آیت الله مرعشی نسخه های خطی را فهرستنویسی کرده است . گله مند بودند که تا کنون فقط یک جلد این فهرست ها منتشر شده و کار متوقف مانده است. شرایط نگهداری کتب خطی اصلا مطلوب نیست .ساختمان کتابخانه بسیار قدیمی و تجهیزات کهنه و مستعمل است. ترک هایی در دیوارهای ساختمان دیده می شود. می گفتند مربوط به زلزله 4 ریشتری!! است که سال پیش رخ داده است. یا ریشتر آنان متفاوت است ! و یا در

عدد آن اشتباه می کنند. بنای جدیدی را در دست ساخت دارند که در مرحله پی ریزی است. بالاترین حقوق ماهانه در کتابخانه کمتر از صد دلار است.نرخ ارزاق در بسیاری موارد ۲۰ تا ۳۰ درصد ارزان تر از ایران است.

جناب رئیس جمهور تاجیکستان دائم در حال سرکشی به  نقاط مختلف و به قول خودشان به خواجگی خلق و قشلاق است! در خبری که از تلویزیون پخش شد اعلام نمودند که ایشان ضمن افتتاح یک باب مرغداری که با کمک ایران ساخته شده است گفته ا ند: تا سال آینده باید تعداد مرغها مثلا  به یک میلیون قطعه افزایش یافته و آنها باید روزانه یک میلیون تخم هم بگذارند!!. احکام دستوری که فقط به درد خبر می خورد و در عمل مشکلی را حل نخواهد کرد و از این منظر چقدر شبیه هم هستیم.

شهر دوشنبه سه یا چهار خیابان اصلی دارد . به دلیل آن که مقر ریاست جمهوری و وزارت خانه ها در این خیابانها قرار دارد مورد رسیدگی بشتری قرار می گیرند. هر چقدر از این خیابان ها فاصله بگیریم مشکلات و کمبودها بیشتر خودش را نشان می دهد. مقبره ملا یعقوب چرخی از مشایخ دراویش نقشبندیه از اماکن دیدنی تاجیکستان و زیارتگاه اهالی است. از او آثاری در تفسیر قران برجای مانده است. او متوفای ۸۵۱ است. این مسجد و مقبره به فاصله ۷ کیلومتری دوشنبه است. به آنجا که رسیدیم همانگونه که در عکس گزارش شماره 3خواهید دید همه چیز حتی نوع پوشش مردان هم عوض شد. تک مناره ی زیبای این بنا از زمین روییده است.

این مسجد و مقبره در جای بسیار سرسبز و زیبایی قرار دارد. چنارهای بسیار قطور بیانگر کهن بودن این مکان

است . انرژی مثبت و آرامش بخشی را احساس می کردم . قبلا در چند جا از جمله منی و کلیسای معلولا در حومه دمشق این احساس را تجربه کرده بودم.

در موزه ملی که تاجیکان به آن آثارخانه می گویند آثاری از دوران پارینه سنگی و نو سنگی و بعداز آن گرد آمده است. مجسمه های کوجک و بزرگ بودا نشان از رواج این آیین در گذشته در قسمتهایی از این کشور دارد.بزرگترین ان مجسمه از بوداست که طول آن حدود ۱۴ متر است. آثار زیادی از آیین زردشتی نیز در این مجموعه گرد آمده است. سر بسیاری از مجسمه ها با انگیزه مذهبی آسیب دیده است.

بازدیدکنندگان بسیاری از ژاپن فقط برای دیدن این مجسمه به دوشنبه سفر می کنند.

بودای چهارده متری

یکشنبه در دوشنبه 1

هفته اول خرداد سال 87 بنا به دعوت فرهنگستان علوم تاجیکستان برای شرکت در کنفرانسی با عنوان زبان فارسی (تاجیکی) و تکنولوژی اطلاعات  و ارائه مقاله ای با عنوان ” نحوه تدوین اصطلاحنامه ها و ارزیابی آنها” در دوشنبه بودم .

روز یکشنبه مراسم ویژه ای  برپا بود. تاجیک ها رسمی دارند که گویا از دوران شوروی به ارث برده اند.به این مراسم ” جشن زنگ آخری” می گویند. در پایان سال تحصیلی و قبل از شروع امتحانات فارغ التحصیلان به خیابان ها می ریزند و گروه گروه با دسته های گل و مدال ها و تشویق ها در خیابانها قدم می زنند ، عکس یادگاری می گیرند و در مجموع فضای بسیار شادی را القاء می کنند. آقای رئیس جمهور با این جشن مخالف بوده و ظاهرا سعی بر کمرنگ کردن آن داشته است. اما تجربه نشان داده که منع این نوع حکومتها معمولا باعث اقبال بیشتر خلق الله بدان عمل می شود که ظاهرا چنین هم شده است.

میدان عین دوشنبه

تاجیکستان با 13000 کیلومتر مربع و 7 میلیون جمعیت جزو سی کشوری است که در آمار بانک جهانی در معرض گرسنگی قرار دارند. در دوره شوروی بهر دلیل این

جمهوری عقب مانده ترین مجموعه جماهیر محسوب می شده است. در دوره به قول تاجیکان “پسا شوروی ” هم اختلافات داخلی و نا امنی ؛ مختصر رمق را از آنان گرفته است. تنها مزیت آنان وجود آب فراوان در این سرزمین کوهستانی است . 93 درصد کشور کوهستانی است و به لحاظ آب هفتمین کشور دنیاست. اگر قول عده ای درست باشد که قرن اینده قرن جنگ آب است آنگاه موقعیت استراتژیک این کشور بیشتر مشخص می شود. توان با القوه این کشور برای تولید نیروگاه های برقابی نیاز به سرمایه گذاری کلان برای سد سازی دارد که از عهده آن کشور بر نمی آید . ایران و روسیه هریک مشغول ساخت سد برای آن کشور هستند. براي هويت سازي و تقويت اتحاد ملي بشدت به بعضي عناصر تاريخي و ادبي تكيه مي كنند . جشن هزاره رودكي يكي از آنان است . براي اتصال بيشتر به تاريخ واحد پول را ساماني نامگذاري كرده اند. تشكيل اين كنفرانس ها هم در هم همين راستا صورت گرفته است.

4 نفر از امریکا و یک نفر از آلمان و دونفر از ایران بهمراه زبان شناسان و کتابداران و متخصصان رایانه تاجیکی در ان شرکت دارند. تاجیکان علاقه ویژه ای به ما ایرانیان دارند و آن را در حین سخنرانی و بعد از آن ابراز می دارند. هنوز تکلیف خط برای تاجیکان کاملا تثبیت شده نیست. از خط سیریلیک که به علت آشنایی با زبان روسی به آن تبحر دارند استفاده می کنند و در نگارش مشکلاتی دارند. بعضی از آنان می خواهند که پیشنهاد تغییرآن به خط آبا و اجدادی در قطعنامه بیاید که البته مخالفینی هم دارد.يكي از آقايان شركت كننده در حين صرف نهار شعر زير را از فرزانه خجندي برايم مي خواند.

هوای روح مرا تازه کن به آمدنت،

بهشت را به زمین کوچ ده به یک سخنت.

چرا به تحنیت خفتگان نمی آید،

پیام صبح فروزت،طلوع شب شکنت.

قسم به عشق،که رشک فریشته خواهم شد،

اگر به من بفشانی غبار پیره هنت.

چو ارغوان دلم ارمغان نوروزیست،

بگیر صدقه ی تیغ نگاه ریشه کنت.

ترا تمامی آفاق دوست می دارند،

یقین،که دوست ندارد کسی شبیه منت.

به او مي گويم اين شعر را برايم بنويس . مي گويد خط فارسي نمي داند به سيريليك مي تواند بنويسد. به شوخي مي گويم تو كه خط فارسي نمي داني ” نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار” را چگونه معنا مي كني. اصلا مگر رواني آب در حوي موليان رودكي را جز با شكسته نستعليق مي توان وجدان كرد؟!

جمهوری عقب مانده ترین مجموعه جماهیر محسوب می شده است. در دوره به قول تاجیکان “پسا شوروی ” هم اختلافات داخلی و نا امنی ؛ مختصر رمق را از آنان گرفته است. تنها مزیت آنان وجود آب فراوان در این سرزمین کوهستانی است . 93 درصد کشور کوهستانی است و به لحاظ آب هفتمین کشور دنیاست. اگر قول عده ای درست باشد که قرن اینده قرن جنگ آب است آنگاه موقعیت استراتژیک این کشور بیشتر مشخص می شود. توان با القوه این کشور برای تولید نیروگاه های برقابی نیاز به سرمایه گذاری کلان برای سد سازی دارد که از عهده آن کشور بر نمی آید . ایران و روسیه هریک مشغول ساخت سد برای آن کشور هستند. براي هويت سازي و تقويت اتحاد ملي بشدت به بعضي عناصر تاريخي و ادبي تكيه مي كنند . جشن هزاره رودكي يكي از آنان است . براي اتصال بيشتر به تاريخ واحد پول را ساماني نامگذاري كرده اند. تشكيل اين كنفرانس ها هم در هم همين راستا صورت گرفته است.

عده ای از شرکت کنندگان در اجلاس

4 نفر از امریکا و یک نفر از آلمان و دونفر از ایران بهمراه زبان شناسان و کتابداران و متخصصان رایانه تاجیکی در ان شرکت دارند. تاجیکان علاقه ویژه ای به ما ایرانیان دارند و آن را در حین سخنرانی و بعد از آن ابراز می دارند. هنوز تکلیف خط برای تاجیکان کاملا تثبیت شده نیست. از خط سیریلیک که به علت آشنایی با زبان روسی به آن تبحر دارند استفاده می کنند و در نگارش مشکلاتی دارند. بعضی از آنان می خواهند که پیشنهاد تغییرآن به خط آبا و اجدادی در قطعنامه بیاید که البته مخالفینی هم دارد.يكي از آقايان شركت كننده در حين صرف نهار شعر زير را از فرزانه خجندي برايم مي خواند.

هوای روح مرا تازه کن به آمدنت،

بهشت را به زمین کوچ ده به یک سخنت.

چرا به تحنیت خفتگان نمی آید،

پیام صبح فروزت،طلوع شب شکنت.

قسم به عشق،که رشک فریشته خواهم شد،

اگر به من بفشانی غبار پیره هنت.