دانشجوی محترمی مشکل و مساله ای را در قسمت نظرات یکی از پستها مرقوم فرموده اند و اصرار دارند تا خوانندگان محترم در باره آن نظر دهند. ذیلا آن را خواهید خواند. قبل از آن تذکری را لازم می دانم:دو نشریه ای که از نزدیک با خط مشیشان آشنایم یعنی فصلنامه کتاب و کنجینه اسناد چنین شیوه نامبارکی نداشته اند و سعی کزده اند از زدوبندهای مرسوم بدور باشند. .گرچه این دوری باعث شده است که جندین سال است که نشریه اولی در عین داشتن شرایط به خاطر حسن!نظر بعضی اساتیذ ! از اخذ رتبه علمی پژوهشی بازبماند. این کار عجیبی که از این دانشجو خواسته شده مرا یاد ازدواجهای صوری و ناخواسته برای کسب ویزا و اقامت در بعضی کشورها انداخت. البته پس از مدتی بعضی ها هم در این امر حرفه ای می شوند. می شناسیم اساتیذی را که خود توان نوشتن یک مقاله مستقل را ندارند اما تا بخواهید همه چیز منتشر کرده اند .(کسرالله …)حالا اصل مطلب را ببینید:”با سلام و عرض ادب
خواهش می کنم این پیام را از طرف یک ناشناس به عنوان یک پست اضافه بفرمایید دوست دارم نظر دیگران را در این خصوص بدونم. استاد ارجمند خواهش می کنم این پست را در وبلاگ با اسم یک ناشناس بگذارید ارزش ثانیه ای تامل کردن را دارد
((چند ماه پیش بود که با دوستان تصمیم گرفتیم برای نشریات معتبر کتابداری مقاله بفرستیم
خیلی ها با ناامیدی اذعان داشتند کار که به همین سادگی نیست قبول نمی کنند!
اما من ناامید نشدم و یکی از بهترین مقاله هایی که نوشته بودم برای یک نشریه خوب ارسال کردم
مقاله توسط داور بررسی شد و پس از تصحیح مقاله قرار شد در یکی از شماره های آتی نشریه چاپ شود…
جالب است بدانید از طرف دفتر نشریه برای من پیامی ارسال شد با این مضمون … جهت چاپ و نشر مقاله جنابعالی لازم است یک عضو هیات علمی را به عنوان نویسنده همکار(نویسنده اول) معرفی نمایید…
تازه فهمیدم دوستانم چه می گویند و چرا به بعضی از افراد اعتراض می کردم شما که اینقدر اطلاعات دارید چرا نمی نویسید هیچ نمی گفتند
من مطمئنم که این قضیه فقط برای من یکی اتفاق نیفتاده برای همین از کلیه اساتید محترم کتابداری خواهشمندم این مسئله را بررسی کنند چون مطمئنم هیچ عضو هیات علمی تو رشته ما پیدا نمی شه که پلهای موفقیتش دانشجویانی باشند که روی دوش آنها راه می رود. همه ما این اعتقاد را داریم که تا چندی پیش هم استادان ارجمند ما با تمام توان خود تلاش می کردند دانشجویانشان مدارج موفقیت را طی کنند… از انجمن کتابداری و اطلاع رسانی. مدیر مسئولین محترم نشریات کتابداری. اعضای محترم هیات علمی و اساتید ارجمند کتابداری خواهش می کنم قدری به این امر بپردازند.
اصطلاحنامه:مسائل و راهکارها
ارائه شده در فرهنگستان علوم تاجیکستان
مقدمه
در این نوشته اصطلاحنامه(thesaurus) در معناي اطلاع رسانی آن به کار رفته است. اصطلاحنامه در این مفهوم «مجموعه ای از واژگان و اصطلاحات است که بین آنها روابط سلسله مراتبی، همبسته ، مترادف و دیگر روابط را بیان شده و هدف آن ایجاد واژگانی استاندارد برای ذخیره و بازیابی اطلاعات است.»[1] در سال های اخیر بحث های زیادی در باره میزان کارایی اصطلاحنامه در محیط های جدیدی که فناوریهای نوین ارائه کرده است صورت گرفته است .در این پژوهش ها اغلب توصیه شده است که در زمینه هستی شناسی (ontology) کارهایی انجام شود. ما هم در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران طرح تدوین هستی شناسی کتابداری و اطلاع رسانی را در دست اجرا داریم. اما به نظر می رسد جامعه فارسی زبان هنوز نیازمند به شناخت بیشتر در زمینه این نوع اصطلاحنامه هاست. این آشنایی می تواند مقدمه ای برای ورود به بحث های هستی شناسی در این رشته باشد.
حدود هفده سال است که به طور مستقیم در تدوین بعضی اصطلاحنامه ها مشارکت داشته ام که آخرین آنها انتشاراصطلاحنامه سه زبانه فرهنگی (فارسی –عربی- انگلیسی )[2] بوده است . در این مقاله سعی کرده ام بعضی مشکلات و موانع و راهکارها را ارائه دهم.
تاريخچه اصطلاحنامه
در قرننوزدهمپيرماركروژه[3]واژهنامهايپديد آورد كهدر آنواژههايانگليسيرا بهمجموعهها و زير مجموعههايي تقسيم كرد و مترادفها، متضادها و نيز روابطبينواژهها را مشخصساخت.[4] او نامايناثر را Thesaurus گذاشت. هدفروژهاز پديد آوردناينواژگان، ذخيرهو نمايهسازيمداركنبود، بلكهكمكبهافراديبودكهقصد يافتناصطلاحاتدقيقبرايبيانافكار و عقايد خود را داشتند.
پيدايياصطلاحنامهبهمفهومامروزيبهسالبرميگردد كهمركز اطلاعرسانيمهندسيدوپونتاصطلاحنامهايمنتشر كرد.[5] البتهدر همينزمانفرد ديگريبنامهانسپيترسونواژههاييرا كهاز نظر مفهوميبههموابستهو پيوستهبودند دستهبنديكرده، ارجاعهايلازمرا براياستفادهاز نمايهسازيموضوعيفراهمآوردهبود.[6]
با يادآوريايننكتهكهتاثير نمايهسازيموضوعيالفباييبيشتر در خطمشيهايامريكايي، و تاثير ردهبنديكتابشناختيبيشتر در خطمشيها و استانداردهايبريتانياييقابلرؤيتاست، روند تكاملاستانداردها و خطمشيهايمرتبطبا اصطلاحنامهرا بهشكلزير ميتوانخلاصهكرد:
– نخستينواژگانكنترلشدهبرايتهيهنمايهموضوعيالفباييتوسطكاتر در 1876 فراهمآمد.
– پيرو آنسرعنوانهايموضوعيانجمنكتابدارانامريكا در 1895 منتشر شد.
– نظامنمايهسازيهمارايتكواژهايمورتيمرتابدر 1951 بهوجود آمد.
– به علت مشكلاتي كه نظام نمايهسازي هماراي تكواژهاي به ويژه در سيستمهاي دستي با حجم زياد دادهها داشت، واژگانهاي كنترل شده مورد توجه قرار گرفتند و در سال اصطلاحنامه ديگري به معناي امروزي آن توسط سازمان اطلاعات فني نيروهاي مسلح آمريكا با نام (ASTIA)[7] منتشر شد.
– در 1961 انستيتويآمريكاييمهندسانشيمياصطلاحنامهمهندسيشيمي[8]را منتشر كرد كهبازتابمستقيمكار دوپونتبود.
– در 1964 اصطلاحنامهمهندسيتوسطشورايائتلافيمهندسان[9] (EJC) براساساصطلاحنامهانستيتويامريكاييمهندسانشيميتهيهشد كههمهرشتههايمهندسيرا در برميگرفت. و نخستينراهنما و دستورالعملتهيهاصطلاحنامهنيز در سالتوسطاينشورا منتشر شد.
– در سالهايتا 1967 وزارتدفاعايالاتمتحدهبرايپروژهايموسومبه«LEX» اصطلاحنامهايبهناماصطلاحاتمهندسيو علمي[10] تهيهكرد. راهنماييها و دستورالعملهاييبرايتهيهاصطلاحنامهدر اينپروژهارائهشدهبود، بعداً توسطكميتهاطلاعاتعلميو فنيو كميتهرسميشورايعلومتكنولوژيحكومتفدرالايالاتمتحدهمنتشر و قرار شد همهسازمانها برايساختناصطلاحنامهاز دستورالعملها و خطمشيهايآناستفادهكنند.
– پس از پروژههاي فوق، در سال استاندارد ملي امريكايي براي تهيه اصطلاحنامه توسط انستيتوي ملي استانداردهايامريكايي منتشر شد. همچنين نخستين ويرايش راهنماي تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه يونسكو[11] كه در 1970 منتشر شد متكيبهتجاربپيشيندر اينزمينهاست.
– در 1974 سازمانبينالمللياستاندارد نخستيناستاندارد بينالملليتهيهاصطلاحنامهرا منتشر كرد كهراهنمايتهيهو گسترشاصطلاحنامهيكزبانهيونسكو تاثير و نقشعمدهايدر تهيهآنداشتو بر استانداردهايفرانسويو آلمانينيز تاثير گذاشت.
– باتوجهبهتأثير عمدهايكهنظريههايردهبنديكتابشناختيبهويژهردهبنديتحليليتركيبييا چهريزهايرانگاناتانبر نمايهسازيموضوعيالفباييگذاشت، لازماستآثار بريتانياييرا برشمريمو گسترهاينآثار را از زمانتهيهاثر معروفكوتس[12]در 1960 تا 1974 كهسالتهيهپرسياست[13]بررسيكنيم.
– در 1969 اصطلاحنامهچهريزهاي[14] منتشر شد كهاز هر دو نظاميعنيردهبنديچهريزهايو اصطلاحنامههايسنتيمتداولتاثير گرفت.
– در 1979 استانداردهايبريتانياييتهيهتزاروسمنتشر شد كهبيشاز هر چيز تحتتاثير پرسيو استانداردهايسازمانبينالمللياستاندارد (ايزو) بود.
– ويرايشدومراهنمايتهيهو گسترشاصطلاحنامههاييكزبانهعلميو فنييونسكو كهدر 1981 منتشر شد، نشاندهندهتاثير استانداردهايامريكاييو نيز تجارب، ديدگاهها و بهويژهاستانداردهايبريتانيايياست.
– همچنينيونسكو در 1976 راهنمايتهيهاصطلاحنامههايچند زبانهرا تهيهو منتشر كرد و در 1979 نيز ويرايشدومآنرا منتشر ساخت. همهاينها در استانداردهايسازمانبينالمللياستاندارد كهدر1985 منتشر شد تأثير گذاشت.
– در دهههاياخير اصطلاحنامههايبسياريدر حوزههايفني، مهندسي، علومپايه، هنر، معماريو علومانسانيتدوينشدهو اقبالبهنگارشاصطلاحنامههايچند زبانهفزونييافتهاست.
– نخستينويرايشاصطلاحنامهيونسكو[15] در سالانتشار يافتو ويرايشجديد آنبا هدففراهمآوريابزاريمناسببرايكامپيوتريكردناسناد و مداركيونسكو در سالمنتشر شد. در اينويرايش، نمايهاسپانيوليو فرانسويتوصيفگرهايانگليسينيز بهآنافزودهشدهاست.
– در ايرانتا پيشاز نشر نخستيناصطلاحنامه اصفا، فرهنگاصطلاحاتمتعدديبا ناماصطلاحنامهانتشار يافتهبود كه ساختار هيچيك براي كاربرد در ذخيره و بازيابي اطلاعات طراحي نشده و فقط دو اصطلاحنامهبهمفهومحقيقيآنبهزبانفارسيمنتشر شدهبود. يكيترجمهاصطلاحنامهتوسعهفرهنگيآسيا كهدر سالمنتشر شدهاست[16]و ديگريسرعنوانهايموضوعيپزشكيفارسي[17] كهبا توجهبهانطباقآنبا MeSH[18] ميتواند حالتيدوگانه(اصطلاحنامهـ سرعنوان) داشتهباشد. لازم است در اینجا تاریخچه مختصری از اولین اصطلاحنامه فارسی که در ایران منتشر شد آورده شود:
سازمانمداركفرهنگيانقلاباسلامياز سالنمايهسازيمقالاتفرهنگيمطبوعاتكشور را آغاز كرد و اينكار با استفادهاز اصطلاحنامههايانگليسي، ترجمهاصطلاحنامهتوسعهفرهنگيآسيا و اصطلاحاتبرگزيدهايكهاز زمانايجاد مركز اسناد فرهنگيآسيا پديد آمدهبود انجامميشد.
در روند نمايهسازيهموارهنبود واژگانكنترلشدهبراينمايهسازيبسامانو كارآ محسوسبود. تا سالكهبرايتدويناصطلاحنامهجلساتيتشكيلشد و تلاشهاييصورتگرفت. در اينمدتكوششكارشناسانسازمانمعطوفبهروزآمد نگهداشتنفايلهايمربوطو ذخيرهسازياصطلاحاتجديد همراهارجاعاتبود.
در اواخر سالاولينجلسهشوراياصطلاحنامه به دبیری اینجانبتشكيلشد و در نخستينجلسات، خطمشيمقدماتيتدويناصطلاحنامهمشخصو مقرر شد شورا اصطلاحنامهايفرهنگيبراينمايهسازيمقالاتفارسيپديد آورد.
تا آنزمانسازمانبالغبر يكصدوهفتاد هزار مقالهرا نمايهسازيكردهبود و تعداد توصيفگرهايگردآوريشدهنيز بهبيشاز 8300 رسيدهبود.
با اينپشتوانهانتشاراتيكار آغاز شد و پساز چهار سالنخستينويرايشاصفا منتشر شد. انتشار اينويرايشبيشتر برايآگاهياز نظراتمتخصصانو نمايهسازانصورتپذيرفتتا در تهيهويرايشبعديمورد استفادهقرار گيرد.
پساز نشر ويرايشنخست، جلساتبرايتدوينويرايشبعديادامهيافتو سعيشد اصطلاحاتاصفا در نمايهسازيبهكار گرفتهشود و از آنزمانتا بحالگزارشهايحذفو اضافهاز قسمتنمايهسازيبهطور مداومدريافتو اصلاحاتلازمانجامشدهاست. در سال گذشته اصطلاحنامه سه زبانه منتشر شد و تا کنون بیش از ششصد هزار مقاله و دویست هزار منبع سمعی بصری و پایان نامه با این تزاروس نمایه سازی شده است. جلسات هفتگی برای ویرایش آن به طور مداوم تشکیل می شود.
خوشبختانه بعد از تدوين و انتشار اولين اصطلاحنامه فارسي – اصفا – اصطلاحنامههايارزشمنديدر حوزههايگوناگونارائهشدهاستكهاز آنميانميتوانبهاصطلاحنامهفلسفهاسلاميمنتشر شدهدر سال[19] و اصطلاحنامهپزشكيفارسيدر سال84[20] واصطلاحنامه علوم زمين[21] و اصطلاحنامه فيزيك[22] و كلام اسلامي[23] در سال 1382و اصطلاحنامه ارتقاب بهداشت[24] در سال 1384 اشارهكرد.
با آنكهميزانرعايتاستاندارد و روشمنديدر ايناصطلاحنامهها بسيار متفاوتاستاما نشر آنها آغاز مباركيبرايروشمنديهر چهبيشتر پردازشاطلاعاتدر زبانفارسيمحسوبميشود.
ساختار اصطلاحنامهها
ساختار اصطلاحنامهها را ميتواناز ديدگاههايگوناگونبررسيكرد. اينبررسيها غالباً در دو بخشروابطاصطلاحها و نحوهارائهو كنترلآنها انجامميگيرد. [25] وليبهاصطلاحنامهها از زاويهديگرينيز ميتواننگريست. يعنيتدابيريرا كهبرايبالا بردنميزانجامعيتو مانعيتنمايهسازيانديشيدهشدهملاكقرار داد[26] و روابطبيناصطلاحاتو نحوهارائهآنها را از ديدگاه:
الف) ساختار اصطلاحنامهها با توجهبهتدابير و تمهيداتمربوطبهجامعيتنظامو
ب) ساختار اصطلاحنامهها با توجهبهتدابير و تمهيداتناظر بهمانعيتنظامبررسيكرد:
الف) ساختار اصطلاحنامهها با توجهبهتدابير و تمهيداتمربوطبهجامعيتنظام:
نظر بهاينكهعاملايجاد ارتباطبينتوليدكنندگانو كاربراناطلاعاتزباناست، گزينشمناسبترينواژگانبرايبيانمفاهيمو موضوعاتاهميتبسيار دارد و نخستينمرحلهاينگزينش، كنترلمترادفهاستكهدر واقعيكياز تدابير دستيابيبهجامعيتنظاماستو اينكبهآنميپردازيم:
1) كنترلمترادفها
كنترلمناسبمترادفها مستلزمايجاد هماهنگيبينعواملزير است:
– استفادهعمومياز نظامو ميزاندركو شناختاستفادهكنندگاناز واژگان
– پرهيز از كاربرد واژههايمبهم: حتيالمقدور بايد از واژههايعلميو فنيمناسببا نياز استفادهكنندهبهرهبرد و در صورتمبهمبودناينواژهها، از واژههايكليتر استفادهكرد. همچنينواژههايجاريبهواژههايمنسوخو واژههايبسيطبهواژههايمركبارجحيتدارند.
در بخشكنترلمترادفها، مشابهها و متضادها نيز مطرحميشوند و در هرحالبايد با استفادهاز ارجاع«بهكار ببريد»، گزيدهها و ناگزيدهها را در نظاموارد كرد.
2) كنترلشكلواژهها و ريشههايلغات
اينموضوعاز مشكلترينتصميمگيريها در ساختناصطلاحنامهبودهشاملموارد زير است:
– املايكلمات: در زبانانگليسيبيشترينتفاوتهاياملاييمربوطبهتفاوتاملايانگليسيو آمريكايياست. درزبانفارسينيز مسائلمربوطبهاملايواژهها بسيار استكهبايد از قواعد مربوطدر اينزمينهبراييكدستساختناملايكلماتاستفادهكرد.
– مخففها و كوتهنوشتهها: معمولاً نامكاملبهجايكوتهنوشتهها و مخففها بهكار ميرود مگر آنكهمخففيا كوتهنوشتمتداولو مشهور باشد مثليونيسفو ايفلا و يونسكو.
– نامهايعلميو عامهپسند: معمولاً در اصطلاحنامههاييكهجنبهتخصصيدارند نامهايعلميبرگزيدهميشوند و از نامهايعامهپسند بهآنها ارجاعدادهميشود.
– نامهايتجارتيو متداول: چنانچهاساميتجارتيمعادلهايمتداولداشتهباشند آنمعادلها گزيدهميشوند.
– ناممكانها: معمولاً ناممصطلحو مشهور مكانها بر نامغيرمشهور و نامصطلحترجيحدارد.
– نامافراد و سازمانها: چنانچهاينگونهنامها در اصطلاحنامهبهكار روند، شكلمشهور و مصطلحتر آنها ترجيحدارند.
– اساميبسيط: اساميبسيطبهعباراتاسمييا اساميمركبترجيحدارند.
– اهميتجزء وصفشده: موصوفكههميشهاسماست، از جزء وصفكنندهكهميتواند اسم، صفتيا هردو باشد مهمتر است؛ مثلِ روانشناسياجتماعي، روانشناسيكودكو بيماريهايقلبيكودكان. البتهدر زبانانگليسيبهعلتقرار گرفتنصفتقبلاز موصوفايناهميتناديدهگرفتهميشود و تنها با استفادهاز تمهيداتكامپيوتريايناشكالقابلرفعاست.
– خوددارياز آوردنصفتبهعنوانتوصيفگر: چنانكهاشارهشد در زبانانگليسيبهدليلمقدمبودنصفتبهموصوف، مشكلارجاعاز شكلطبيعيبهشكلجابجا شدهمطرحميشود و در فارسياينمشكلوجود ندارد؛ مثلروانشناسيآموزشيكهمعادلانگليسيآنEducational Psychology است.
– حذفقيد در توصيفگر: در زبانانگليسيقيد پيشاز اسم و در فارسيپساز آنقرار ميگيرد و حذفآندر زبانفارسيمشكليبهوجود نميآورد.
– آوردناسممصدر يا اسمبهجايمصدر: مثلگفتار و ريزشبهجايگفتنو ريختن
– صورتمنفرد و جمعواژهها: نميتواندستور كار واحديرا بهتهيهكنندگاناصطلاحنامهها توصيهكرد زيرا مهمترينعواملتعيينكنندهدر اينزمينهساختار هر زبان، نياز استفادهكنندگاناز نظامو ماهيتموضوعيرشتهاست. ليكندر اينجا مهمتريننكاتبرگرفتهشدهاز خطمشييونيسيست[27] بر شمردهميشود:
– اساميذاتقابلشمارش: اساميقابلشمارشبهصورتجمعو اساميغيرقابلشمارشبهصورتمفرد ميآيند؛ مثلكتابها، نفت…
– اساميذاتغيرقابلشمارش: اساميذاتغيرقابلشمارشچنانچهبرايبيانانواعمتفاوتياز يكشييا فرآيند بهكار روند بهصورتجمعميآيند. مثل: آبها.
– اعضايواحد بدن: اعضايواحد بهصورتمفرد و اعضايغير واحد بهصورتجمعميآيند. مثل: سر و چشمها.
– اساميمعني: اساميمعنيبهصورتمفرد ميآيند؛ مثلدانش. و چنانچهبرايبيانيكگروهاز پديدهها باشند بهصورتجمعميآيند؛ مثلعلومانساني.
بايد توجهداشتكهاينتوصيهها جنبهدستورالعملقطعينداشته، ممكناستبهعلليدر اصطلاحنامهبهآنها توجهنشود.
3 ) تعيينروابطسلسلهمراتبيو ردهبندي
پيشينهتاريخيشجرهنامهها بسيار قديمياستو از ديرباز در طومارها رابطهسلسلهاينسبتهايخانوادگيثبتو نگهداريميشدهاست. ساختار معروفدرختدانشكهرابطهانديشهها و افكار و علومرا بر اساسيكسلسلهمشتركاتبهشاخههايريز و ريزتر تقسيمميكرد نيز پيشينهايقديميدارد و ايندرختها و ردهبنديها صرفنظر از اينكهنمايانگر دونوعرابطهمنطقي؛ يكيرابطهعامو خاصو ديگر رابطههمبستهاند، اساساً بر دو نوعاند: يكيردهبنديهايسنتيو تكسلسلهاي[28] و ديگر ردهبنديهايچند سلسلهاي.[29]
ردهبنديها و روابطتكسلسلهاي: ردهبنديها و روابطتكسلسلهايبيشتر تابعنظممنطقيهستند، مثلردهبنديديوييو كنگرهو اشكالآنها انعطافناپذيريو پويا نبودنشاناستچرا كهامكانتركيبمفاهيممختلفدر آنها وجود ندارد.
ردهبنديها و روابطچند سلسلهاي: در ردهبنديها و روابطچند سلسلهايبرعكسردهبنديهايسنتيكهدر آنمفاهيمبهگروههايمجزا تقسيمميشوند و هر مفهومفقطدر يكگروهجايميگيرد، هر مفهومبا مفاهيمديگر گروهها نيز سنجشميشود و ممكناستبهبيشاز يكمفهومعامتر متعلقباشد. اصطلاحنامهها بر مبنايچنينطرحياز روابطسلسلهمراتبيساختهميشوند و بنابراينبسيار پوياتر و انعطافپذيرتر از نظامهايردهبنديسنتيهستند.
روابطيكهمنجر بهبرقرارينظمسلسلهمراتبيچند سلسلهايميشوند و در اصطلاحنامهها وجود دارند عبارتند از:
الف) روابطاعمـ اخصيا مرتبهايشامل:
– رابطهجنسو نوع[30] كهپيوند بينيكردهيا مقولهو اعضا يا انواعآنرا مشخصميكند؛ مثلپرندگانو طوطيها يا فلزاتو آهن.
– رابطهكلو جزء[31] كهدر آنكل، نقشحاكمو جزء نقشتابعرا دارد مثل: دستگاهقلبو عروقو سرخرگها يا ايرانو تهرانيا علوماجتماعيو روانشناسي.
– رابطهموردي[32] كهپيوند مقولهايعاماز اشياء يا پديدهها را (كهبا يكاسمعامبيانميشود) با موردياز آنمقولهنشانميدهد مثلمناطقكوهستانيو آلپ.
– رابطهموضوعيكهارتباطبيندو زمينهاز دانشبشريرا كهيكيجامعديگرياستنشانميدهد مثلكتابداريو فهرستنويسي.
ب) رابطهوابستهيا مرتبط:
روابطجنسو نوع، كلو جزء، مورديو موضوعيهمهردهاييا اعمـ اخصهستند، اما رابطهديگريكهتشخيصو تعيينآندشوارتر از تشخيصو تعيينروابطردهاياصطلاحنامهاسترابطهوابستهيا مرتبطاستكهامكاندارد بيندو اصطلاحغيرمعادلو همارزشو يا اصطلاحاتيكهبهچند مقولهمتفاوتتعلقدارند باشد. برايتعيينرابطهوابستهقانونكليبهصورتدستورالعملوجود ندارد وليميتوانگفتكهرابطةبيندو اصطلاحوابستهيا مرتبطممكناستيكياز موارد زير باشد:
– عملومحصولآن. مثلبافندگيو پارچه.
– عملو شخصيكهبا آنسروكار دارد . مثلصحافيو صحاف.
– عملو ويژگيشيايكهبا آنسروكار دارد . مثلچرمسازيو قابليتدباغي.
– عملو مفعولآن.مثلمداوا و بيمار.
– اعماليكهدر تسلسلخاصيانجامميگيرد . مثلمعايناتپزشكيو تشخيص.
– شيو كاربرد آن. مثلقلمو نوشتن.
– مادهو شيايكهاز آنساختهميشود . مثلچوبو كاغذ.
– فرايند و وسيلهايكهدر آنبهكار ميرود . مانند ارتباطجمعيو روزنامه.
– علتو معلول. مانند آلودگيو بيماري.
– عواملمتضاد و موثر بر يكديگر . مانند موفقيتو شكست.
– چيزيكهخلفيا سلفچيز ديگرياست. مانند ابر و باران.
– اشتراكخواصدر دو مفهوم. مانند سمومو مسموميت.
– اشتراكمبدأ دو مفهوم. مانند هند و هندي.
– انديشههاييكهاز يكمفهومويژهمشتقشدهو در ردهموضوعيدر سطحبرابريقرار دارند . مانند مسيحيتو اسلام، كشتيو قايق.
– وضعيتيا شرايطخاصو آنچهاز آنناشيميشود . مانند تورمو افزايشقيمت.
– زمينهاياز علومو اشياء يا پديدههايمورد بررسيآن. مانند انگلو حلالها.
– دو چيز كهدر اكثر متوناشارهبهيكي، اشارهبهديگريرا همبهدنبالدارد . مانند حقمولفو تكثير.
عدهاياصوليرا كهروانشناسانبرايتداعيبهكار ميبرند پيشنهاد ميكنند وليبهطور كليميتوانبرايكنترلنهاييرابطهمرتبطاز خود بپرسيم:
آيا كسيكهدنبالاطلاعاتيدربارهاصطلاحالفاستمايلاستبهاطلاعاتيدربارهب همدستيا بد؟ در صورتمثبتبودنپاسخ، ارجاعمرتبطرا بينآنها برقرار ميكنيم.
ب) ساختار اصطلاحنامهها با توجهبهتدابير و تمهيداتناظر بهمانعيتنظام:
در نمايهسازيو چكيدهنويسيسعيميشود لُبِ مطلببا كمترينو مناسبترينواژگانبيانشود. اصطلاحنامهها كهابزار كنترلهستند بايد چنانطراحيشوند كهدر عينرعايتايجاز، جستجوگرانرا بهمربوطترينمداركمورد نيازشانهدايتكنند، و سيستم، مانعورود اطلاعاتغيرمربوطشود. برايايجاد اينمانعيتدر ساختار اصطلاحنامهتدابيريمثلهمارايي،[33] ربطها،[34] نقشها،[35] وزندادنبهتوصيفگرها،[36] توضيحگرها،[37] ياداشتدامنه[38] و ارجاعات[39] انديشيدهميشود كهنكاتمهمآنرا يادآور ميشويم:
– همارايييا تركيبواژههاياصطلاحنامهميتواند در دو مرحلهرويدهد:
در مرحلهذخيرهسازياطلاعاتكهبهآنپيشهماراييميگويند و در مرحلهجستجوياطلاعاتكهپسهماراييناميدهميشود.
– ميزانپيشهماراييتاًثير مستقيميبر ميزانمانعيتنظامدارد. بديهياستپيشهمارايي، بهنوعياخصسازيبيشتر واژگاناست.
– يكياز مهمترينعوامليكهبر دقتيا مانعيتاثر دارد اخصنبودنتوصيفگرهاستكههميشهموجبكاهشدقتبازيابيميشود.
– هر قدر توصيفگرها عامتر باشند، امكانحفظيكدستيبيشتر استو براينمايهسازيو جستجو احتياجبهنيرويمتخصصكمترياست. فقطدر بحثمربوطبهجزئياتاستكهدانشعميقموضوعيضرورتمييابد.
– هر قدر توصيفگرها عامتر باشند جامعيتبازيابيبيشتر است.
– استفادهاز واژگاناخصموجبدقتزياد بازيابيميشود وليممكناستحاصلكار بازيابيكمتريباشد در حاليكهواژگانغيراخصمتضمنبازيابيبيشتر (جامعيت) و قطعاً دقتكمتر است.
– واژگانعامو غيراخصجستجوهايكليرا تسهيلكردهغلطهاينمايهسازيرا بهحداقلميرساند و لذا ميزانجامعيترا بيشتر ميكند، ليكنفاقد تسهيلاتبرايدقتزياد است. بنابرايناگر هدفما جامعيتجستجو باشد ميتوانيماستراتژيجستجويمانرا وسيعتر كنيم.
– از ديگر عللعمدهنارسايينظامها وجود روابطمبهمو نادرستبيناصطلاحاتاست. در واقعايننارساييها بر دو نوعاست: هماراييغلطو كاذبو ارتباطهاينادرستبيناصطلاحات. ايندو اشكالبهايندليلحادثميشود كهتكواژهها معمولاً فاقد ويژگينحويهستند. در نظامكاملاً پسهمارا و مبتنيبر تكواژهها كلمهاز نظر نحويبيهويتاست.
مثلاً ميخواهيممقالهايرا كهدربارهبررسيكيفيتتجهيزاتكتابخانهو مرمتكتبخطياستنمايهسازيكنيم. اگر در نمايهكليد واژههاي(كيفيتـ تجهيزاتـ كتابخانهـ كتبخطي، مرمت) را بهكار ببريمتركيب(مرمتـ تجهيزاتـ كتابخانه) و (كيفيتـ كتبخطي) هماراييغلطياستكهدر مدركهيچبحثيراجعبهآنها نشدهاست.
ايننوعهماراييكاذب[40] در نظاميكهفاقد نحو زبانيدر كنترلواژگاناستبيشتر بهوجود ميآيد و در نظامهايزبانآزاد و طبيعيو تكواژهايبيشتر رخميدهد.
اصولو روشهايتدويناصطلاحنامه
بهكارگيريروشها و شيوههاييكهحاصلتجربياتتدوينكنندگاناصطلاحنامههاستميتواند بر سرعتو صحتكار بيفزايد.
طراحاناصطلاحنامهها بايد بهنكاتفنيساختار اصطلاحنامهها توجهداشتهباشند و در ساختاصطلاحنامهتدابير لازمرا برايدستيابيبهبيشترينميزانجامعيتو مانعيتاتخاذ كنند. قطعاً دستيابيبهاينكيفيتبدونبهرهگيرياز يافتههايزبانشناسانو متخصصانموضوعيو بدونسواد اطلاعاتيبالاياستفادهكنندگانميسر نخواهد بود.
بجاست در طراحياصطلاحنامهها بهترتيببهموارد زير توجهشود:
الف) نوشتنخطمشيمقدماتيو راهنمايتدويناصطلاحنامه
1- مشخصكردناهدافتهيهاصطلاحنامه.
2- تعييناستفادهكنندگاننهايينظام.
3- تعيينگستردگيو عمقمقولاتموضوعي.
4- مشخصكردنساختار اصطلاحنامهدر دستتدوين.
5- تعيينمراحلمختلفتدويناصطلاحنامهمثلاً شيوهگردآوري، تصويب، ذخيرهاصطلاحاتو… در تعييناينمراحلاصولكليرا نيز بايد مشخصكرد. مثلاً براينحوهگردآوريو جايدهيواژهها دو روشكليگردآورياز بالا بهپايينو از پايينبهبالا[41] پيشنهاد ميشود كههمانروشقياسيو استقرايياست.
در شيوهقياسي، ساختمقولهها از عامبهخاصاست. يعنيابتدا اصطلاحاتاز منابعمختلفگردآوريميشود، سپستوسطمتخصصانموضوعيو اطلاعرسانان، عامترينمقولاتمعينشدهو بقيهاصطلاحاترا ذيلآنها جايميدهند. در شيوهاستقراييحركتاز خاصبهعاماستيعنيهر اصطلاحصرفنظر از عامو خاصبودن، از بدو ورود بهسيستمكنترلشدهذيليكياز مقولاتيكهاز قبلتعيينشدهاستقرار ميگيرد. البتهميتوانعملاً از هر دو شيوهدر تدويناصطلاحنامهها بهرهبرد.[42]
6- تعيينشوراياصطلاحنامهكهبايد مركباز اطلاعرسانانو متخصصانموضوعيباشد.
متذكر ميشود كهاينخطمشيو راهنما جنبهقطعيو نهايينداشتهطيكار ميتوانآنرا اصلاحكرد اما تدوينخطمشيها در ابتدايكار ميتواند روشنگر بسيارياز ابهاماتباشد.
ب) منابعگردآورياصطلاحات
1 ـ واژهنامههايعموميو تخصصي، اصطلاحنامههايموجود، طرحهايردهبندي، سرعنوانهايموضوعي، نمايهنامهها، نمايههايپايانيكتابهايمربوطبهموضوعو…
2 ـ اصطلاحاتبكار رفتهبراينمايهسازيمداركدر موضوعاتمورد نظر
3 ـ اصطلاحاتبهكار رفتهدر بازيابيمداركتوسطاستفادهكنندگانواقعي
4 ـ منابعزندهمثلمتخصصانموضوعيو اطلاعرسانانو استفادهكنندگانبالقوه
ج) گردآوريو واژهگزيني
در اينمرحلهكهبا استفادهاز منابعذكر شدهاقدامبهگردآوريو گزينشاصطلاحاتميكنيم، لازماستبايدها و نبايدهايزير را در نظر داشتهباشيم:
بـايدها
1 ـ هميشهبهانواعمنابعنظر داشتهباشيد و خود را در اينزمينهمنحصر و محدود نكنيد.
2 ـ هميشهحداقل، حداكثر و تعداد مناسبو مطلوبواژهها را از نظر كميتخمينبزنيد.
3 ـ نيرويانسانيلازمرا در نظر بگيريد.
4 ـ اصطلاحنامههايموجود در زمينههايمربوطبهكارتانرا مرور كنيد.
5 ـ برخوردتانعينيو واقعيو غيرذهنيباشد.
6 ـ هميشهخودتانرا جاياستفادهكنندهقرار دهيد و از تخيلخود در اينزمينهبهرهگيريد.
7 ـ چنانچهاصطلاحنامهقابلقبوليدر زمينهخاصكار شما موجود استآنرا بهكار گيريد.
نبايدها
1 ـ بيشاز حد نگرانتأثير بالقوهاينمنابعبر كارتاننباشيد.
2 ـ خودتانرا محكومبهانجامكارهايبيهودهنكنيد.
3 ـ هرگز تصور نكنيد كهاصطلاحنامهميتواند بهكمالمطلوببرسد.
4 ـ در طراحيكارتانبيشاز حد تحتتأثير كسانيكهبيروناز سازمانشما بهتهيهاصطلاحنامهها ميپردازند قرار نگيريد.
5 ـ اجازهندهيد ديدگاههايشخصيتانمخلانعطافپذيريشما بشود.
6 ـ سعينكنيد كههمهمنابعو مداركدنيا را در كارتانبياوريد.
7 ـ از اينكهبهنيازهايتانتكيهميكنيد نهراسيد. وليهرگز رويطرحهايردهبنديطراحيشدهحسابنكنيد. زيرا آنچهشما درصدد ايجاد آنهستيد نوعينمايهموضوعيبر يكطرحردهبندياست.[43]
د) اصولكليواژهگزيني
1- هر واژهدر اصطلاحنامهبايد مستند بهنيازهايبالفعلو با توجهبهنيازهايبالقوةكاربراننظامباشد.
2- بايد از بهكار بردنواژهها و عباراتنادر و منسوخخودداريكرد، زيرا نميتوانانتظار داشتكهاينواژهها امكانتطابقبينمداركو پرسشهايجستجوگر را فراهمسازد.
3- از كاربرد اصطلاحاتبسيار عامو پيشپا افتادهنيز كهزياد بهكار ميروند بايد خودداريكرد، زيرا ميزانتطابقبينمداركو پرسشهايجستجوگر بيشاز اندازهشدهكارآييبازيابيكاهشمييابد. براياينمنظور ميتوانبهجايتكواژهو اصطلاحاتيكهزياد بهكار ميروند، اصطلاحاتمركبو اخصگذاشت. مثلاً بهجاياصطلاحاتيمثلكامپيوتر و كنترلميتواناز اصطلاحكنترلكامپيوتر استفادهكرد زيرا آشكار استكهايندو تكواژهنامفهوم، گنگو بسيار كليو عاماند و ممكناستموجببازيابياطلاعاتناخواستهايدر متونو مداركشوند در حاليكهاصطلاحتركيبيگويا و خاصاست.
4 ـ قبلاز حذفهر اصطلاحبايد بهدقتاثراتنبود آنرا بررسيكرد.
5 ـ واژههايمبهمزمانيدر اصطلاحنامهميآيند كهدر پشتوانهانتشاراتيو مجموعهمداركنمايهشدهبهكار رفتهباشند.
6 ـ در هر ردهاز مفاهيمبايد صرفاً اصطلاحاتيرا بهكار برد كهبهطور بالفعليا بالقوهكاربرد دارند.
ﻫ ) مشكلاتتهيهاصطلاحنامهها
واژهشناسنبودنطراحانسيستم، سواد اطلاعاتيپايينكاربران، ابهامتهيهكنندگاناصطلاحنامهدربارةنحوهبهرهگيريمراجعاناز نظامو دشواريتجسمابعاد بازيابي، دانشموضوعيمحدود تهيهكنندگاناصطلاحنامههايتخصصي، و عدماشرافعميقآنانبهاستانداردهايجهانيتهيهاصطلاحنامه، ناهماهنگيو گاهيمتضاد بودننظراتمتخصصانموضوعيو… مشكلاتيهستند كههمهطراحاناصطلاحنامهها بهنوعيبا آنها مواجهند. اما برخورد مناسببا اينمشكلاتميتواند از اثر منفيآنها كاستهيا آنها را از ميانبردارد. انجامبعضيكارها و پرهيز از بعضيديگر ميتواند رافعبسيارياز اينمشكلاتباشد.
بـايدها
1 ـ استفادهگستردهاز متخصصانموضوعيبايد سرلوحهكارتانباشد. در مراحلمختلفتدويناصطلاحنامهميتوانيد از نظراتآنانبهرهمند شويد.
2 – نيازهاياطلاعاتياستفادهكنندگانرا بهتفصيلارزيابيكنيد.
3 – درصدد باشيد تجربهكسبكنيد و عملاً وارد كار شويد.
4 – قواعد ساختناصطلاحنامهرا بهدقتبخوانيد و بشناسيد و آنگاهقواعد خودتانرا بنويسيد و از آنكمكبگيريد.
5 – كار را با تجهيزاتارزانكهدر واحدهايكوچكقابلاستفادهاستآغاز كنيد.
6 – واژهها و عباراتاخصبهكار ببريد.
7 – بههدفو ارزشعمليو كاربرديسلسلهمراتبها بهدقتتوجهكنيد.
8 – در ساختنتوصيفگرهايمرتبطآزادانهعملكنيد و ارتباطمعناييهر يكاز آنها را با ديگر شاخهها نشانبدهيد.
9 – درآوردناصطلاحاتناگزيدهگشادهدستباشيد.
10 – حتياگر كامپيوتريدر دسترستاننيستبرنامهكامپيوتريتانرا طراحيكنيد ليكندر همهحالاستفادهكنندگانرا در نظر داشتهباشيد.
11 – دربارهزمينهموضوعياصطلاحنامهاطلاعاتكافيداشتهباشيد.
12 – تميز و مرتبباشيد. هميشهيكدفترچهيادداشتهمراهداشتهباشيد و از علايمو نشانهها براييادداشتنكاتمهماستفادهكنيد.
نبايدها
1 ـ بسيارياز متخصصانموضوعيبا اصطلاحنامهها آشنا نيستند و در حوزهتخصصيهمبا يكديگر اختلافنظر دارند.
ايناختلافاتنبايد مانعاستفادهاز نظراتآنانشود.
2 – هرگز تصور نكنيد كهاستفادهكنندگانميتوانند نيازهايشانرا بهدرستيبشناسند و بيانكنند.
3 – از اينكهتجربهيا دانشموضوعينداريد نهراسيد. شما تنها نيستيد.
4 – از فلسفهها و نظريههاييكهكاربردشانثابتشدهزياد فاصلهنگيريد.
5 – از تجهيزاتيكهانعطافو خلاقيتشما را محدود ميكنند بپرهيزيد.
6 – بخاطر ساختنتوصيفگرهاياخصهر واژهايرا وارد سيستمنكنيد.
7 – در تهيهتوصيفگرهاياعمممسكباشيد وليدرآوردنتوصيفگرهاياخصملاحظهكار نباشيد.
8 – نگذاريد واژههابههر جهترويآورند بيآنكهتكيهگاهمعناييدرستيداشتهباشند.
9 – در بگارگيريغيرتوصيفگرها سختـ گير و خردهبيننباشيد.
10 – فراموشنكنيد تداركهمهامكاناتبهطور كاملممكننيست. ديگرانپساز شما كار را كاملخواهند كرد.
11 – در انزوا كار نكنيد.
12 – خودتانرا گرفتار وسواسو باريكبينينكنيد.[44]
نقشكامپيوتر در تهيهاصطلاحنامه و بهرهگيرياز آن
بهرهگيرياز اينوسيلهاگر توامبا برنامهريزيو درايتباشد از يكسو ميتواند بر سرعتو كيفيتكار افزودهاز اتلافوقتجلوگيريكند و موجبصرفهجوييدر نيرويانسانيشود و از سويديگر زمينهمناسبيبرايايجاد شبكهو تبادلپيوستهاطلاعاتفراهمآورد. البتهبايد توجهداشتكهكامپيوتر صرفاً وسيلهايجهتتسهيلدر ذخيرهو پردازشاطلاعاتاست، و تعيينالگوريتماصليو كليهتصميماتدر مورد واژگان، تدابيريانديشمندانهاستكهبايد توسطمتخصصاناطلاعرسانياتخاذ شود. البته در نظام هاي خبره مقدار زيادي از كارها به رايانه سپرده مي شود.
كامپيوتر ميتواند در مراحلمختلفتدوينو بهرهگيرياز اصطلاحنامهها، كاربردهايزير را داشتهباشد:
مرحلهتدوين
1 ـ در مرحلهمقدماتياصطلاحاترا ميتوانتوسطكامپيوتر ذخيرهو بهراحتيسازماندهيكرد.
2 ـ يكدستيواژگانبهراحتيقابلكنترلاست.
3 ـ روابطبيناصطلاحاتيكبار مشخصميشود. و پساز آنميتوانواژگانرا بهاشكالمختلف(درختيـ الفباييـ گردشيـ ترسيميو…) ارائهكرد.
4 ـ چاپاصطلاحنامهبهسرعتقابلانجاماست.
مرحلهنمايهسازي
1 ـ نمايهساز ميتواند بهسرعتبهكليهاشكالارائهاصطلاحنامهدسترسيداشتهبهجستجو بپردازد و بهسهولتاز مقولهايبهمقولهديگر و از نمايهايبهنمايةديگر حركتكند.
2 ـ امكاننمايهسازيماشينيپديد ميآيد.
3 ـ بسامد اصطلاحاتبهكار رفتهدر نمايهسازيقابلكنترلاستو ميتوانبهحذفيا نامرحجكردناصطلاحاتمهجور و بدونكاربرد پرداخت.
4 ـ با ايجاد يكفايلبراياصطلاحاتپيشنهادي، روزآمد ساختناصطلاحنامهبهسهولتقابلانجاماست.
5 ـ سابقههر اصطلاحقابلذخيرهاستو تغييراتيرا كهدر طيزمانايجاد ميشود ميتوانبا ارجاعنشانداد.
مرحلهجستجو
1 ـ برايجستجوگر اينامكانفراهمميآيد كهخودبخود از اصطلاحنامرحج، بهاصطلاحمرجحهدايتشود.
2 ـ بسامد بهكارگيريواژگانتوسطاستفادهكنندگانكنترلميشود و اينميتواند در انتخاباصطلاحاتتاثير بگذارد.
3 ـ در نظامدستيجستجوگريكهبا واژگانجديديبهدنبالمطلبيميگردد، بهبخشياز مداركنمايهشدهدستمييابد زيرا غالباً ارتباطكليدواژهجديد با شكلهايقديميتر آنها قابلپيگيرينيست، وليبا استفادهاز كامپيوتر ميتوانبهسوابقهر اصطلاحدسترسيپيدا كرد و جستجويناظر بهگذشتهكامليانجامداد.
4 ـ ذخيرهواژههاييكهتوسطجستجوگر بهنظاموارد ميشود و برايآنها اصطلاحاتيتعييننشدهاست، پشتوانهبسيار مناسبيبرايروزآمد ساختناصطلاحنامهو تجديدنظر در آناست.
ارزشيابياصطلاحنامهها
ارزشيابيواقعياصطلاحنامهها فقطدر شرايطواقعياستفادهميسر است. تعيينميزانجامعيتو مانعيتدر جستجوهايانجامشدهبهترينمعيار اينارزشيابياست. اما بهلحاظنظرياصطلاحنامهها را ميتوانبا دو نگرشارزشگذاريكرد:
الف) از نظر معنيشناسيو ميزانپيشهمارايي
– ميزاناخصبودنواژگانبا توجهبهحوزهو پوششاصطلاحنامه
– ميزاندقتدر واژهگزينيو انتخابگزيدهها با توجهبهپشتوانهانتشاراتيو پشتوانةاستفادهكنندگان
– ميزانمطابقتبا استانداردهايبينالمللي
– نداشتنارجاعاتكور و واژههايرها
– تناسبواژههايتركيبينسبتبهتكواژهها
– تناسبسطحپيشهماراييبا توجهبهگسترهاصطلاحنامه
– داشتنيادداشتهايدامنهو توضيحگرهايمناسب
– داشتنيادداشتتاريخچهبهمنظور نشاندادنسير تحولواژگاندر ويرايشهايمختلف
علاوهبر معيارهايفوقدو معيار سنجشارتباط[45] و دسترسپذيري[46] نيز مطرحشدهاست.[47]
سنجشارتباطرا نسبتاصطلاحاتارجاعدار (اعمـ اخصـ مرتبط) بهكلاصطلاحاتو سنجشدسترسپذيريرا ميزانمتوسطارجاعاتبرايهر توصيفگر ميدانند.
ب) از نظر ظاهر و نحوهارائه
– داشتنمقدمهكاملو راهنماياستفادهبهصورتيكههر كاربر بتواند با استفادهاز آنمستقلاً و يا با حداقلياريگرفتناز كتابدارانمرجعاقدامبهجستجو كند.
– ارائهشكلهايمختلفواژگان(سلسلهمراتبيـ الفباييـ گردشيو …)
– رعايتاصولزيباشناسيدر صفحهآراييو چاپو صحافي
خوشبختانهدر ایران پژوهش هاییدربارةميزانانطباقچند اصطلاحنامهبا استانداردهايايزو انجامشدهاست که از آن میان می توان به کار خانم کازرانی اشاره داشت.[48] در اينپژوهشنقاطقوتو كاستيهاياصطلاحنامههاينما ، اصفا، اصطلاحنامهموضوعيامامخمينيو اصطلاحنامهپزشكيفارسيبهصورتتطبيقيمورد بررسيقرار گرفتهاست. در اينپژوهشميخوانيم:
«با اينكهاصطلاحنامههايپزشكيفارسيو اصفا توسطمتخصصانايرانيتهيهشدهاستاز نظر رعايتاستانداردهايروابطمعناييدر سطحبسيار بالايي(نزديكبهدرصد) قرار دارند، در حاليكهنما كهترجمهيكاصطلاحنامهمعتبر (Spines) استو توسطمتخصصاناروپاييپيشينهدارتريتهيهشدهاستاز ايننظر در مرتبهپايينتريقرار دارد (حدود 70 درصد).»[49]
* * *
دو پیشنهاد:
برای استفاده عزیزان تاجیک از اصطلاحنامه سه زبانه معادل اصطلاحات فارسی به خط سیریلیک بر آن افزوده شود. این کار در محیط الکترونیک بسیار آسان است.
در ساختار اصطلاحنامه مترادف تاجیکی اصطلاحات نیز بر آن افزوده شود. این کار علاوه بر ان که کار با آن را برای عزیزان تاجیک راحت تر می کند موجب غنای بیشتر اصطلاحنامه در معادل سازی ها هم می شود.
1- فریبرز خسروی و دیگران. اصطلاحنامه فرهنگی فارسی(اصفا)،(تهران:کتابخانه ملی ایران، 1375 )، ص 12
2- فریبرز خسروی و نرگس قدیمی . اصطلاحنامه سه زبانه(فارسی،عربی،انگلیسی)،(تهران:سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران،1385 )، سه جلد.
[3] – Pierre Mark Roget.
[4] – Helen M. Townly; Ralph. Gee. Thesaurus Making: Grow your own Word-Stock (London: Deutsch, 1980). p. 18.
[5] – F.W. Lancaster,VocabularyControl for Information Retrieval (Arlington, Virginia: Information Resources Press, 1986) , p. 29.
6- مهرانگیز حریری. «اصطلاحنامه در نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات» اطلاعرسانی (دوره ششم شماره 1و2، 1361). ص 63.
[7] – U.S. Dept. of Defense (Armed Services Technical Information Agency – ASTIA).
[8] – American Institute of Chemical Engineers.
[9] – Engineering Joint Council.
[10] – Thesaurus of Engineering & Scientific Terms (Test).
[11] – Unesco. Guidelinses for the Establishment of Monolingual Thesaueus. 2 nd ed. (Paris: General Information Program & Unisist. 1970).
[12] – Coates, E.J.
[13] – Precis: (Preserved Context Indexing System).
[14] – Thesaurofacet.
[15] – Unesco. Unesco Thesaurus: A Structured list of Descriptors for indexing & Retrieving Literature in the fields of Education, Science, Culture & Communication. Compiled by sean Aitchinson. (Paris: Unesco, 1977).
3- ژان ویت. اصطلاحنامه توسعه فرهنگی، ترجمه ناصر پاکدامن (تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1358).
4- فاطمه رهادوست. سرعنوانهای موضوعی پزشکی فارسی [و دیگران]. (تهران: معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1372).
[18] – Medical Subject Headings.
1- حسین حقزاده [و دیگران]. اصطلاحنامه فلسفه اسلامی. (قم: مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی، 1376).
2- فاطمه رهادوست [و دیگران]. اصطلاحنامه پزشکی فارسی. (تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1384).
3- اصطلاحنامه علوم زمین. مهری صدیقی، ملوکالسادات حسینی بهشتی، مهرداد نوروزی اقبالی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1382)، 2 جلد.
4- اصطلاحنامه فیزیک. مریم نوروزی اقبالی، ملوکالسادات حسینی بهشتی، مهرداد نوروزی اقبالی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1382)، ص 719.
5 – اصطلاحنامه کلام اسلامی. تهیه و تحقیق مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، واحد اصطلاحنامه علوم اسلامی. (قم: بوستان کتاب قم، انتشارات تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1382)، 2 جلد.
6 – اصطلاحنامه ارتقای بهداشت. ترجمه زهرا دهسرایی، بهاره کردنوری، مهرداد نوروزی اقبالی؛ ویراستار علی آقا بخشی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1384)، ص 226.
7- مهرانگیز حریری، همان، ص. 48.
[26] – Alan Gilchrist. The Thesaurus in Retrieval (London: Aslib, 1971). P. 18.
[27] – Unesco. Guidelines for the Establishment & Development of Monolingual Thesaurus. 2 nd rev.ed. (Paris: General Information Program & Unisist, 1970).
[28] – Monohierarchical classification.
[29] – Polyhierarchical classification.
3- مهرانگیز حریری، همان، ص. 55- 56.
[31] – Hierarchical whole-part Relationship.
[32] – Instance Relationship.
[33] – Coordination.
[34] – Links.
[35] – Roles.
[36] – Descriptors Weighting.
[37] – Qualifiers.
[38] – Scope Notes.
[39] – Cross References.
[40] – False Coordination.
[41] – F.W. Lancaster. Ibid. p. 23.
2- درک آوسینی و پیتر ویل. راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه. ترجمه عباس حری. (تهران: مرکز اسناد و مدارک علمی، 1365) ص 78- 80.
[43] – Helen Townly. Ibid, p. 66.
[44] – Helen Townly. Ibid, p. 89- 90.
[45] – Connectedness Measure.
[46] – Accessibility Measure.
[47] – F.W. Lancaster. Ibid, p. 156.
4- مریم کازرانی. «ارزیابی اصطلاحنامه های فارسی با استانداردهای ایزو» (پایان نامه کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاعرسانی پزشکی، دانشکده مدیریت و اطلاعرسانی پزشکی، 1378).
حرکات موزون در چهار پرده
پرده نخست:1359
اواخر سال است .بنده خدایی به من مراجعه کرده است که نمی داند چرا صلاحیتش را برای تدریس تایید نکرده اند. او را به خوبی می شناسم. نقطه منفی و تاریکی در زندگی ندارد. انسان تلاشگر و پر امید و معتقدیست و خصوصیت بارزش کتابخوانی است. به مکانی که گزینش یکی از مناطق تهران در آن مستقر است مراجعه می کنم. این مکان بعدها خانه معلم نام می گیرد.مسئول محترم لطف می کند و مرا می پذیرد. علت زدن مهر عدم صلاحیت بر پرونده آن بنده خدا را جویا می شوم. با اصرار و اکراه به سخن می آید. می گوید مشکل اخلاقی و رفتاری ندارد. می گویم پس مساله چیست ؟ می گوید : اعتقادی اجتماعی است. می گویم من از بچگی او را می شناسم. هم محلی هستیم و… آیا به زعم شما انحراف عقیدتی خاصی پیدا کرده است و… زیاده گویی نکنم . بالاخره او را وادار می کنم که انحراف او را برملا کند. و می گوید: او از آقای خویی تقلید می کند!! من جوان 26 ساله هرچه برای آن جوان 24 ساله مسئول دلیل و برهان می آورم که تقلید از مرجعی که مورد نظر شما نیست نمی تواند انحراف محسوب شده و موجب سلب حقوق یک جوان مستعد شود.هر چه برهان می آورم که وجود مراجع گوناگون و اختیار فرد در انتخاب یکی از افتخارات شیعه است . آب در هاون می کوبم و گویا او به موجب دستورالعملی نانوشته عمل می کند و خود به بسیاری از اصطلاحات واقف نیست ولی امضا با اوست او می گوید آموزش و پرورش را به نامحرمان نمی سپاریم! در حین بحث معلوم شد که گزینشها صدها نفر را به همین جرم رد کرده اند.مغموم از آنجا خارج می شوم. مکاتبات بعدی هم برای حل مشکل آن بنده خدا به جایی نمی رسد.
پرده دوم: 1371
اواخر خرداد است . از خیابانی که گزینش در آن مستقر بود عبور می کنم .پارچه مشکی بزرگی بر سر در آویزان است. بر آن نوشته اند:
” إذا مات العالم ثلم فی الإسلام ثلمة لا یسدها شیء ”
رحلت جانگداز مرجع عالیقدر را به شیعیان جهان تسلیت می گوییم .آن بزرگ مرد که از تربیت بافتگان نجف اشرف و … متحیر می شوم و به راهم ادامه می دهم.
پرده سوم: 1389
نیمه مهر است . مراسم ازدوج یکی از آشنایان است. آدرس را که نگاه می کنم آشنا به نظر می رسد . مجلس جشن در خانه معلم است. ترافیک درهم باعث می شود که دیر به مجلس برسم. وارد که می شوم همه جا تاریک است . رقص نور همه گستره سالن را رنگامیزی می کند و صدای موسیقی سالن را به لرزه می اندازد. گروهی از آقایان میهمان که سنشان بین 20 تا 30 بود مشغول هنرنمایی اند. رگه هایی از چوپی لری تا لزگی ترکی واز تانگوی آرژانتینی تا باله روسی در حرکات موزونشان که همان رقص باشد مشهود است.چنان سالسا را با پازا دبله با هم می آمیزند و از آن بابا کرم ایرانی خودمان را در می آورند و سپس با باله بالشوی مخلوطش می کنند که مرحوم سرکیس جانیازیان را در قبر به شعف می آورند.این قسمت مردانه اش است قطعا هنرنمایی در قسمت زنانه عمیق تر و ظریف تر است. همه این رقصندگان هم تربیت یافتگان همان معلمان نخبه و محرم گزینش شده ای هستند که حتی مقلد آقای خویی هم در بین آنان نامحرم محسوب می شد. با خود می اندیشم که این روحیه شعوبیگری ایرانی با ایده ها و اندیشه ها و عقاید چه می کند!
پرده چهارم:
به نظر شما در 10 سال دیگر در همین خانه معلم چه پرده ای به نمایش در خواهد آمد؟ شاید بر تیزبینان آینده نگر پوشیده نباشد. نظر شما چیست؟
مشورت با یار مهر انگیز کن
بسیار برانگیخته و پریشان مینمود. از جلسهای مشورتی آمده بود. بیمقدمه شروع کرد: “در جلسه گفتم این تصمیمتان مغایر با بدیهیات علمی است. چرا وقتی میشود کاری را با کمترین هزینه و مطابق با روشهای استاندارد انجام داد شما اصرار دارید که از بیراهه و کجراهه بروید و در نتیجه ندانید به کجا میرسید. علت اصلی کجروی شما هم این است که به افراد غیر متخصص اجازه دادهاید در همه امور اظهار نظر و دخالت کنند.” او با هیجان ادامه داد که “به مسئول جلسه هم گفتم مشکل اصلی شما این است که نظر خبرگان این حوزه را بر نمیتابید و جلساتتان بیشتر برای رفع تکلیف و نمایش است تا استفاده از نظرات کارشناسان و …” سعی کردم از عصبانیتش بکاهم و او را دلداری دهم. به او بدرود گفتم و عازم جای دیگری شدم.
چند دقیقه بعد با همکار دیگری که او هم در آن جلسه شرکت کرده بود همراه شدم. به او گفتم که شنیدهام فلان شخص در جلسه به مخالفت با بعضی تصمیمات غیر تخصصی برخاسته و … او که از تعجب کم مانده بود که پس بیفتد با اطمینان گفت که “راوی ناصادق بوده است. آن همکار امروز هیچ نگفت و اگر هم گفت در چاپلوسی و مدح گردانندگان جلسه گفت.” با این بیان کم نمانده بود که پس بیفتم بلکه پس افتادم! به او نگفتم راوی کیست.
مانده بودم که چه کسی راست میگوید. دوام نیاوردم. در گوشهای خلوت با تلفن با او تماس گرفتم. مساله را جویا شدم. با لکنت و بریده بریده اظهار داشتند که “آنها که به شما گفتم در زمان جلسه به ذهنم آمد بگویم اما نگفتم … عرض کردم مطلبی را که با عنوان “چاپلوسی و تملق همچون یک روش” نوشتهام اگر نخواندهای حتما بخوان ! و تلفن را قطع کردم.
خوش ندارم که این همکار – که قطعاً خواننده این سطور نیز خواهد بود – و امثال او را که این روزها قارچگونه در حال ازدیادند مصداق این کلام برشت بدانم: ” آن کس که حقیقت را نمیداند نادان است اما آنکه حقیقت را میداند و آن را پنهان میکند خائن است” اما باید با صراحت گفت که این شیوه نامرضی و ناجوانمردانه عامل و منشا بسیاری از کجرویها و خودرأیی هاست. آنچه ازین نوع جلسات حاصل شود کمتر میتواند موجب رشد و فلاح باشد.
مسئولان ادارات، زمان زیادی را در جلسات سپری میکنند. به بعضی از آنان میتوان لقب “دائم الجلسه” داد. معمولاً جلسات با دو رویکرد تشکیل میشوند. بعضی برای توجیه و تبیین و آموزش برگزار میشوند. در موارد بسیاری هم، جلسات برای مشورت و تبادل و تعاطی افکار و تصمیمگیری تشکیل میشود. سازماندهندگان جلسات مشورتی باید به خردورزی جمعی باور داشته باشند و همچون مولانا بیندیشند که:
مشورت ادراک و هشیاری دهد عقلها مر عقل را یاری دهد
تصمیمات هوشمندانه این جلسات ممکن است بر زندگی افراد بسیاری اثر مثبت بگذارد، فرایند نوینی را پدید آورد یا فرایندهای پیشین را بهینه کند. موجب تعطیل فعالیتی شود و یا فعالیت جدیدی را پدید آورد و سازمانی را متحول کند.این همه وقتی حاصل میشود که متولیان جلسات و شرکتکنندگان حائز شرایط و صفات لازم باشند. خوشبختانه مقالات و کتابهای بسیاری در آداب برگزاری جلسات نشر یافته است. ذکر بعضی از این ویژگیها خالی از لطف نیست:
ویژگی های برگزار کننده و مسئول جلسه :
- به گرانسنگی و قدرت خردورزی جمعی باور داشته باشد. باید حس احترام به نظر جمع در وجود او نهادینه شده باشد. گاهی مدیر ادای اعتقاد به خرد جمعی را در میآورد. ضروری است او معتقد باشد که در زمینهای که کارشناسان را برای نظرخواهی گرد آورده است، کمتر میداند و نیاز به نظر کارشناسانه دارد و به آن احترام میگذارد و سعی میکند به آن توصیهها و راهکارها عمل کند.
- به مبانی تفکر نقاد و خلاق، ایمان داشته باشد. او نقد و نوآوری را با آغوش باز میپذیرد و مشوق ناقدان و نوآوران است. در سازمان او، برای تحلیل، نقد و طرح اندیشه های نو، هیچگونه خط قرمزی ترسیم نشده است. کم ندیدهایم که یک نقد جدی موجب عدم دعوت دوباره کارشناس شده است.
- از تحمیل عقیده خودداری میکند و در پی تسلط در مذاکرات نیست. بعضا جلسات محملی برای رسمیت بخشیدن به نظرات و منویات ! رئیس است! . روند جلسه چنان است که کارشناس و کارناشناس – که بعضاً هم شأن حضورشان در جلسه معلوم نیست – باید در راستای نظرات ریاست اظهارنظر نمایند. گاهی مسئول جلسه خود جامع جمیع علوم معقول و منقول میداند و در جزییات تخصصی رشتههای گوناگون بی هیچ پروایی اظهار نظر کرده رهنمود میدهد. گاهی هم به قول مرحوم دکتر حسین عظیمی: “میگویند آقای متخصص ما وقت کم داریم یک جوری این سیچهل سال تخصص را بگو که ما سه دقیقهای بفهمیم و اجرا کنیم. اگر اعتماد کردیم و فهمیدیم و خوشمان آمد اجرا خواهیم کرد. اگر نه، اجرا نمیکنیم. این فرهنگ مشورت ایرانی است. در خارج اینگونه نیست. در دنیای صنعتی مشورت را این طور میفهمند که شما مشکل دارید، میروید سراغ متخصص . حرف او را گوش میدهید و سوال میکنید. اطلاع میگیرید اما بحث تخصصی نمیکنید.”
- شنونده توانایی است. کمتر سخن میگوید و بیشتر میشنود.اشتیاق او به شنیدن انگیزه لازم را برای اظهارنظر شرکتکنندگان فراهم میآورد. در جلسات بسیاری شرکت داشتهام که درازی سخنان مسئول فرصتی بجز لبخند ویا سوگخند برای سایر شرکتکنندگان باقی نگذاشته است.
- توانایی اداره بهینه و جمعبندی و به نتیجه رساندن جلسات را دارد. در بعضی جلسات نطقهای پیش از دستور آنقدر طولانی میشود که اجازه ورود به دستور جلسه را نمیدهد، بعضی جلسات هم در همان دستور اول و دوم متوقف میشوند. البته جلسات بسیاری هم اصولاً دستور جلسه ندارند!
- نظم و انضباط را بتواند در همه مراحل برقرار کند. کمتر جلسهای است که راس ساعت آغاز شود. گویا تاخیر در وجودمان نهادینه شده است. به قول ظریفی: ما ملتی هستیم با بیش از دو هزار و پانصد سال تاریخ و اقلاً نیم ساعت تاخیر. مدیر جلسه باید به موقع افراد را برای جلسه دعوت کند. صورتجلسه پیشین و دستور جلسه آینده را برای اعضا ارسال کند. در صورتجلسه علاوه بر خلاصه مذاکرات، وظیفۀ زمانبندی شده هر فرد به روشنی معلوم باشد.
ویژگی های شرکت کنندگان در جلسات
- فقط در حوزههایی که تخصص و تجربه دارند نظر میدهند. در موارد بسیاری شرکتکننده ظاهراً برای اینکه دِین شرکت در جلسه را ادا کند ادای جملاتی را واجب میشمارد، گرچه در آن موضوع هیچ اطلاعاتی نداشته باشد. چندی پیش جلسهای برای مشورت در مورد “تدوین اصطلاحنامه” تشکیل شده بود. بعضی شرکتکنندگان چنان معجزات و کراماتی از اصطلاحنامه نقل میکردند که در هیچ متن علمی و حتی غیر علمی ! یافت نمیشود .
- با شجاعت نظر تخصصی خود را ابراز میدارند. سکوت متخصص و کارشناس از مصلحتجویی فردی سرچشمه گرفته و نوعی خیانت محسوب میشود. تعهد علمی و حرفهای اقتضا دارد که فرد بسیار محترمانه نظرات خود صریح و دلسوزانه بیان کند. تجربه نشان داده عمل به این سخن ممکن است در کوتاه مدت مشکلاتی را برای متخصص پدید آورد اما در بلندمدت منافع بسیاری را برای جمع و احترام را برای او به ارمغان میآورد. کتمان حقیقت و مصلحتاندیشی فردی در بیان آن، نتایج نامبارکی را برای سازمان و جامعه به بار میآورد. کلینتون رئیسجمهور اسبق آمریکا کلام درسآموزی دارد: جاده خودرایی و ظلم از کتمان حقیقت آغاز میشود.
- از چاپلوسی و تملق پرهیز میکنند. متاسفانه این شیوه نامبارک، نوعی رشوه زبانی است که در جلسات تداول بسیاری دارد. کافی است به ویژه رئیس جلسه در یک موضوع، یک دقیقه اظهار نظر کند. گروهی در تایید آن فرمایش گهربار! -اگرچه بیارزش و سطحی باشد- بیست دقیقه رطب و یابس را به هم میبافند. این افراد سست عنصر بیشترین لطمه را در مسیر تصمیمسازی سازمانها ایجاد میکنند. آنان چنان فضایی را ایجاد میکنند که آهسته آهسته مسئولان نامتخصص، خود را با صلاحیت ترین صاحبنظر در آن حوزه میپندارند و این اعتماد به نفس کاذب، موجب خطاهای گستردهتری خواهد شد. هزینه این خطاها و خود بزرگبینیها را در نهایت جامعه باید پرداخت کند.
فنون و راهکارهای بسیاری را میتوان برای تشکیل، اداره و نتیجهگیری از جلسات مشورتی برشمرد که به بعضی از آنها اشاره شد.اگر در مشورتها این توصیهها لحاظ نشود حرکاتمان “پت و مت”وار خواهد بود. اگر به این کارتون به دقت نظر کنیم شاید رفتار ذیل را در آن بیابیم ؛ رفتاری که در بسیاری از جلسات و مشورتها قابل رویت است:
- این دو دائما همدیگر را تایید میکنند. سستترین و نابجاترین تصمیم یکی، مورد تایید دیگری است.
- هدف را از بین میبرند تا با آن وسیله رسیدن به هدف تهیه کنند!. آنان کتابهای کتابخانه را فروختند تا با آن قفسه کتاب بخرند!
- تجهیزاتی را میخرند و کارهایی را انجام میدهند که خودشان نیز علت آن را نمیدانند.
- با همه خرابکاریهایی که میکنند اعتماد به نفس بسیار بالایی دارند.
- در کارهایی دخالت میکنند که در آن هیچ سر رشتهای ندارند. هیچ متخصص دیگری را هم قبول ندارند.
- شعارشان این است “همین است که هست!”
- در ضرر و زیان فوق تخصص دارند. با مشورت هم، یک جا را خراب میکنند تا جای دیگری را آباد کنند و سرانجام هردو جا را خراب میکنند.
برای دوری ازاین آسیبها و دستیابی به نتایجی خیرخیز باید با یاران صادق و آگاه و مهرانگیز به شور نشست. گزینش افراد جبون و فاقد صلاحیت و متبصبص، ارمغانی جز کاستی و شعار نخواهد داشت. مسلما آن کس با یاران ِمهرانگیز به شور مینشیند که خودش نیز آنی دارد و مهر، صفا و صداقت با وجودش عجین شده است. البته در این روزها چنین فرزانگانی کمیاب و نادرند. برای راهیابی به خیر و بهرهگیری بهینه از عقول، هم مشورتدهندگان و هم گیرندگان مشورت باید درستکار و کاردان باشند. مسلماً نشست این صالحان حاصلش رشد و خیر و روشنی و دوری از کژی خواهد بود. مولانا میفرماید:
مشورت کن با گروه صالحان بر پیمبر امر شاورهم بدان
امرهم شوری برای این بود کز تشاور سهو و کژ کمتر رود
این خردها چون مصابیح انورست بیست مصباح از یکی روشنترست
مرداد ۶, ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۵۶ عطف
به کجا می رویم؟
به جان عزیزتان این یکی دو هفته در جریان دفاع پایان نامه ها صحنه هایی را دیده ام که اگر مرحوم عزیز نسین زنده بود از آنها چندین جلد داستان کمدی تولید می کرد.چنان مرز کمدی و درام این وقایع به هم آمیخته است که آثار هنریک ایسن را تداعی کرده سازماندهی بعضی ازین گروه ها و دانشکده ها فیلم باشگاه مبارزه دیوید فینجر را بیاد می آورد!
در کجای عالم می توان جلسه دفاعیه ای را یافت که در آن داوران غایب باشند؟ در آن بر سوالات اساسی افزوده شود . جای متغیرها مستقل و وابسته عوض شوند . اثبات شود که روش تحقیق انجام شده خطاست .و در هیچ یک ازین موارد نمره دانشجو از نوزده پایین تر نشود! استاد راهنما که حتی یک بار هم پایان نامه را ندیده و شروع به تمجید ازدانشجو کند. وسط کار معلوم شود دارد در مورد دفاع بعدی اظهار فضل می فرمایند!!. دانشجوی دیگری از روی تقدیرنامه خود بخواند: ” خود را مدیون تلاش های ارزشمند استاد مشاورم .. می دانم . اگر تلاش ها و وقت گذاری ها وهدایت های او نبود هیچگاه موفق نمی شدم” و استاد مشاور به آهستگی در گوش بغل دستیش نجوا کند :” حتی یک بار هم این دانشجو و پایان نامه او را ندیده ام!”
فکر می کنم بهتر است همگی شرکت کنندگان در این دفاعیه ها در مجلسی جمع شویم و با هم آوای “خر برفت خربرفت و خربرفت” مولانا را آگاهانه سر دهیم! آری شرافت تعلیم و تربیت ، حیثیت علمی و اعتبار آکادمیک که تنها سرمایه های معلمی است هدف قرار گرفته است و در حال نابودی است . به کجا می رویم!
قمار باز
محمود درویش (1941–2008) زاده حومه شهر عکاست . این شاعر فلسطینی سال های زیادی را در بیروت و قاهره و تونس به تبعید گذراند. برگهای زیتون (1964) و عاشقی از فلسطین (1966) و گنجشکها در الجلیل میمیرند (1969) وچرا اسب را تنها گذاشتم (1999) از آثار به نام اوست . حیفم می آید که شعر قمار باز را با ترجمه احسان مو سوی با شما شریک نشوم.
كيستم من تا با شما بگويم
اين را كه مى گويم؟
من نه سنگى بودم كه آب هايش پرداخته باشند
و صورتى شوم
نه قصبى كه بادها روزنى نهند بر آن
و نيى شوم
من قمار بازم
گاه برنده گاه بازنده
مانند شمايم
يا كمى كم تر
كنار چاه زاده شدم
با سه درخت تنها
كه چون زنان راهب بودند
نه هلهله اى در كار بود نه قابله اى
و كاملا تصادفى نامى يافتم
و به خاندانى منسوب شدم
كاملا تصادفى
و نشان ها و صفاتشان را به ارث بردم
وبيمارى هايشان را:
نخست – اشكالى در رگ ها
و فشار خون بالا
دوم – شرم در سخن گفتن با مادر
و پدر
و پدر بزرگ – ريشه
سوم – اميد به درمان سرماخوردگى
با فنجانى بابونه ى داغ
چهارم – ملال از سخن گفتن در باره آهو
و چكاوك
پنجم – بيزارى از شب هاى زمستانى
ششم –شكست ىأس آوردر تجربه ى آوازخوانى
من در آنچه بودم هيچ نقشى نداشتم
كاملا تصادفى بود كه پسر شدم…
و تصادفى بود كه ماه ديدم
چنان كمرنگ كه گويى ليمويى است دختركان شب بيدار را مى آزارد
و هيچ تلاشى نكردم
كه يك خال
در پنهان ترين اندام هاى تنم
بيابم!
ممكن بود من نباشم
ممكن بود پدرم، تصادفا
با مادرم همبستر نشده باشد
يا ممكن بود خواهرم باشم
كه جيغى كشيد و مرد
و هرگز نفهميد كه لحظاتى زنده بوده است
و ندانست مادرش كيست
يا ممكن بود آن تخمى باشم كه شكسته است
پيش از آنكه جوجه كبوترها سر از تخم بيرون برآرند
كاملا تصادفى بود
كه از حادثه تصادف اتوبوس زنده ماندم
چرا كه از اتوبوس مدرسه جا مانده بودم
چرا كه شب، داستانى عاشقانه خوانده بودم
و هستى و نيستى را از ياد برده بودم
در نقش نويسنده ى داستان در آمده بودم
و در نقش معشوق – نقشى سالم
پس شهيد عشق داستانى بودم
و زنده مانده ى تصادف.
با دريا شوخى ندارم
اما پسرى بى پروايم
از همان ها كه عاشق پرسه زدن در فريبندگى آب اند
ندا مى دهد: بيا! جلوتر بيا!
در نجات از دريا هم نقشى نداشتم
مرغ ماهيخوار آدم وارى نجاتم داد
ديده بود كه موج ها در دامم انداخته و دستانم را فلج كرده اند.
اگر درِ خانه مان شمالى بود
و رو به دريا نبود
چه بسا ديوانه ى معلقات جاهلى نمى شدم
وگر نظاميان آتش روستا را نديده يودند
كه شب را به كوره ى نان پزى مى پختند
اگر پانزده شهيد
سنگرها را باز ساخته بودند
اگر آن مزرعه قطع نشده بود
چه بسا زيتون شده بودم
يا معلم جغرافى
يا مورشناس
يا پژواك بان!
كيستم من تا با شما بگويم
اين را كه مى گويم؟
بر در كنشت
فقط تاس قماربازم
ميان شكار وشكارچى
و بردم
و جايزه ام آگاهى بيشتر بود
نه تا از شب مهتاب كام جويم
كه تا كشتار را ببينم.
كاملا تصادفى نجات يافتم
كوچكتر از هدف گلوله بودم
و بزرگتر از زنبورى
كه ميان گلهاى نرده ها بال مى زد
[و بسيار ترسيدم بر برادرانم و پدرم
و ترسيدم بر زمانه اى شيشه اى]*
براى گربه ام ترسيدم
براى خرگوشم
وبرماه جادوگر كه بالاى مناره بود
مناره بلند آن مسجد
و برانگورهاى داربست مو
كه مانند پستان هاى سگ مان
آويخته مانده است….
ترس مرا با خود مى برد
و من، پابرهنه، او را
و از يادم رفته بود
همهء خاطره هاى كوچك
از آنچه فردا مى خواستم – ديگر فرصتى براى فردا نماند.
مى روم/ مى شتابم/ مى دوم/ بالا مى روم/
فرود مى آيم/ فرياد مى كشم/ زوزه مى كشم/ پارس مى كنم/
صدا مى زنم/ زارى مى كنم/ سرعت مى گيرم/ كند مى شوم/
عاشق مى شوم/ سبك مى شوم/ خشك مى شوم/ مى گذرم/
پرواز مى كنم/ مى بينم/ نمى بينم/ مى لغزم/
زرد مى شوم/ سبز مى شوم/ آبى مى شوم/ جدا مى شوم/
مى گريم/ تشنه مى شوم/ خسته مى شوم/ گرسنه مى شوم/
مى افتم/ بر مى خيزم/ مى دوم/ فراموش مى كنم/
مى بينم/ نمى بينم/ به ياد مى آورم/ مى شنوم/
نگاه مى كنم/ هذيان مى گويم/ خيال مى كنم/ پچ پچ مى كنم/
فرياد مى كشم/ باز مى مانم/ مى نالم/ ديوانه مى شوم/
مى مانم/ كاسته مى شوم/ افزوده مى شوم/ فرو مى افتم/
صعود مى كنم/ هبوط مى كنم/ خون ريزى مى كنم/
و از هوش مى روم
خوشبختانه از گرگ ها
خبرى نشد
يا كاملا اتفاقى
يا از ترس نظاميان.
من در زندگى خود نقشى ندارم
جز اين كه وقتى سرودش را به من آموخت
گفتم: آيا باز هم هست؟
و چراغ اش را برافروختم
از آن پس كوشيدم نورش را ميزان كنم…
ممكن بود پرستو نباشم اگر
باد چنين خواسته بود
كه باد بخت مسافر است…
شماليدم، شرقيدم،غربيدم،
اما سرزمينم جنوب بود
پس به مجاز پرستويى شدم
كه بهار – پاييز
بر فراز خاكستر خود
پرواز مى كند…
پرهايم را در ابر درياچه تعميد مى دهم
وسلامى مى كنم طولانى
به ناصرى كه نخواهد مرد
روح خدا در اوست
و خدا بخت پيغمبران است…
و خوشبختانه در همسايگى خدا زيستم
و صليب، بدبختانه،
از ازل، نردبان ما به فرداهايمان بوده است!
كيستم من تا با شما بگويم
اين را كه مى گويم؟
كيستم من؟
ممكن بود الهامى به من نشود
كه الهام بخت تنهايان است
شعر تاسى است كه قمارباز
بر صفحه اى از تاريكى مى اندازد
مى درخشد، شايد هم ندرخشد
و سخن فرود مى آيد
چونان پرى بر شن.
مرا در شعر نقشى نيست
جز فرمانبرى از وزنش:
جنبش حواس
حسى حسى را تعديل مى كند
وحدسى معنايى مى آفريند
و بى هوشى در پژواك واژه ها
و تصوير خودم كه جا به جا شده
از خودم با ديگرى
و اعتماد به نفسم
و حسرت سرچشمه.
مرا در شعر نقشى نيست
اگر الهام قطع شود
و الهام بخت زيردستان است
اگر تلاش كنى.
اگر در راه سينما نبودم
چه بسا عاشق دخترى نمى شدم كه پرسيد:
ساعت چند است؟
ممكن بود دو رگه نباشد، آن چنان كه بود
يا خاطره اى گنگ از دوردست ها ننمايد…
اين گونه است كه واژه ها زاده مى شود
دلم را تمرين مى دهم
كه دوست بدارد
و گل و خار را با هم در خود جاى دهد
واژه هايم عرفانى است و
خواست هايم جسمانى
و اين كه هستم نخواهم بود
مگر آن كه من و زنانگى
در من جمع شود.
اى عشق! چيستى تو؟ چه قدر خود هستى و خود نيستى؟
اى عشق! بر ما توفان و رعد بباران
تا آن گونه شويم كه تو مى خواهى.
ما راه حل هاى آسمانى براى زمين بسيار داريم
تو در راهى جارى شو كه هر دو را سيراب كند.
تو را – چه خود بنمايى چه پنهان بمانى –
شكلى نيست
وما دوستت داريم آن گاه كه
تصادفى عاشق مى شويم.
تو بخت بيچارگانى.
بخت يارم نبود كه بارها از مرگ عاشقانه نجات يافتم
و خوشبختانه هنوز آن قدر شكننده ام
كه اين را تجربه كنم
عاشق كاركشته در دل مى گويد
عشق دروغ راستين ماست
دخترك عاشق مى شنود
و مى گويد: عشق همان است،
در رفت و آمد
مانند طوفان و رعد
به زندگى مى گويم درنگ كن! منتظرم باش
تا دُرد در پياله ام خشك شود…
در باغ گل هايى هست براى همه
و هوا تاب جدايى از گل ندارد
منتظرم باش مبادا بلبلان از من بگريزند و
نغمه را اشتباه بخوانم/
نوازندگان در ميدان تارها را كوك مى كنند
تا آواز جدايى بخوانند
درنگ كن!
مختصرم كن
مبادا سرود طولانى شود
و خارج بخوانم،
فقط فرصتى تا بخوانم:
«زنده باد زندگى!»
آرام تر!
در آغوشم گير تا باد
نپراكندم/
حتى بر فراز باد هم الفبا از يادم نمى رود.
اگر برفراز كوه نايستاده بودم
به آشيان عقاب دل خوش مى شدم
هيچ نورى بالاتر نيست!
اما حشمتى چنين با تاجى زرين
آبى بى نهايت
دشوار – ديدار است:
تنها در آن تنها مى ماند
و نمى تواند با گام هايش پايين بيايد
نه عقاب راه مى رود
نه انسان پرواز مى كند
آنك قله اى دره مانند!
آنك انزواى بلند كوه!
در آنچه شدم يا خواهم شد
هيچ نقشى ندارم
هرچه هست بخت است
و بخت را نامى نيست
گاه آن را آهنگر سرنوشت مى خوانيمش
گاه نامه بر آسمان
يا نجار تخت نوزاد
و تابوت نومرده
در اسطوره ها نوكر خدايانش مى خوانيم
ما خود آن همه در باره شان نوشتيم
و خود به المپ پناه برديم…
پس سفالگران گرسنه آنها را باور كردند
و زرگران برآماسيده شكم تكذيبمان كردند
بيچاره نويسنده كه در صحنه نمايش
فقط خيال واقعى است.
پشت پرده اما داستان ديگرى است
كسى نمى پرسد چه وقت؟
همه مى پرسند چرا و چگونه و كى؟
كيستم من تا با شما بگويم
اين را كه مى گويم؟
ممكن بود نباشم
يا راهزنان قافله را بزنند
و خانواده پسرى را از دست دهد
همان كه اكنون
اين اشعار را مى نويسد
حرف به حرف
قطره به قطره
پشت اين ميز
با خونى سياه
كه نه جوهر كلاغ است
نه صداى آن
بلكه شب است
چكيده ى تمام شب
قطره به قطره
در دستان بخت و اقبال
ممكن بود شعر سود بيشتر كند
اگر او شانه به سرى نبود بر دهانه دره ى ژرف
چه بسا با خود مى گفت اگر كسى ديگر بودم
باز همين بودم كه هستم.
چنين نيرنگ مى زنم:
نارسيس زيبا نيست هر چند خود چنين مى پندارد
اما آفرينند گانش او را گرفتار آينه اش كردند
پس بسيار در خود خيره شد
در آن هواى نمور…
اگرتوانسته بود ديگران را ببيند
عاشق زنى مى شد كه به او خيره شده بود
و گوزن ها را از ياد برده بود
آنها را كه در ميان زنبق ها و گل هاى سرخ مى تاختند
فقط اگر كمى با هوش بود
آينه را مى شكست
و خود را مى ديد كه چقدر با ديگران يكى است…
اگر آزاد بود اسطوره نمى شد…
سراب نقشه ى مسافر است در بيابان ها
اگر سراب نبود
مسافر پيش نمى رفت
تا آب بياورد.
فرياد مى زند:آب!
لولهنگ آرزوها به يك دست
و دست ديگر بر كمر
قدم بر شن ها مى كوبد
تا بركه را در حفره اى جمع كند
و سراب فريبنده صدايش مى زند:
بخوان! اگر خواندن مى دانى
بنويس!اگر نوشتن مى توانى.
مى خواند:آب، و آب، و آب.
بر شن ها مى نويسد:
اگر سراب نبود زنده نمانده بودم.
بخت يار مسافر است كه
اميد جفت نوميدى است
يا شعر فى البداهه اش.
وقتى آسمان خاكسترى است
وشاخه گلى ناگهان
از شكاف ديوار سر برآورده
نمى گويم: آسمان خاكسترى است.
بلكه به شاخه گل چشم مى دوزم
و با او مى گويم: چه روزى است امروز!
در آستان شب
با دو دوست مى گويم:
اگر بايد خوابى ديد
بگذار مثل ما باشد… و ساده
مثل آن كه دو روز ديگر با هم شام مى خوريم
ما سه نفر
و راست بودن خوابمان را جشن مى گيريم
كه تا دو روز ديگر
ما سه، سه نفر خواهيم ماند
و از ما كاسته نخواهد شد
پس سور سونات ماه بگيريم و
تسامح مرگ را
كه شاد ديدمان و
چشم فرو پوشيد!
نمى گويم زندگى در دوردست ها حقيقت است و جاى ها همه توهمى بيش نيست
فقط مى دانم كه همين جا مى توان زيست.
و كاملا تصادفى زمين مقدس شد
زيرا بركه ها و كشتزارها و درختانش
نسخه اى از بهشت برين اند
يا زيرا پيامبرى بر آن راه رفت**
و بر فراز سنگى نماز خواند
و سنگ به گريه افتاد
و تپه از عظمت خداوند
فرو ريخت و از هوش رفت.
و كاملا تصادفى سراشيبى دشتى در شهرى
موزه ى پوچى ها شد…
زيرا آنجا هزاران سرباز از هر دوسوى جبهه جان باختند
در دفاع از رهبرانى
كه فرياد مى زدند: به پيش!
و خود در چادرهاى حريرى
چشم انتظار غنايم بودند…
هنوز سربازان جان مى بازند
و هنوز هيچ كس نمى داند
چه كسى پيروز ميدان است!
و برخى روايت گران
كاملا تصادفى زيستند و گفتند:
اگر كسانى ديگر كسانى ديگر را شكست داده بودند
تاريخ ديگر مى شد
سبز مى خواهمت. اى زمين!سبز!
سيبى غلتان در نور و آب.
سبز
شبت سبز.
بامدادت سبز.
با مهربانى بكارى ام…
با مهربانى دست مادرى، در مشتى هوا.
من يكى از بذرهاى سبز توام.
آن شعر شاعرى يگانه ندارد
ممكن بود عاشقانه نباشد…
كيستم من تا با شما بگويم
اين را كه مى گويم؟
ممكن بود آن كه هستم نباشم.
ممكن بود اين جا نباشم…
ممكن بود صبح زود
با هواپيما سقوط كنم
خوشبختانه صبح ها دير از خواب بيدار مى شوم
و به پرواز نرسيدم
ممكن بود شام و قاهره را نبينم
موزه لوور را نبينم
شهرهاى افسونگر را نبينم
ممكن بود اگر آرام تر راه مى رفتم
تفنگى
سايه ام را از روى درخت سدر شب بيدار مانده قطع كند
ممكن بود اگرتندتر راه مى رفتم
تركش ها
به خاطره اى گذرايم تبديل كنند
ممكن بود اگر بيشتر خواب مى ديدم
حافظه ام را از دست بدهم.
خوشبختانه تنها مى خوابم
و به تنم گوش مى سپرم
و نبوغم در كشف دردها را باور مى كنم
و ده دقيقه قبل از مرگم
پزشك را صدا مى زنم.
ده دقيقه كافى است تا
كاملا تصادفى زنده بمانم
و پندار نيستى را ناكام گذارم.
كيستم من كه پندار نيستى را ناكام گذارم؟
كيستم من؟ كيستم من؟
به نقل از : http://xalat.com/Dgaran/Adabi/Jahan/Jahan1/Ghomarbaz.htm
آن کس که به من حرفی بیاموزد مرا بنده خود ساخته است!
نوجوان بودم که از نوع نگارش رساله توضیح المسائل نزد روحانی محلمان شکایت بردم. او کتابی را با عنوان ” با دستورات اسلام آشنا شویم ” معرفی کرد.کتاب را بسیار متفاوت یافتم و از آن درس ها آموختم. آشنایی من با آثار دکتر علی گلزادهغفوری از اینجا شروع شد. بعدها که اولین فرزندم متولد شد دیدم که آن روحانی بزرگوار به فکر نوزادان نیز بوده و جزوه زیبایی را برای نحوه نامگذاری و سایر آداب تدارک دیده است.
کتاب های “نظامات اجتماعی اسلام”، “انفال یا ثروت های عمومی”، “خطوط اصلی در نظام اقتصادی اسلام”، “اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر” و “نقدی بر لایحه قصاص” از دیگر آثار او است.
او تحصیل کرده حوزه نجف و دانشگاه سوربن بود. ایشان کار خود را به عنوان دبیر زبان در مدرسه علوی آغاز کرد. سال ها به خاطر فعالیتهای مبازاتی و آزادیخواهانهاش در دوره پهلوی در تبعید به سر برد. وی در دهه پنجاه همراه با شهید بهشتی، باهنر و برقعی نگارش تعلیمات دینی و معارف اسلامی دبیرستان و دبستان در نظام جدید آموزش و پرورش زمان شاه را آغاز کرد.بعد از انقلاب نیز عضو مجلس خبرگان قانون اساسی ونماینده در اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود . بعدها به دلائل سیاسی عزلت گزید. هفته پیش این مرد بزرگ به لقاء پروردگارش شتافت تا آن داور دادگر ممیز عملکرد او باشد.از پیشگاه خدای رحمان برایش درخواست رحمت و علو درجات دارم.
+ نوشته شده در پنجشنبه هفدهم دی 1388ساعت 0:4 توسط فریبرز خسروی
در سوگ روز اسناد ملی
دکتر جعفری مذهب در وبلاگ گفتگو با خواندن فاتحه برای روز اسناد ملی مرا هم واداشت که چند خطی مرثیه سرایی کنم! با آنکه بر این باورم که این حذف و اضافات رسمی نمی تواند از قدر و ارزش فعالیتی بکاهد و یا بر آن چیزی بیفزاید. ارزشگذار واقعی مناسبت ها خود فرهنگ عمومی است نه شورای آن!
دبیر شورای فرهنگ عمومی که از قضا دبیر کل هیات امنای کتابخانه های عمومی نیز هستند اعلام داشته اند که روزهایی که موضوعیتشان منتفی شده و یا دلالت ضعیفتری دارند !و یامتولی خاصی نداشته اند حذف و بجای آن ها روزهایی افزوده شده است. روزهای اسناد ملی ، گل و گیاه ، گفتگوی تمدن ها ، اسکان معلولان و سالمندان و روز ایمنی در برابر زلزله از تقویم حذف شده اند.(http://ilna.ir/newstext.aspx?ID=149695 )
ممکن است اعضای شورای فرهنگ عمومی در درک متولی و یا بلا موضوع شدن زلزله و گل و گیاه زحمت زیادی کشیده باشند! اما اعضای این شورا که علی القاعده همگان باید از خبرگان حوزه فرهنگ باشند ، قطعا در انتساب روز اسناد ملی به سازمان اسناد و کتابخانه ملی نباید دچار مشکل بوده باشند زیرا سال هاست که از سوی سازمان به این مناسبت نمایشگاه وکنفرانس ملی و منطقه ای برگزار شده و پوستر و تمبر نشریافته است.و همانگونه که گفتم رئیس شورا دبیر کل هیات امنای کتابخانه های عمومی هستند و رئیس سازمان هم عضو همان هیات امناست. قطعا اقلا رئیس شورای فرهنگ عمومی نباید از اینکه کدام سازمان متولی روز اسناد ملی بی اطلاع بوده باشد . اصولا انتساب روز اسناد ملی به سازمان اسناد ملی کشور نباید خیلی نیاز به سوزاندن فسفر داشته باشد. احتمالا وجه دوم یعنی از موضوعیت افتادن سند و استناد باعث این تصمیم محیرالعقول شده است. پیتر آیزمن در مورد معماری بیانی دارد که به نظر می رسد در مورد این نوع معماری مناسبتها نیز موضوعیت داشته باشد. او می گوید:
“مدرنیستها مدعی هستند که مدینه فاضله را باید در آینده جستجو کرد، پستمدرنیستها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند؛ ولی به اعتقاد من، معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند؛ معماری امروز ما باید منعکسکننده شرایط ذهنی و زیستی جامعه امروز ما باشد.” احتمالا به زعم شورای فرهنگ عمومی شرایط ذهنی وزیستی و سیاسی اجتماعی جامعه ما به گونه ای است که نیازی به مهم شمردن “اسناد” و “گل و گیاه” و “گفتگوی تمدن ها ” و” ایمنی در برابر زلزله” ندارد و احتمالا بیشترشان و از جمله زلزله موضوعیتش را از دست داده است.
نامه ای از افغانستان
شعری از بورخس
خورخه لوئیس بورخس شاعر و نویسنده نام آور آرژانتینی است. همو است که مدتی رئیس کتابخانه ملی آرژانتین بود و در همان زمان گفت که ” بهشت باید جایی مثل کتابخانه باشد” شعر زیر از سروده های زیبای اوست:
کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی می ارزی.
و می آموزی و می آموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری